vituperation

/vɪˌtjuːpəˈreɪʃn̩//vɪˌtjuːpəˈreɪʃn̩/

معنی: توهین، بد زبانی، سرزنش، بد گویی، ناسزا گویی، توبیخ
معانی دیگر: فحاشی، لیچار، بد و بیراه، دشنام گویی، گنده زبانی، توبی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of vituperating.
مترادف: condemnation, denunciation
متضاد: acclaim
مشابه: abuse, castigation, censure, chastisement, diatribe, upbraiding, vilification

(2) تعریف: harsh, condemning language.
مترادف: censure, invective
متضاد: praise
مشابه: abuse, castigation, contumely, denunciation, diatribe, philippic, revilement, tirade, tongue-lashing, vilification

جمله های نمونه

1. She was unprepared for the flood of vituperation which descended on her from her critics.
[ترجمه پویا محمودی] او آماده سیل توهین هایی که از طرف منتقدین به سمتش روانه شد نبود.
|
[ترجمه گوگل]او برای سیلابی که از سوی منتقدانش بر سر او فرود آمد، آماده نبود
[ترجمه ترگمان]برای سیلی از ناسزا که از منتقدان خود بر او فرود آمد آماده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. No one else attracted such vituperation from him.
[ترجمه گوگل]هیچ کس دیگری چنین سرخوردگی را از او جلب نکرد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس دیگر این توهین را از او به خود جلب نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The speeches were full of vituperation and slander.
[ترجمه گوگل]سخنرانی ها پر از تهمت و تهمت بود
[ترجمه ترگمان]نطق پر از ناسزا و افترا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was violent argument and vituperation on both sides.
[ترجمه گوگل]مشاجره خشونت آمیز و سرسختی در هر دو طرف وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در هر دو طرف بحث های خشونت آمیز و vituperation وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It precipitated a flood of vituperation resulting in an inquiry into the nature of art and reality in relation to the photograph.
[ترجمه گوگل]سیل ابهت را برانگیخت که منجر به تحقیق در مورد ماهیت هنر و واقعیت در رابطه با عکس شد
[ترجمه ترگمان]در نکوهش طبیعت هنر و واقعیت در رابطه با عکس، سیلی از vituperation جاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Xiangzi had become a butt of vituperation.
[ترجمه گوگل]Xiangzi تبدیل به لب به لب از سرگیجه شده بود
[ترجمه ترگمان]Xiangzi در کش مکش و کش مکش در کش مکش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Denunciatory or abusive language; vituperation.
[ترجمه گوگل]زبان توهین آمیز یا توهین آمیز؛ زنده شدن
[ترجمه ترگمان]دشنام دادن و یا ناسزا، ناسزا گویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The reaction to arguments from silence is usually noisy vituperation, and rightly so.
[ترجمه گوگل]واکنش به استدلال های ناشی از سکوت معمولاً سر و صدا پر سر و صدا است، و به درستی
[ترجمه ترگمان]واکنش به استدلالات از سکوت معمولا vituperation پر سر و صدا است، و حق هم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If two paranoias living in different surroundings meet, then nothing left but quarrel and vituperation.
[ترجمه گوگل]اگر دو پارانویایی که در محیط های مختلف زندگی می کنند به هم برسند، چیزی جز نزاع و سرگردانی باقی نمی ماند
[ترجمه ترگمان]اگر دو مرد در محیط مختلف زندگی کنند، هیچ چیز جز نزاع و ناسزا وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Yet Rand's appeal has been undimmed by either the vituperation of her critics or the peculiarity of her admirers.
[ترجمه گوگل]با این حال، جذابیت رند به دلیل سرخوردگی منتقدان او و یا ویژگی های خاص طرفدارانش کمرنگ شده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این درخواست Rand تضاد منتقدان خود یا خاصیت of او را نادیده گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توهین (اسم)
abuse, contumely, insult, offense, libel, disparagement, flout, vituperation, insolence, aspersion

بد زبانی (اسم)
abuse, profanation, swearword, vituperation

سرزنش (اسم)
snub, vituperation, blame, reproach, reproof, raillery, remonstrance, railing, rebuke, scolding, twit, condemnation, chiding, disapprobation, sarcasm, conviction, demerit, deprecation, reprimand, reprehension

بد گویی (اسم)
defamation, vituperation, vilification, detraction, obloquy, denunciation, malediction, gossip

ناسزا گویی (اسم)
invective, vituperation, obloquy, revilement

توبیخ (اسم)
vituperation, reproach, talking to, raillery, rail, reprimand

انگلیسی به انگلیسی

• harsh or abusive rebuke or condemnation

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : vituperate
✅️ اسم ( noun ) : vituperation
✅️ صفت ( adjective ) : vituperative
✅️ قید ( adverb ) : _
توهین
توهین کردن. فحش دادن
no one else attracted such vituperation from him
عیب جویی کردن

بپرس