voyeur

/ˈvɔɪˈjuːr//vwɑːˈjɜː/

معنی: فضول، نگاه کننده، اطفا کننده شهوت بانگاه
معانی دیگر: (روان شناسی) نظرباز جنسی، هرزه چشم، چشم چران

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: voyeuristic (adj.), voyeurism (n.)
• : تعریف: one who obtains sexual gratification by looking at sex-associated objects or by observing the sexual acts of others, esp. secretly.

جمله های نمونه

1. Voyeurs are scary, but they are usually harmless.
[ترجمه گوگل]فضول ها ترسناک هستند، اما معمولا بی ضرر هستند
[ترجمه ترگمان]voyeurs ترسناک هستند، اما معمولا بی ضرر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The media has made unfeeling voyeurs of all of us.
[ترجمه گوگل]رسانه ها از همه ما فضولان بی احساسی ساخته اند
[ترجمه ترگمان]رسانه ها همه ما را بی احساس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I felt like a voyeur visiting the war zone and seeing badly injured people being dragged from their bomb-shattered homes.
[ترجمه گوگل]احساس می‌کردم فضولی که از منطقه جنگی بازدید می‌کند و مجروحان بدی را می‌دیدم که از خانه‌های شکسته‌شده‌شان بیرون کشیده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]من احساس می کردم که در حال بازدید از منطقه جنگی هستم و دیدن افرادی که به شدت زخمی شده اند را دیده اند که از خانه های ویران شده خود بیرون کشیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most writers are voyeurs of a kind.
[ترجمه گوگل]بیشتر نویسندگان به نوعی فضول هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از نویسندگان از نوع خود voyeurs
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A voyeur was seen lurking around the girl's dormitory.
[ترجمه گوگل]یک فضول در اطراف خوابگاه دخترک دیده شد
[ترجمه ترگمان]یک چشم فضول دور خوابگاه دخترها کمین کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The court papers allege she may be a voyeur.
[ترجمه گوگل]اسناد دادگاه ادعا می کند که او ممکن است فضول باشد
[ترجمه ترگمان]روزنامه های دادگاه مدعی هستند که او ممکن است a باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When had I become such a voyeur?
[ترجمه گوگل]از کی اینقدر فضول شدم؟
[ترجمه ترگمان]از کی تا حالا تبدیل به یک آدم فضول شدم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, through a story about voyeur, Kieslowski depicts the biggest desire of us all: the search for love.
[ترجمه گوگل]با این حال، کیشلوفسکی از طریق داستانی در مورد فضول، بزرگترین آرزوی همه ما را به تصویر می کشد: جستجوی عشق
[ترجمه ترگمان]با این حال، از طریق داستانی درباره voyeur، Kieslowski بزرگ ترین آرزوی همه ما را به تصویر می کشد: جستجو برای عشق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He called Wenger a " voyeur " earlier this season and then refused to shake the Frenchman's hand last weekend after Chelsea's2-0 win at Highbury.
[ترجمه گوگل]او اوایل این فصل ونگر را "فضول" خطاب کرد و سپس آخر هفته گذشته پس از پیروزی 2-0 چلسی در هایبوری از دست دادن با بازیکن فرانسوی خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او در اوایل این فصل، Wenger را \"voyeur\" نامید و سپس آخر هفته گذشته پس از برد s۲ - ۰ در هایبری، از دادن دست فرانسوی امتناع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You're some kind of creepy voyeur.
[ترجمه گوگل]شما یک نوع فضول ترسناک هستید
[ترجمه ترگمان]تو یه جور آدم چندش آوری هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I want to be your voyeur — the holder of your daily secrets — and hope that it is the only sickness you breed in me.
[ترجمه گوگل]من می خواهم فضول شما باشم - دارنده اسرار روزانه شما - و امیدوارم که این تنها بیماری باشد که در من ایجاد می کنید
[ترجمه ترگمان]من می خوام با چشم voyeur تو باشم - اون دارنده اسرار روزمره تو - و امیدوار بودم که این تنها بیماری باشه که تو در من پرورش دادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Being a voyeur isn't so bad, I decided, as long as you've been invited—and you don't tell anyone.
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم که فضول بودن آنقدرها هم بد نیست، تا زمانی که شما دعوت شده باشید - و به کسی نگویید
[ترجمه ترگمان]من تصمیم گرفتم تا وقتی که تو دعوت شدی، به هیچ کس چیزی نگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A sufficiently modified desktop or alert voyeur could log keystrokes before they reach the SSL library.
[ترجمه گوگل]یک دسکتاپ یا فضول هشداردهنده به اندازه کافی اصلاح شده می‌تواند ضربه‌های کلید را قبل از رسیدن به کتابخانه SSL ثبت کند
[ترجمه ترگمان]یک دسکتاپ یا voyeur به اندازه کافی تغییر یافته قبل از اینکه به کتابخانه SSL برسند، می توانند keystrokes را ثبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He felt like a voyeur, as if he were intruding upon something deeply personal.
[ترجمه گوگل]او مانند یک فضول احساس می کرد، گویی در مورد چیزی عمیقا شخصی نفوذ می کند
[ترجمه ترگمان]او مثل یک آدم فضول بود، انگار سرزده وارد موضوع شخصی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The overtly sexual nature of the body compels the viewer into the position of voyeur, only to reveal itself as an inanimate object.
[ترجمه گوگل]ماهیت آشکارا جنسی بدن، بیننده را مجبور می‌کند تا در موقعیت فضول قرار گیرد و فقط خود را به عنوان یک جسم بی‌جان نشان دهد
[ترجمه ترگمان]ماهیت آشکار جنسی جسم بیننده را مجبور می کند تا خود را به عنوان یک جسم بی جان مشخص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فضول (اسم)
bur, pragmatic, blab, voyeur, pry, nosy, prier, intruder, blabber, busybody, tamperer, meddler, obtruder

نگاه کننده (اسم)
voyeur, looker, peeper

اطفا کننده شهوت بانگاه (اسم)
voyeur

انگلیسی به انگلیسی

• one who is stimulated by watching sexual acts or naked bodies (especially in secret); one who derives enjoyment from seeing misery or sordidness
a voyeur is someone who gets pleasure from secretly watching other people having sex or from watching them undress.
you can refer to someone who enjoys watching other people's sufferings or problems as a voyeur.

پیشنهاد کاربران

مرد یا زن هیز
disapproving
A voyeur is a person who derives pleasure or sexual arousal from observing others, especially strangers, undressing, engaging in sexual activity, or going about their daily activities in a private setting, without their consent and often surreptitiously. The term voyeur comes from the French word "voyeur" meaning "one who sees" or "observer. " In a broader sense, voyeurism can refer to any behavior that involves secretly watching or observing others without their knowledge or consent, for pleasure or personal gain.
...
[مشاهده متن کامل]

تماشاگر جنسی فردی است که لذت یا برانگیختگی جنسی را از مشاهده دیگران، به ویژه غریبه ها، درآوردن لباس، انجام فعالیت های جنسی، یا انجام فعالیت های روزانه خود در یک محیط خصوصی، بدون رضایت آنها و اغلب به صورت مخفیانه به دست می آورد. اصطلاح تماشاگر جنسی از کلمه فرانسوی "Vueur" به معنای "کسی که می بیند" یا "ناظر" گرفته شده است. در یک مفهوم گسترده تر، تماشاگری جنسی می تواند به هر رفتاری اشاره کند که شامل تماشای مخفیانه یا مشاهده دیگران بدون اطلاع یا رضایت آنها برای لذت یا منافع شخصی باشد.
He was caught spying on his neighbors and was accused of being a voyeur.
I felt like a voyeur visiting the war zone and seeing badly injured people being dragged from their bomb - shattered homes.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/voyeur• https://www.merriam-webster.com/dictionary/voyeur
دیدباره
نظرباره
voyeur ( روان شناسی )
واژه مصوب: نظرباره 1
تعریف: فرد دچار نظربارگی؛ مرد دچار نظربارگی
چشم چرانی جنسی، حیزی شهوتناک
ناظر

بپرس