volute

/vəˈljuːt//vəˈljuːt/

معنی: حلقه، پیچک، طومار پیچیده، طوماری
معانی دیگر: (معماری یونانی) سر ستون طوماری، (صدف یا کپه ی برخی جانداران) طرح مارپیچی روی صدف، دارای اندام پیچاپیچ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a twisting, spiral form.

(2) تعریف: in architecture, a spiral ornament, found esp. on Ionic and Corinthian capitals.

(3) تعریف: in biology, the spiral of a shell, or any of a family of marine snails with brightly colored spiral shells.
صفت ( adjective )
• : تعریف: characterized by a spiraled or scroll-like form.

جمله های نمونه

1. The central volutes intertwine and a tendril and foliage breaks the line of the abacus between these and the angle volutes.
[ترجمه گوگل]پیچک های مرکزی به هم می پیوندند و یک پیچک و شاخ و برگ خط چرتکه را بین اینها و حلقه های زاویه می شکند
[ترجمه ترگمان]حلقه volutes مرکزی و یک پیچ پیچ و شاخ و برگ، خط روی سر ستون را بین این and و the زاویه باز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pump Volute - shaped shell made many, it is also called the volute.
[ترجمه گوگل]Pump Volute - پوسته شکل ساخته شده بسیاری، آن را نیز ولوت نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]حلزونی که به شکل پمپ شکل می گیرد، حلزونی (حلزونی)نیز نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Volute spring series win outstanding new products special awards in 2002 China General Machine Components Industry Association.
[ترجمه گوگل]سری Volute بهار جوایز ویژه محصولات جدید برجسته را در انجمن صنعت قطعات ماشین عمومی چین در سال 2002 به دست آورد
[ترجمه ترگمان]مجموعه بهاره volute در سال ۲۰۰۲ به عنوان انجمن صنعت اجزای ماشین عمومی چین جوایز ویژه ای را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The embedding part includes volute socket ring, tail water taper pipe, tail water ell, pit liner and so on.
[ترجمه گوگل]قسمت تعبیه شده شامل حلقه سوکت حلزونی، لوله مخروطی دم آب، دم آب ell، خط گودال و غیره است
[ترجمه ترگمان]قسمت تعبیه شدن شامل حلزونی حلقه سوکت، لوله باریک آب دم، لوله آب دم، کشتی liner و غیره می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The volute and the clapboard of the structure were designed carefully to meet the requirement of the mass flow rate of the bleeding flow and to establish a proper flow field around the clapboard.
[ترجمه گوگل]پیچ و تخته سازه با دقت طراحی شده است تا نیاز نرخ جریان جرمی جریان خون ریزی را برآورده کند و یک میدان جریان مناسب در اطراف تخته گیره ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]طرح حلزونی و the سازه با دقت طراحی شدند تا نیاز به نرخ جریان جرمی جریان خون و ایجاد یک میدان جریان مناسب در اطراف the را برآورده سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Does liquid level ever drop below volute top?
[ترجمه گوگل]آیا سطح مایع تا به حال به زیر volute top می رسد؟
[ترجمه ترگمان]آیا سطح مایع در پایین حلزونی تغییر می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Technology of step tongue volute is introduced and applied to a centrifugal fan for discharging lampblack.
[ترجمه گوگل]فن آوری پیچ زبانه استپ معرفی شده و به یک فن گریز از مرکز برای تخلیه لامپ سیاه اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]طرح حلزونی زبان step به روش حلزونی تغییر کرده و به یکی از طرفداران گریز از مرکز برای تخلیه lampblack اعمال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The plant structure includes lower volute, tail pipes and tail water pier wall structure.
[ترجمه گوگل]ساختار گیاه شامل پیچک پایین، لوله های دم و ساختار دیوار پایه آب دم است
