writ

/ˈrɪt//rɪt/

معنی: سند، حکم، نوشته، ورقه
معانی دیگر: (قدیمی) زمان گذشته و اسم مفعول: write، کتاب، (قدیمی) نگاشته، دستخط، فرمان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a formal legal order, issued by a court or other public authority, directing the person to whom it is addressed to do or not do some specified act.
مشابه: warrant

(2) تعریف: writing, esp. sacred scripture.

جمله های نمونه

1. a solemn writ
حکم رسمی دادگاه

2. He issued a writ against the newspaper.
[ترجمه افشار محمودی کریانی] او حکمی بر علیه آن روزنامه صادر کرد
|
[ترجمه گوگل]او علیه روزنامه نامه صادر کرد
[ترجمه ترگمان]او یک حکم صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Creditors could obtain a writ for the arrest of their debtors.
[ترجمه افشار محمودی کریانی] سرمایه گذاران توانستند حکم بازداشت بدهکارانشان را بگیرند.
|
[ترجمه گوگل]طلبکاران می توانستند برای بازداشت بدهکاران خود برگه ای دریافت کنند
[ترجمه ترگمان]Creditors می تواند برای دستگیری بدهکاران خود یک حکم صادر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A writ was filed in the High Court.
[ترجمه گوگل]دادنامه ای در دیوان عالی تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]یک حکم در دیوان عالی بایگانی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Disappointment was writ large on the face of the loser.
[ترجمه گوگل]ناامیدی بر چهره بازنده بزرگ نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]نا امیدی روی صورت یک بازنده بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A writ was served on the firm in respect of their unpaid bill.
[ترجمه گوگل]در رابطه با صورتحساب پرداخت نشده آنها، حکمی به شرکت ابلاغ شد
[ترجمه ترگمان]یک حکم در رابطه با این لایحه پرداخت نشده به شرکت داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company has been served with a writ for breach of contract.
[ترجمه گوگل]این شرکت به دلیل نقض قرارداد به شرکت ابلاغ شده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت با یک حکم برای نقض قرارداد خدمت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has issued a writ for libel against the radio star Michael Clery.
[ترجمه گوگل]او حکم افترا علیه ستاره رادیویی مایکل کلری صادر کرده است
[ترجمه ترگمان]او برای افترا زدن به ستاره رادیویی \"مایکل Clery\" یک حکم صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We fully intend to issue a writ against the newspaper.
[ترجمه گوگل]ما کاملاً قصد داریم علیه روزنامه حکم صادر کنیم
[ترجمه ترگمان]ما کاملا قصد داریم حکمی را علیه این روزنامه صادر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 22 defendants are named in the writ.
[ترجمه گوگل]نام 22 متهم در دادنامه ذکر شده است
[ترجمه ترگمان]۲۲ متهم در این حکم منصوب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has been served with a High Court writ.
[ترجمه گوگل]حکم دادگاه عالی به او ابلاغ شده است
[ترجمه ترگمان]او با یک حکم دادگاه عالی خدمت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mistrust was writ large on her face.
[ترجمه گوگل]بی اعتمادی بزرگ روی صورتش نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]Mistrust روی صورت او خیلی بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hollywood is often said to be American society writ large.
[ترجمه گوگل]اغلب گفته می شود که هالیوود جامعه آمریکایی بزرگی است
[ترجمه ترگمان]هالیوود اغلب گفته می شود که جامعه آمریکایی بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You shouldn't take what he says as Holy Writ .
[ترجمه گوگل]شما نباید چیزی که او می گوید را به عنوان نوشته مقدس در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]تو نباید چیزی را که او به عنوان کتاب مقدس می گوید، قبول کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The businessmen have issued a writ against the authority for damages.
[ترجمه گوگل]بازرگانان برای جبران خسارات وارده علیه مرجع صادر کرده اند
[ترجمه ترگمان]تجار برای جبران خسارات، یک حکم صادر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سند (اسم)
bill, act, deed, document, instrument, evidence, title deed, script, voucher, writ, forgery, legal act, muniment

حکم (اسم)
brief, attachment, dictum, statement, edict, canon, precept, sentence, rule, decree, verdict, mandate, commission, pardon, fiat, arbiter, ruling, warrant, ordonnance, statute, commandment, finding, doom, writ, ordinance, rescript

نوشته (اسم)
record, deposition, writing, opus, inscription, epigraph, manuscript, writ, scrip, paperwork

ورقه (اسم)
ticket, form, flake, sheet, paper, leaf, streak, tablet, leaflet, slab, layer, writ, lamina

تخصصی

[حقوق] حکم، قرار

انگلیسی به انگلیسی

• legal order; written document
make letters or symbols on a surface with a sharp tool; inscribe
a writ is a legal document that orders a person to do a particular thing.

پیشنهاد کاربران

رای به به دسته تقسیم میشود:
۱ ) حکم
۲ ) قرار
در اینجا منظور �قرار� می باشد.
حکم، دستور، قرار

بپرس