walked

جمله های نمونه

1. ahmad walked around the city walls and told the towers
احمد اطراف دیوارهای شهر را پیمود و برج ها را شمرد.

2. he walked along by himself
او به تنهایی پیش می رفت.

3. he walked before and his children behind
او در جلو حرکت می کرد و بچه هایش در عقب.

4. he walked cross-country to school
او میان بر (از میان دشت و صحرا) به مدرسه رفت.

5. he walked for a while, then he started running
مدتی پیاده روی کرد و سپس شروع کرد به دویدن.

6. he walked in search of a tail . . .
در دم طلبی قدم همی زد . . .

7. he walked me to the bus stop
تا ایستگاه اتوبوس مرا همراهی کرد.

8. i walked three blocks over
من سه خیابان بالاتر رفتم.

9. iraj walked the length of the street
ایرج طول خیابان را پیمود.

10. she walked out the door
او از در خارج شد.

11. she walked up and down the hall, endeavoring to calm herself
این طرف و آن طرف سالن راه می رفت و می کوشید خود را آرام کند.

12. she walked with slow steps
با قدم های آهسته راه می رفت.

13. they walked together with locked arms
آنها بازو در بازو مشغول قدم زدن بودند.

14. they walked with their arms linked
آنها در حالیکه دستهایشان را درهم حلقه کرده بودند قدم می زدند.

15. we walked across country
ما در دشت و صحرا پیاده روی کردیم.

16. we walked along the front
ما در راستای کرانه قدم زدیم.

17. we walked along the mountain ridge
در راستای ستیغ کوه پیاده روی کردیم.

18. we walked along the vatican colonnade
در امتداد ستونگان واتیکان پیاده روی کردیم.

19. we walked through the streets we had traversed the night before
در خیابان هایی که شب قبل از آنها عبور کرده بودیم راه رفتیم.

20. we walked to a point 50 meters from the building
تا محلی که در 50 متری ساختمان قرار داشت پیاده رفتیم.

21. we walked up the side of the mountain
ما در دامنه ی کوه به سوی بالا پیاده روی کردیم.

22. his mistress walked with a catlike tread
معشوقه اش با گام های گربه مانند راه می رفت.

23. the students walked through the gate
دانش آموزان قدم زنان از در رد شدند.

24. they have walked ten miles, therefore, i assume they are tired
ده مایل راه رفته اند لذا فکر می کنم خسته باشند.

25. unemployed workers walked the streets
کارگران بیکار در خیابان ها پرسه می زدند.

26. after lunch, we walked abroad
بعد از نهار در خارج از منزل پیاده روی کردیم.

27. i have also walked there
من به آنجا پیاده هم رفته ام.

28. he got up and walked out of the room
برخاست و از اتاق بیرون رفت.

29. when the supposedly dead woman walked in, everyone was petrified
وقتی آن زنی که ظاهرا مرده بود وارد اتاق شد همه خشکشان زد.

30. ali's voice tailed off as he walked away
همین طور که علی از ما دور می شد صدای او کم کم ضعیف تر می شد.

31. i got off the bicycle and walked the rest of the way through heavy snow
از دوچرخه پیاده شدم و بقیه ی راه را از میان برف سنگین پیاده رفتم.

32. she parked her suitcases in one corner and walked over to the ticket window
او چمدان های خود را در گوشه ای قرار داد و رفت به گیشه ی بلیط فروشی.

33. the boats beached and the soldiers got off and walked ashore
قایق ها به کرانه آمدند و سربازان پیاده شدند و به سوی ساحل گام برداشتند.

34. the nurse held the patient by the hand and walked him around the room
پرستار دست بیمار راگرفت و او را دور اتاق راه برد.

پیشنهاد کاربران

گام نهادن
قدم می زنند. قدم زد قدم زدم. قدم زدیم بستگی به فاعل داره ولی کلا یعنی راه رفتن قدم زدن
وارد شدم
عبور کردند
عبور کردم
I am free to join the superior army
عبور کردم

بپرس