water bottle


معنی: خیک، خیگ

جمله های نمونه

1. She unscrewed the cap of her water bottle and gave him a drink.
[ترجمه گوگل]درب بطری آبش را باز کرد و به او نوشیدنی داد
[ترجمه ترگمان]در بطری آب را باز کرد و یک نوشیدنی به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He raised the water bottle to his parched lips.
[ترجمه گوگل]بطری آب را روی لب های خشک شده اش برد
[ترجمه ترگمان]بطری آب را به لبان خشکش برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She'd come and give me a hot water bottle.
[ترجمه گوگل]او می آمد و یک بطری آب گرم به من می داد
[ترجمه ترگمان]او آمد و یک بطری آب گرم به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Try placing a hot water bottle low down on your tummy and another at your back.
[ترجمه گوگل]سعی کنید یک بطری آب گرم را پایین روی شکم خود و دیگری را در پشت خود قرار دهید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید یک بطری آب داغ روی شکم خود و یک بطری دیگر در پشت خود قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A hot water bottle in the small of your back should help.
[ترجمه گوگل]یک بطری آب گرم در قسمت کوچک پشت شما باید کمک کند
[ترجمه ترگمان]یک بطری آب گرم در قسمت کوچک کمرت باید کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She put her water bottle to his parched lips.
[ترجمه گوگل]بطری آبش را روی لب های خشک شده اش گذاشت
[ترجمه ترگمان]بطری آب را روی لب هایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Take the frozen water bottle, remove the lid, invert and rest on the compost towards the centre of the plants.
[ترجمه گوگل]بطری آب یخ زده را بردارید، درب آن را بردارید، برعکس کنید و روی کمپوست به سمت مرکز گیاهان استراحت دهید
[ترجمه ترگمان]بطری آب یخ زده را بردارید، درپوش را بردارید، برعکس کنید و روی کمپوست روی کمپوست به سمت مرکز گیاهان استراحت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jonny takes swigs from a water bottle and times his work with an alarm clock.
[ترجمه گوگل]جانی از یک بطری آب تکه هایی می گیرد و با یک ساعت زنگ دار کار خود را تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]جانی از بطری آب بیرون می زند و به ساعت زنگدار برخورد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He found himself totally alone, with a water bottle, a compass, a revolver and no food.
[ترجمه گوگل]او خود را کاملاً تنها دید، با یک بطری آب، یک قطب نما، یک هفت تیر و بدون غذا
[ترجمه ترگمان]خودش را کاملا تنها یافت، با یک بطری آب، یک قطب نما، یک هفت تیر و هیچ غذایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It has got a water bottle, a milometer, a speedometer, a yellow saddle, and very thin racing wheels.
[ترجمه گوگل]دارای یک بطری آب، یک میلیمتر، یک سرعت سنج، یک زین زرد رنگ و چرخ های مسابقه ای بسیار نازک است
[ترجمه ترگمان]یک بطری آب، یک کیلومتر شمار، یک کیلومتر شمار، یک زین زرد و یک چرخ بسیار نازک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One night I promised myself a hot water bottle, a basket of marzipan fruits and a video.
[ترجمه گوگل]یک شب به خودم قول دادم یک بطری آب گرم، یک سبد میوه مارزیپان و یک ویدیو
[ترجمه ترگمان]یک شب به خودم یک بطری آب داغ و یک سبد میوه و یک ویدئو دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Never use a hot water bottle and an electric blanket together, as this is extremely dangerous.
[ترجمه گوگل]هرگز از بطری آب گرم و پتوی برقی با هم استفاده نکنید، زیرا بسیار خطرناک است
[ترجمه ترگمان]هرگز از یک بطری آب داغ و یک پتو با هم استفاده نکنید چون این بسیار خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Example Alice bought a hot water bottle from a retailer which did not give off any heat.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال آلیس یک بطری آب گرم از یک خرده فروش خرید که هیچ گرمایی نمی داد
[ترجمه ترگمان]مثال آلیس یک بطری آب داغ را از یک خرده فروش که هیچ گرمایی نمی داد خریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Agnes hastily passed her the water bottle.
[ترجمه گوگل]اگنس با عجله بطری آب را به او رد کرد
[ترجمه ترگمان]اگنس با عجله بطری آب را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Out tumbled a water bottle and three children.
[ترجمه گوگل]یک بطری آب و سه کودک بیرون افتادند
[ترجمه ترگمان]یک بطری آب و سه بچه را بیرون ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیک (اسم)
sack, skin, goatskin, pigskin, wineskin, hog skin, mussuek, mussuk, waterskin, water bag, water bottle

خیگ (اسم)
sack, skin, goatskin, pigskin, wineskin, hog skin, mussuek, mussuk, waterskin, water bag, water bottle

انگلیسی به انگلیسی

• small container for holding drinking water

پیشنهاد کاربران

بطری آب
It's a fkn water bottle, it's not gonna stick
Why would you do that?
مخزن آب ( برای آبسردکن )
بطری آب - قمقمه
البته میم های تلفظ این دو کامه به بریتیش خیلی معروف شد
که از بریتانیایی ها میخوان اینو تلفظ کنن.
البته زیاده روی هم شده. چون انگلیسی ها اینو اینطوری تلفظ میکنن :
Wotuh. Baatol
...
[مشاهده متن کامل]

وُتِ باتُل
WAW. tuh. BO. tl
آمریکایی ها میگن :
WAA. tr. BAA. tl
البته نه همیشه ولی اکثراً همینطوره

قمقمه
بطرى اب
بطری آب
بطری اب

بپرس