visualization

/ˌvɪʒwələˈzeɪʃn̩//ˌvɪʒʊəlaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: تجسم، تصور، تجسم فکری
معانی دیگر: تجسم فکری

جمله های نمونه

1. What is social visualization?
[ترجمه گوگل]تجسم اجتماعی چیست؟
[ترجمه ترگمان]تجسم اجتماعی چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Parallel distributed computing excels in perception, visualization, and simulation.
[ترجمه گوگل]محاسبات توزیع شده موازی در ادراک، تجسم و شبیه سازی برتری دارد
[ترجمه ترگمان]رایانش توزیع شده موازی در ادراک، تجسم سازی و شبیه سازی برتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Visualization / Imagery-This technique combines relaxation exercises with the creation of mental images.
[ترجمه رضا] بصری سازی/تصویرسازی - این تکنیک تمرینات آرامش را با خلق تصاویر زهنی در هم می آمیزد.
|
[ترجمه گوگل]تجسم / تصویرسازی - این تکنیک تمرینات آرامش بخشی را با ایجاد تصاویر ذهنی ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]تجسم \/ Imagery - این تکنیک تمرین های آرامش را با ایجاد تصاویر ذهنی ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unlike ordinary visualization, this power appears to involve a direct perception of structures or processes that are usually invisible to us.
[ترجمه گوگل]برخلاف تجسم معمولی، به نظر می رسد این قدرت شامل درک مستقیم ساختارها یا فرآیندهایی است که معمولاً برای ما نامرئی هستند
[ترجمه ترگمان]برخلاف تجسم معمولی، این قدرت به نظر می رسد شامل درک مستقیم ساختارها یا فرایندهایی باشد که معمولا برای ما نامریی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For some parents, visualization, meditation, and relaxation breathing techniques help; other people prefer physical activity to reduce stress.
[ترجمه گوگل]برای برخی از والدین، تجسم، مدیتیشن، و تکنیک های تنفس آرام کمک می کند افراد دیگر فعالیت بدنی را برای کاهش استرس ترجیح می دهند
[ترجمه ترگمان]برای برخی والدین، تجسم، مدیتیشن و استراحت تکنیک های تنفس کمک می کند؛ افراد دیگر فعالیت فیزیکی را ترجیح می دهند تا استرس را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Just as Sylvia had eventually to translate her visualization into reality, so too did Clive.
[ترجمه گوگل]همانطور که سیلویا در نهایت مجبور شد تجسم خود را به واقعیت تبدیل کند، کلایو نیز چنین کرد
[ترجمه ترگمان]همانطور که سیلویا در نهایت توانست تجسم او را به واقعیت تبدیل کند، کلایو هم همین طور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Advances in microscopy may soon allow the real-time visualization of any such changes.
[ترجمه گوگل]پیشرفت در میکروسکوپ ممکن است به زودی امکان تجسم در زمان واقعی چنین تغییراتی را فراهم کند
[ترجمه ترگمان]پیشرفت ها در میکروسکوپ ممکن است به زودی به تجسم زمان حقیقی چنین تغییراتی کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The program involves a combination of relaxation and visualization exercises, along with some structured statements called affirmations.
[ترجمه گوگل]این برنامه شامل ترکیبی از تمرینات تمدد اعصاب و تجسم، همراه با برخی جملات ساختاریافته به نام تاییدیه است
[ترجمه ترگمان]این برنامه شامل ترکیبی از تمرین های تمدد اعصاب و تجسم، همراه با برخی اظهارات ساختاریافته به نام تای یده ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. ConclusionDouble lumen T tube enabling sinus visualization by choledochography effectively prevents biliary fistula after T tube removal.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری لوله T دو لومن که تجسم سینوس را با کولدوکوگرافی امکان‌پذیر می‌سازد به طور موثری از فیستول صفراوی پس از برداشتن لوله T جلوگیری می‌کند
[ترجمه ترگمان]لوله ConclusionDouble لومن به وسیله choledochography به طور موثر از فیستول چشم بعد از برداشتن لوله T جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The visualization based on new measurements dynamically adjusts the data distribution on coordinate axis and quantificationally assesses the clustering assessment.
[ترجمه گوگل]تجسم مبتنی بر اندازه‌گیری‌های جدید به صورت پویا توزیع داده‌ها را بر روی محور مختصات تنظیم می‌کند و ارزیابی خوشه‌بندی را به صورت کمی ارزیابی می‌کند
[ترجمه ترگمان]تصویر سازی مبتنی بر اندازه گیری های جدید، توزیع داده ها را بر محور مختصات تنظیم می کند و quantificationally ارزیابی خوشه بندی را ارزیابی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Scientific visualization is coming into physical oceanography as a new analysis tool.
[ترجمه گوگل]تجسم علمی به عنوان یک ابزار تحلیلی جدید وارد اقیانوس شناسی فیزیکی می شود
[ترجمه ترگمان]تجسم علمی به عنوان یک ابزار تجزیه و تحلیل جدید به اقیانوس شناسی فیزیکی وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Inside even if a visualization higher order language compilation script only then a button, also will achieve several dozens K the sizes!
[ترجمه گوگل]در داخل حتی اگر یک تجسم مرتبه بالاتر اسکریپت تلفیقی زبان تنها پس از آن یک دکمه، همچنین به چندین ده K اندازه دست یابد!
[ترجمه ترگمان]در داخل حتی اگر یک خط ترجمه به زبان order بالاتر فقط یک دکمه را داشته باشد، به چندین مورد در هر اندازه نیز دست خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Although visualization often consumes more space, its capability to clearly communicate is well worth the pixels.
[ترجمه گوگل]اگرچه تجسم اغلب فضای بیشتری را مصرف می کند، توانایی آن برای برقراری ارتباط واضح ارزش پیکسل ها را دارد
[ترجمه ترگمان]اگرچه تصویرسازی اغلب فضای بیشتری را مصرف می کند، اما قابلیت آن برای ارتباط شفاف به خوبی به پیکسل می ارزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A design method named the visualization design method for master gears is introduced to improve the efficiency of master gear designing.
[ترجمه گوگل]یک روش طراحی به نام روش طراحی تجسم برای دنده اصلی برای بهبود کارایی طراحی دنده اصلی معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش طراحی به نام روش طراحی تجسم برای چرخ دنده های اصلی، برای بهبود کارایی طراحی لوازم اصلی معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Because when you attach the physical sensations to the visualization, it has more impact.
[ترجمه گوگل]زیرا وقتی احساسات فیزیکی را به تجسم متصل می کنید، تأثیر بیشتری دارد
[ترجمه ترگمان]چون وقتی احساسات فیزیکی را به تجسم اضافه می کنید، تاثیر بیشتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجسم (اسم)
apparition, substantiation, visualization, embodiment, incarnation, portrayal, projection, shape, hallucination, prosopopoeia

