volatile

/ˈvɑːlətəl//ˈvɒlətaɪl/

معنی: لطیف، فرار، سبک، بخارشدنی
معانی دیگر: متغیر، دگرگونگر، بی ثبات، دگرگونی پذیر، جزان، (کامپیوتر) ناپا، (در اصل) پرنده، پروازگر، قادر به پرواز، ناپایدار، زودگذر، ناپایا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: volatileness (n.), volatility (n.)
(1) تعریف: rapidly changeable, esp. tending to become violent.
مترادف: eruptive, explosive, quick-tempered, volcanic
متضاد: calm, stable
مشابه: capricious, fickle, fiery, hasty, hotheaded, mercurial, unsettled, unstable

- His volatile temper put everyone on edge.
[ترجمه پویا] خلق و خوی ناپایدار او همه را در خطر انداخت.
|
[ترجمه ارش] اخلاق بد او همه را متاثر کرد
|
[ترجمه Mrjn] خلق و خوی بی ثبات او همه را عصبانی کرد . ( آزرده کرد )
|
[ترجمه زینب سرآمد] خوی دمدمی او همه را عصبی کرد.
|
[ترجمه گوگل] خلق و خوی ناپایدار او همه را در معرض خطر قرار داد
[ترجمه ترگمان] خلق و خوی His همه را به خود مشغول می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Stay tuned to this channel for updates on this volatile situation.
[ترجمه گوگل] برای اطلاع از این وضعیت ناپایدار با این کانال همراه باشید
[ترجمه ترگمان] برای به روز رسانی در این وضعیت متغیر به این کانال کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: evaporating rapidly, or capable of doing so, without much change in temperature or pressure.
مترادف: vaporous
متضاد: stable
مشابه: evaporating, gaseous

- Ammonia is a volatile substance.
[ترجمه گوگل] آمونیاک یک ماده فرار است
[ترجمه ترگمان] آمونیاک یه ماده volatile
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: highly changeable or inconsistent.
مترادف: changeable, erratic, fickle, inconsistent, inconstant, mercurial, temperamental
متضاد: constant, stable
مشابه: capricious, flighty, moody, skittish, uncertain, unpredictable, unstable, unsteady, variable

- The housing market tends to be volatile.
[ترجمه ناصر] بازار مسکن به سمت ناپایداری میل دارد.
|
[ترجمه گوگل] بازار مسکن تمایل به نوسان دارد
[ترجمه ترگمان] بازار مسکن تمایل دارد فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. volatile memory
حافظه ی کوتاه مدت

2. volatile prices
قیمت های متغیر

3. volatile social conditions
شرایط اجتماعی بی ثبات

4. alcohol is volatile
الکل فرار است.

