watercourse

/ˈwɔːrtəkɔːrs//ˈwɔːtəkɔːs/

معنی: مسیل
معانی دیگر: بستر رود، مسیر آب، مجرای آب، آبگذر، ابرو، نهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a current of water, such as a creek or river.
مشابه: creek

(2) تعریف: a natural or artificial channel, such as a river bed or canal, through which water flows.
مشابه: aqueduct, canal, channel

جمله های نمونه

1. The bridge spans the watercourse descending from Coire Mhic Nobuil in a very attractive setting, well seen from the parapet.
[ترجمه گوگل]این پل روی مسیر آب در حال فرود از Coire Mhic Nobuil در یک محیط بسیار جذاب است که به خوبی از جان پناه دیده می شود
[ترجمه ترگمان]پل از پل Coire Mhic در یک محیط بسیار جذاب عبور می کند و از دیواره پل دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These stones extend down the watercourse, over which water flows with the aid of a simple submersible pump.
[ترجمه گوگل]این سنگ‌ها به سمت پایین جریان آب امتداد می‌یابند که آب با کمک یک پمپ شناور ساده روی آن جریان دارد
[ترجمه ترگمان]این سنگ ها از watercourse عبور می کنند که در آن آب با کمک یک پمپ ساده شناور در آب جریان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A large depression in the ground with a watercourse in which a certain amount of sluggish water stands.
[ترجمه گوگل]فرورفتگی بزرگ در زمین با جریان آب که مقدار معینی آب کند در آن ایستاده است
[ترجمه ترگمان]یک گودال بزرگ در زمین وجود دارد که در آن مقدار مشخصی از آب راکد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Because setting varies enormously, since each watercourse possesses its own unique characteristics, pollution is a highly relative notion.
[ترجمه گوگل]از آنجا که تنظیمات بسیار متفاوت است، زیرا هر جریان آب دارای ویژگی های منحصر به فرد خود است، آلودگی یک مفهوم بسیار نسبی است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که هر watercourse دارای ویژگی های منحصر به فرد خود است، آلودگی یک ایده بسیار نسبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A watercourse viewed primarily as an effluent carrier will be thought better able to tolerate further pollution.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که یک جریان آب که عمدتاً به عنوان یک حامل پساب تلقی می شود، بهتر می تواند آلودگی بیشتر را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]سیلاب ابتدا به عنوان یک حامل پساب در نظر گرفته می شود که به نظر می رسد قادر به تحمل آلودگی بیشتر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Control of the watercourse, fittings wholesale, retail.
[ترجمه گوگل]کنترل جریان آب، اتصالات عمده فروشی، خرده فروشی
[ترجمه ترگمان]کنترل سیلاب، fittings، خرده فروشی و خرده فروشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This river has a zigzagging watercourse and many branches.
[ترجمه گوگل]این رودخانه دارای آبراهه زیگزاگی و شاخه های فراوان است
[ترجمه ترگمان]این رودخانه a مارپیچ و شاخه های زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Improvements were carried out to a watercourse to enable cattle to range across the common.
[ترجمه گوگل]بهسازی‌هایی در یک جریان آب انجام شد تا گاوها بتوانند در سرتاسر آبراهه‌ها حرکت کنند
[ترجمه ترگمان]پیشرفت هایی در این مسیر به عنوان یک بس تر برای امکان پذیر کردن گاو به منظور عبور از مرز مشترک صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A watercourse that feeds water into a mill, water wheel, or turbine.
[ترجمه گوگل]جریان آبی که آب را به آسیاب، چرخ آب یا توربین می رساند
[ترجمه ترگمان]یک watercourse که آب را به یک آسیاب، چرخ و یا توربین تغذیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The waste repository was usually the nearest watercourse.
[ترجمه گوگل]مخزن زباله معمولاً نزدیکترین مسیر آب بود
[ترجمه ترگمان]مخزن زباله معمولا نزدیک ترین پناه گاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A lion roars in the dense thicket into which the watercourse runs.
[ترجمه گوگل]شیری در بیشه انبوهی که نهر آب به آن می ریزد غرش می کند
[ترجمه ترگمان]یک شیر از میان انبوه انبوه درختان در بس تر سیلاب، نعره می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Effluent discharges are often made inconspicuous by buildings or the frequent disappearance of the watercourse into culverts.
[ترجمه گوگل]تخلیه پساب ها اغلب توسط ساختمان ها یا ناپدید شدن مکرر مسیر آب در چاله ها نامحسوس می شود
[ترجمه ترگمان]تخلیه effluent اغلب توسط ساختمان ها یا ناپدید شدن مکرر سیلاب در زیر آب ایجاد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sometimes flooding or an agricultural accident leads to animal waste being washed out from a farm into a nearby watercourse.
[ترجمه گوگل]گاهی سیل یا یک حادثه کشاورزی منجر به شسته شدن فضولات حیوانات از مزرعه به آبراهه مجاور می شود
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات سیل و یا یک حادثه کشاورزی منجر به تخلیه زباله های حیوانی از یک مزرعه به یک بس تر در همان نزدیکی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And here the cataract, fighting its way slowly upstream, encountered the subterranean remains of a much older watercourse.
[ترجمه گوگل]و در اینجا آب مروارید، که به آرامی راه خود را در بالادست می‌جنگید، با بقایای زیرزمینی یک جریان آب بسیار قدیمی‌تر مواجه شد
[ترجمه ترگمان]و در اینجا آب مروارید، که در مسیر خود به کندی پیش می رفت، با بقایای زمینی که در زیر زمینی از آب درآمده بود روبرو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Further stones can then be added around the edges to create a natural-looking watercourse.
[ترجمه گوگل]سپس می‌توان سنگ‌های بیشتری را در اطراف لبه‌ها اضافه کرد تا یک جریان آب طبیعی به‌نظر برسد
[ترجمه ترگمان]سپس سنگ ها را می توان در اطراف لبه ها به منظور ایجاد یک بس تر طبیعی در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسیل (اسم)
stream, ravine, watercourse

تخصصی

[عمران و معماری] آبراهه - جوبچه - آبرو
[زمین شناسی] کانال آب،آبراه - الف) یک کانال طبیعی به خوبی مشخص که بطور کامل یا بخشی توسط یک جریان مشخص آب یا پیوسته یا ادواری ساخته شده است. همچنین، یک جوی، کانال، آبراه یا سایر کانالهای مصنوعی برای انتقال آب، مثلاً برای زهکشی یک باتلاق. - ب) از نظر قانونی، یک رود طبیعی که در یک حوزه زهکشی معلوم بوجود می آید که بطور کامل برای جریان یافتن خود به زهکشی سطحی در نواحی اطرافش وابسته نیست و در یک کانال با بستر واضح بین کناره های مرئی یا درون یک فرورفتگی معلوم در خشکی جریان می یابد و دارای یک ذخیره معلوم و دوره ای آب است و معمولاً، ولی نه بطور الزامی، دارای یک جریان محسوس در جهات ویژه است و با یک نقطه ثابت به درون توده دیگری از آب، تخلیه می شود. - ج) یک حق قانونی که اجازه استفاده از جریان یک رود را می دهد. مثلاً استفاده از رودی که از درون زمین کسی جریان دارد. یا دریافت آب تخلیه شده در زمینی که به فرد دیگری تعلق دارد.
[نفت] مجرای گل
[آب و خاک] آبراه
[زمین شناسی] آبراهه، جوبچه، آبرو

انگلیسی به انگلیسی

• stream, small river; water channel, river bed; canal

پیشنهاد کاربران

noun
[count] formal :
a river, stream, etc
Pesticides are sometimes responsible for contamination of watercourses
آبگذر - رود - آبراهه
آبهای بین المللی
آبراه
جریان آب
سیل رو ، سیل راه ، سیل گذر ، گذرگاه سیل
سیلاب رو ، سیلاب راه ، سیلاب گذر ، گذرگاه سیلاب

بپرس