viewer

/ˈvjuːər//ˈvjuːə/

معنی: ناظر، تماشاچی، تماشاگر، بیننده
معانی دیگر: نظاره کننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who views, esp. a spectator or person who watches television.

(2) تعریف: something used for viewing, esp. an optical device used for viewing photographic transparencies.

جمله های نمونه

1. the transaction between the viewer and the painting
رابطه ی میان بیننده و نقاشی

2. In one ad the viewer scarcely sees the car's exterior.
[ترجمه گوگل]در یک آگهی بیننده به ندرت نمای بیرونی ماشین را می بیند
[ترجمه ترگمان]در یک تبلیغ، بیننده به ندرت ظاهر ماشین را می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The foreground, nearest the viewer, is painted last.
[ترجمه گوگل]پیش زمینه، نزدیکترین به بیننده، آخرین نقاشی شده است
[ترجمه ترگمان]پیش زمینه، نزدیک ترین بیننده، آخرین رنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Television confronts the viewer with a succession of glittering and seductive images.
[ترجمه گوگل]تلویزیون بیننده را با تصاویر متوالی پر زرق و برق و فریبنده روبرو می کند
[ترجمه ترگمان]تلویزیون با دنباله ای از تصاویر درخشان و اغوا کننده روبرو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Viewer tolerance level tested: Before the start of the second half, as Bill Macatee cooperated with a Tostitos live commercial.
[ترجمه گوگل]سطح تحمل بیننده آزمایش شد: قبل از شروع نیمه دوم، به عنوان بیل مکیتی با یک تبلیغ زنده Tostitos همکاری کرد
[ترجمه ترگمان]سطح تحمل نمایشگر مورد آزمایش قرار گرفت: قبل از شروع نیمه دوم، همانطور که بیل Macatee با یک معامله زنده Tostitos هم کاری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If only there was a way for each viewer to leave his mark.
[ترجمه گوگل]کاش راهی وجود داشت که هر بیننده ای اثری از خود به جای بگذارد
[ترجمه ترگمان]اگر فقط یک راه برای هر بیننده وجود داشت تا جای خود را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Entertainment on-demand is expected to give each viewer total control over what, when, and where to watch.
[ترجمه گوگل]انتظار می‌رود که سرگرمی‌های درخواستی به هر بیننده کنترل کاملی را در مورد آنچه، زمان و مکان تماشا کنند، بدهد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که برنامه سرگرمی به هر بیننده کنترل کامل را در زمانی که، و کجا باید تماشا کند، بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The fax viewer is more flexible, and you can now annotate documents before resending them.
[ترجمه گوگل]نمایشگر فکس انعطاف پذیرتر است و اکنون می توانید اسناد را قبل از ارسال مجدد حاشیه نویسی کنید
[ترجمه ترگمان]نمایشگر فاکس انعطاف پذیرتر است و شما می توانید آن ها را قبل از اینکه آن ها را شناسایی کنید، تفسیر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hale's eyes stare knowingly at the viewer, a human sacrifice to an alienated and consumerist culture.
[ترجمه گوگل]چشمان هیل آگاهانه به بیننده خیره می شود، قربانی یک فرهنگ بیگانه و مصرف گرا
[ترجمه ترگمان]چشمان هیل با دقت به بیننده خیره می شوند، قربانی یک انسان برای تبدیل شدن به یک فرهنگ بیگانه و consumerist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They present the viewer with a personae which is simultaneously present and absent.
[ترجمه گوگل]آنها شخصیتی را به بیننده ارائه می دهند که همزمان حضور دارد و غایب
[ترجمه ترگمان]آن ها بیننده را با تصاویری که به طور همزمان در حال حاضر و غایب هستند ارائه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It means treating a viewer with respect.
[ترجمه گوگل]یعنی با بیننده محترمانه رفتار کنیم
[ترجمه ترگمان]این به معنی برخورد با یک بیننده با احترام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It would give the viewer freedom of choice, even if that freedom was not extended to the broadcasters.
[ترجمه گوگل]این به بیننده آزادی انتخاب می دهد، حتی اگر این آزادی به پخش کننده ها تعمیم داده نشود
[ترجمه ترگمان]این کار به بیننده امکان انتخاب می دهد، حتی اگر این آزادی به پخش کننده تعمیم داده نشده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In stage three, for example, the remote viewer draws an initial sketch of the target.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در مرحله سوم، بیننده از راه دور یک طرح اولیه از هدف را ترسیم می کند
[ترجمه ترگمان]برای مثال، در مرحله سوم، بیننده از راه دور یک طرح اولیه از هدف را ترسیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These images are likely to evoke a strong response in the viewer.
[ترجمه گوگل]این تصاویر احتمالاً واکنش شدیدی را در بیننده برانگیخته است
[ترجمه ترگمان]این تصاویر احتمالا یک واکنش قوی را در بیننده ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some of her art is intended to shock the viewer.
[ترجمه گوگل]برخی از هنرهای او قصد دارد بیننده را شوکه کند
[ترجمه ترگمان]برخی از هنر او قصد دارند بیننده را شوکه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناظر (اسم)
proctor, supervisor, superintendent, warden, bailiff, steward, chamberlain, majordomo, bystander, overseer, viewer, spectator, surveillant, butler, onlooker, looker on, controller, intendant, manciple

تماشاچی (اسم)
bystander, viewer, onlooker, looker on, sideliner

تماشاگر (اسم)
bystander, viewer, spectator, onlooker

بیننده (اسم)
seer, bystander, viewer, spectator, looker on

تخصصی

[سینما] تصویر نما - صفحه نمایش فیلم - فیلم بین - بیننده تلویزیون
[کامپیوتر] مرور گر، بیننده برنامه ای برای دیدن فایلهای گرافیکی در قالبی خاص، اکثر برنامه های مرورگر web می توانند با بر قرار ارتباط، برنامه هایی را که از انواع دیگر گرافیک پشتیبانی می کنند . جدا سازند . گاهی به برنامه ی تولید کننده صدا، برنامه ی ( مرورگر ) نیز می گویند .

انگلیسی به انگلیسی

• spectator; displayer, program which allows the displaying of certain types of files (computers)
viewers are people who watch television, or who are watching a particular programme on television.

پیشنهاد کاربران

تماشاگر، نمایش دهنده
مثال: The movie attracted millions of viewers worldwide.
فیلم مورد استقبال میلیون ها تماشاگر در سراسر جهان قرار گرفت.
علی محمودی سرچقائی:
مرورگر، ناظر
viewer: تماشاگر
Noun - countable :
چشمیِ در
( وسیله شیشه ای کوچک که روی درهای ورودی نصب شده و از طریق آن میتوان پشت در را مشاهده نمود. )
⁦✔️⁩تماشاچی، بیننده
She directs her gaze straight at the viewer
بازدیدکننده
تماشاچی
دستگاه نشان دادن اسلاید
دیدبان
بیننده

بپرس