5. Prices were volatile, fluctuating between $20 and $40.
[ترجمه گوگل]قیمت ها متغیر بود و بین 20 تا 40 دلار در نوسان بود
[ترجمه ترگمان]قیمت ها ناپایدار بودند و بین ۲۰ تا ۴۰ دلار نوسان داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The international oil markets have been highly volatile since the early 1970s.
[ترجمه گوگل]بازارهای بین المللی نفت از اوایل دهه 1970 بسیار نوسان بوده است
[ترجمه ترگمان]بازارهای نفت بین المللی از اوایل دهه ۱۹۷۰ به شدت متغیر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Food and fuel prices are very volatile in a war situation.
[ترجمه گوگل]قیمت مواد غذایی و سوخت در شرایط جنگی بسیار متغیر است
[ترجمه ترگمان]قیمت غذا و سوخت در شرایط جنگ بسیار متغیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Edwards was a dangerously volatile character.
[ترجمه learner] ادوارد بصورت خطرناکی شخصیتی دمدمی بود
|
[ترجمه گوگل]ادواردز شخصیت خطرناکی فرار بود
[ترجمه ترگمان]ادواردز یک شخصیت خطرناکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's thought that the blast occurred when volatile chemicals exploded.
[ترجمه گوگل]گمان می‌رود که انفجار زمانی رخ داد که مواد شیمیایی فرار منفجر شدند
[ترجمه ترگمان]تصور می شود که این انفجار زمانی رخ داد که مواد شیمیایی فرار منفجر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had a rather volatile temper and can't have been easy to live with.
[ترجمه learner] او خلق و خوی نسبتا دمدمی داشت و زندگی باهاش نمی تونست آسون باشه
|
[ترجمه گوگل]او خلق و خوی نسبتاً فراری داشت و زندگی با او آسان نبود
[ترجمه ترگمان]او خلق و خوی تند و volatile داشت و نمی توانست با آن زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The situation was made more volatile by the fact that people had been drinking a lot of alcohol.
[ترجمه گوگل]با این واقعیت که مردم مشروبات الکلی زیادی مصرف کرده بودند، وضعیت ناپایدارتر شد
[ترجمه ترگمان]این وضعیت از این حقیقت که مردم الکل زیادی نوشیده بودند، متغیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With the markets being so volatile, investments are at great risk.
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه بازارها بسیار نوسان هستند، سرمایه گذاری ها در معرض خطر زیادی قرار دارند
[ترجمه ترگمان]با اینکه بازارها اینقدر بی ثبات هستند، سرمایه گذاری ها در معرض خطر بزرگی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A possible third - over-exposure to specialised and/or volatile funds, can be eliminated simply by being cautious.
[ترجمه گوگل]سومین مورد احتمالی - قرار گرفتن بیش از حد در معرض وجوه تخصصی و/یا بی ثبات، را می توان به سادگی با احتیاط از بین برد
[ترجمه ترگمان]ممکن است در معرض خطر سوم قرار گرفتن در معرض منابع تخصصی و \/ یا متغیر، به سادگی با احتیاط حذف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The uncertainty manifests itself above all in the volatile perceptions of the two candidates.
[ترجمه گوگل]عدم قطعیت بیش از هر چیز در ادراکات بی ثبات دو نامزد ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]عدم قطعیت، خودش را بالاتر از همه در ادراکات غیرقابل پیش بینی این دو نامزد نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Volatile anaesthetics, such as Enflurane, Halothane and Isflurane, are vaporised into the gas mixture administered to the patient.
[ترجمه گوگل]بی حس کننده های فرار مانند انفلوران، هالوتان و ایسفلوران در مخلوط گازی که به بیمار داده می شود تبخیر می شوند
[ترجمه ترگمان]anaesthetics فرار، مانند Enflurane، Halothane و Isflurane، وارد مخلوط گاز داده شده به بیمار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A portfolio of more volatile securities is more likely to generate capital losses than a portfolio composed of less volatile securities.
[ترجمه learner] احتمال اینکه سبدمالی اوراق بهادار بی ثبات تر ضرر بیشتری بده از سبدمالی تشکیل شده از اوراق بهادار با ثبات تر
|
[ترجمه گوگل]پرتفویی از اوراق بهادار با نوسان بیشتر نسبت به سبدی متشکل از اوراق بهادار با نوسان کمتر احتمال زیان سرمایه را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]یک پورتفولیوی اوراق بهادار more بیشتر به احتمال زیاد ضرر مالی را نسبت به یک پورتفولیو متشکل از وثیقه های کمتری تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. People are more relaxed, more volatile.
[ترجمه سارا] مردم آرام تر و منعطف ترند
|
[ترجمه learner] کسانی که خونسردترند ، بی ثبات ترند .
|
[ترجمه گوگل]مردم آرام تر، بی ثبات تر هستند
[ترجمه ترگمان]مردم آرام تر و more هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لطیف (صفت)
fine, delicate, tender, gentle, soft, subtle, rare, fair, elegant, benignant, benign, fragile, tenuous, refined, precious, volatile, gossamer, incomparable

فرار (صفت)
fugacious, volatile

سبک (صفت)
light, fast, easy, quick, lively, thin, flippant, frivolous, volatile, gossamer, light-minded, flyaway, lightsome, uncomplicated