[ترجمه ترگمان]ساختار کارخانه شامل حلزونی، لوله های دم، و ساختار دیوار اسکله آب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A calculation method of the off-design of variable cross section in pulse turbine with vaneless volute is introduced in the paper.
[ترجمه گوگل]یک روش محاسبه خارج از طراحی مقطع متغیر در توربین پالسی با پیچ بدون پره در مقاله معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]روش محاسبه پایین - طراحی مقطع عرضی متغیر در توربین پالس با طرح حلزونی vaneless، در این مقاله مطرح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In 0. 4Qi flow condition, the radial force component on single volute pump change with time t cycle were similar to sine curve and cosine curve, the tracks of the vibration system is a ellipse.
[ترجمه گوگل]در شرایط جریان 0 4Qi، مولفه نیروی شعاعی در تغییر پمپ تک پیچه با چرخه زمان t مشابه منحنی سینوسی و منحنی کسینوس بود، مسیرهای سیستم ارتعاش بیضی است
[ترجمه ترگمان]در صفر شکل ۴: شرایط جریان چی، مولفه نیروی شعاعی در تغییر پمپ single با گذشت زمان مشابه منحنی سینوسی و curve cosine، مسیر سیستم ارتعاش یک بیضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In this connection, the action is similar to that previously described for volute type centrifugal compressors.
[ترجمه گوگل]در این رابطه، عملکرد مشابه کاری است که قبلاً برای کمپرسورهای گریز از مرکز نوع پیچشی توضیح داده شد
[ترجمه ترگمان]در این رابطه، این عمل مشابه همان نوع پمپ گریز از مرکز حلزونی می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In 168 French Physical scientist, Papin, invented 4 - impeller volute centrifugal pump.
[ترجمه گوگل]در سال 168 دانشمند فیزیک فرانسوی، پاپین، پمپ گریز از مرکز پیچ 4 پروانه ای را اختراع کرد
[ترجمه ترگمان]در ۱۶۸ دانشمند فیزیک فرانسوی، Papin ۴ - impeller (impeller)، پمپ گریز از مرکز را اختراع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Based on the theoretical and experimental results, the further analysis was made to ascertain the total losses and constitution of losses in a pump turbine volute i. . .
[ترجمه گوگل]بر اساس نتایج تئوری و تجربی، تجزیه و تحلیل بیشتر برای تعیین تلفات کل و تشکیل تلفات در یک پیچ توربین پمپ انجام شد
[ترجمه ترگمان]براساس نتایج تئوری و تجربی، تجزیه و تحلیل بیشتر برای تعیین خسارات کلی و اساسی تلفات در یک توربین پمپ با وضعیت حلزونی تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It has been demonstrated that the design with an obtuse angle shape at the volute throat delivered the optimal hydraulic efficiency due to the improvement of the flow conditions inside the volute.
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که طراحی با شکل زاویه ای منفرد در گلوگاه حلقوی، بازده هیدرولیکی بهینه را به دلیل بهبود شرایط جریان در داخل حلقه ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]نشان داده شده است که طراحی با یک شکل زاویه منفرجه در حالت حلزونی کارایی هیدرولیکی بهینه را به دلیل بهبود شرایط جریان درون حلزونی به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلقه (اسم)
loop, ring, segment, annulus, reel, chain, hoop, vortex, wicket, gird, girdle, hank, volute, wisp, curl, cincture, convolution, earring, gyre, eyelet, facia, fascia, ferrule, grummet, handfast, whorl

پیچک (اسم)
bobbin, ivy, tendril, helix, scroll, volute, cirrus

طومار پیچیده (اسم)
volute

طوماری (صفت)
volute

تخصصی

[عمران و معماری] پیچک - مارپیچ
[مهندسی گاز] حلزونی، مارپیچ
[زمین شناسی] پیچک، مارپیچ
[نساجی] مارپیچ - حلزونی

انگلیسی به انگلیسی

• curling or spiral figure decorating the top of an ionic column; mollusk which has a spiralling sometimes colorful shell

پیشنهاد کاربران

حلزونی، یک ناحیه حلزونی شکل با مقطعی رو به کاهش
مثال: حلزون استفاده شده در توربوشارژر.
volute

بپرس