تصور (اسم)
supposition, vision, if, supposal, fancy, idea, notion, imagination, visualization, image, picture, conception, conceptualization

تجسم فکری (اسم)
visualization

تخصصی

[زمین شناسی] تصویریسازی
[ریاضیات] تجسم
[آمار] تصویری سازی

انگلیسی به انگلیسی

• imagining, picturing in the mind, envisaging, forming of mental images

پیشنهاد کاربران

آشکارسازی
آشکارسازی جریان: Flow Visualization ( مهندسی مکانیک و هوافضا )
توی برنامه نویسی:
data visualization
مصورسازی/تجسم داده ها
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : visualize / envision
✅️ اسم ( noun ) : visibility / vision / visionary / visualization
✅️ صفت ( adjective ) : visible / visionary / visual
✅️ قید ( adverb ) : visibly / visually
پرویز سیار برای این اصطلاح در ترجمه کتاب "دوربین عکاسی"، معادل "پیش نگری" را به کار برده است. یکی از معناهای این اصطلاح "شکل گیری تصویر ذهنی از چیزی" است. یعنی آن تصویر ابتدا در ذهن ساخته میشود و سپس در
...
[مشاهده متن کامل]
صورت لزوم عینیت می یابد. پس در متنی که جناب سیار ترجمه کرده است این معادل به نظر نزدیک به مراد و مقصود نویسنده کتاب بوده است. البته شاید "تصور" یا "صورت نگری" دقیق تر میبود.

دید , مشاهده
بررسی دیداری
جسمیت بخشی انتزاعی
مجازی سازی - تصویر سازی
مصورسازی
بصری

بپرس