بخارشدنی (صفت)
volatile, vaporizable

تخصصی

[شیمی] فرار
[عمران و معماری] فرار
[کامپیوتر] فرار - فرار حافظه غیر دائمی که هنگام قطع برق پاک می شود . حافظه RAM کامپیوتر در هنگام قطع برق فرار است .( پاک می شود . ) اما دیسکها غیر فرارند .
[مهندسی گاز] فرار، بخارشدنی
[زمین شناسی] مواد فرار - عناصری که در اثر افزایش فشار و حرارت قابل حل در ماگما بوده و در خلال صعود ماگما بصورت گاز مانند از ماگما خارج شده و به سطح زمین می رسند
[نساجی] فرار - بخار شونده - مایعاتی که به سرعت تبخیر می شوند
[معدن] مواد فرار (زغال سنگ)
[پلیمر] فرار

انگلیسی به انگلیسی

• liquid that quickly vaporizes at relatively low temperatures (i.e. gasoline, paint thinner, etc.)
evaporating easily; rapidly changing; fickle
a situation that is volatile is liable to change suddenly and unexpectedly.
a person who is volatile is liable to change their mood or attitude quickly and frequently.
a volatile liquid or solid is one which will quickly change into gas; a technical use.

پیشنهاد کاربران

۱. دمدمی. ویری ۲. بی ثبات. متغیر ۳. {مایعات} فرار
مثال:
Alcohol is volatile.
الکل فرار است.
volatile social conditions
وضعیتهای بی ثبات {و ناپایدار } اجتماعی
Volatile Middle East
خاورمیانه ی بی ثبات 😓
پویا
گاهی به جای controversial ( جنجالی، پرمناقشه ) کاربرد دارد
even - handed coverage of a volatile issue
پوشش بی طرفانه از مسئله ای جنجالی
بی ثبات
ناپایدار
Its a very volatile situation
وضعیت بسیار بی ثباتی است
شرایطی که هر لحظه ممکنه تغییر کنه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : volatility
✅️ صفت ( adjective ) : volatile
✅️ قید ( adverb ) : _
به معنی "نوسان" در متون بازرگانی و اقتصادی
معنای دوستان
✅ ( شخصیت و غیره ) دمدمی مزاج - مودی - ویری - متغیر - بی ثبات
Rodney Stephen Steiger was an American actor, noted for his portrayal of offbeat, often 💥volatile💥 and crazed characters
Wikipedia. org@
volatile ( شیمی )
واژه مصوب: فرّار
تعریف: ویژگی ماده ای که به سادگی در دماهای نسبتاً پایین تبخیر می شود
در ترمودینامیک، در حالت ماده ی دو فاز، به معنی جزو بخار از ماده است.
فرار ؛ متغیر , بی ثبات
– alcohol is volatile liquid
– Ammonia is a volatile substance
– Food and fuel prices are very volatile
– The housing market tends to be volatile
– His volatile temper makes him hard to live with
نوسانی، پرنوسان
شناور ( در سهام ) floating معادلش هست نه این کلمه ( volatile )
خطاب به "مهران ایرانپور"
Floating stock refers to the number of shares a company has available to trade in the open market
تغییر ناگهانی و غیر منتظره به سوی بدتر شدن
evaporative
فرّار مانند الکل، اتر، بنزین و مانند آن.
اگه در رابطه با situation و شرایط و اوضاع و احوال باشه《متشنج، آشفته، وخیم》تعابیر مناسبتری هستن، گرچه فرار و متغیر هم ممکنه به کار بیاد.
مثلا
an volatile political situation
یک وضعیت سیاسی آشفته یا متشنج
گرچه متغیر هم ممکنه مناسب باشه.
( مواد شیمایی ) ناپایدار ، فرار
ترک خوردگی ( در میوه و محصولات باغی )
( سهام )
شناور
گذرا، ناپایدار
( مزاج ) دمدمی، بوالهوس، متلون، متغیر، مودی ( moody ) ، ویری،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس