vicissitude

/ˌvɪˈsɪsətuːd//vɪˈsɪsɪtjuːd/

معنی: تغییر، دگرگونی، تحول، فراز و نشیب زندگی
معانی دیگر: بی ثباتی، تغییرپذیری، دگرسان پذیری، اطمینان ناپذیری، (جمع) فراز و نشیب، پستی و بلندی، تغییر و تبدیل، تواتر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: vicissitudinous (adj.)
(1) تعریف: (usu. pl.) unexpected and unforeseeable changes or shifts, as in one's circumstances.
مشابه: caprice, fluctuation, fortunes, inconstancy, twists, uncertainty, unpredictability, vagary

- One can make plans and take certain precautions, but it's simply not possible to prepare for all the vicissitudes of life.
[ترجمه گل] میتوان برنامه ریزی نمود و احتیاطات اولیه خاصی انجام داد اما بسادگی ممکن نیست برای همه ناملایمات زندگی آماده شد .
|
[ترجمه گوگل] می توان برنامه ریزی کرد و اقدامات احتیاطی خاصی انجام داد، اما به سادگی امکان پذیر نیست که برای همه فراز و نشیب های زندگی آماده شود
[ترجمه ترگمان] انسان می تواند طرح هایی بسازد و اقدامات احتیاطی خاصی انجام دهد، اما این امکان وجود ندارد که برای همه فراز و نشیب های زندگی آماده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a change, variation, or alternation of states or things during a course of time, often a lifetime.
مشابه: alternation, change, shifting, variation

(3) تعریف: change or changeability.
مترادف: change, changeability
مشابه: alteration, inconstancy, instability, mutability, mutation, transformation, variation

جمله های نمونه

1. the vicissitude of the sea
غیر قابل اعتماد بودن دریا

2. Behind the ornate. Not the vicissitudes of life. But dirty.
[ترجمه گوگل]پشت سر آراسته نه فراز و نشیب های زندگی اما کثیف
[ترجمه ترگمان]پشت سر مجسمه نه انقلابات زندگی ولی کثیف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I know the injury, vicissitudes of the past, Cheng pulls you to see the eyes of the world.
[ترجمه گوگل]من جراحت، فراز و نشیب گذشته را می دانم، چنگ تو را به دیدن چشمان دنیا می کشاند
[ترجمه ترگمان]می دونم که آسیب و فراز و نشیب های گذشته، چنگ شما را می کشد تا چشم دنیا را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A man used to vicissitudes is not easily dejected.
[ترجمه گوگل]مردی که به فجایع عادت کرده است به راحتی افسرده نمی شود
[ترجمه ترگمان]مردی که در این فراز و نشیب های زندگی به کار می رود، به آسانی افسرده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He experienced several great social vicissitudes in his life.
[ترجمه گوگل]او چندین فراز اجتماعی بزرگ را در زندگی خود تجربه کرد
[ترجمه ترگمان]او در زندگی خود چندین تحول بزرگ اجتماعی را تجربه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Whatever the vicissitudes of her past life, Jill now seems to have come through.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد که جیل شرایط زندگی گذشته‌اش را هر چه که باشد، پشت سر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هر vicissitudes از زندگی گذشته او، جیل حالا به اینجا آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Through the vicissitudes of life in a frontier province, Our Lady of Sion has remained the tutelary patroness of Lorraine.
[ترجمه گوگل]در طول فراز و نشیب های زندگی در یک استان مرزی، بانوی ما از Sion حامی قیم لورن باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]با وجود فراز و نشیب های زندگی در یک استان سرحدی، بانوی دیر ما حامی tutelary لورن باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Size provides a cushion to the vicissitudes of markets but it creates other problems.
[ترجمه گوگل]اندازه بالشتکی برای فراز و نشیب بازارها فراهم می کند اما مشکلات دیگری ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]اندازه اندازه یک کو سن را برای فراز و نشیب های بازار فراهم می کند، اما مشکلات دیگری ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cranmer's reputation has suffered various vicissitudes.
[ترجمه مهسا] شهرت کرنمر بالا و پایین های فراوانی داشته .
|
[ترجمه گوگل]شهرت کرانمر دچار فراز و نشیب های مختلفی شده است
[ترجمه ترگمان]شهرت وی از فراز و نشیب های گوناگونی رنج برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Pantheon has survived many vicissitudes; first the barbarian invasions and later the despoliation by the Catholic Church.
[ترجمه گوگل]پانتئون از فراز و نشیب های بسیاری جان سالم به در برده است ابتدا تهاجمات بربرها و بعداً غارت توسط کلیسای کاتولیک
[ترجمه ترگمان]پانتئون از فراز و نشیب های بسیاری جان بدر برده است؛ نخست تهاجم بربرها و بعد کلیسای کاتولیک توسط کلیسای کاتولیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His Meditations, with their emphasis on the vicissitudes of perpetual change, exude an air of world-weariness.
[ترجمه گوگل]مراقبه‌های او، با تأکیدشان بر فراز و نشیب‌های تغییر دائمی، هوای خسته‌کننده‌ای از جهان را تراوش می‌کنند
[ترجمه ترگمان]Meditations، با تکیه دادن روی دگرگونی های دائمی، با توجه به چیزهایی که از خستگی در دنیا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It could have shared the owner's adventures and vicissitudes, occupied his leisure hours, cheered his bleaker moments.
[ترجمه گوگل]می‌توانست ماجراجویی‌ها و فراز و نشیب‌های مالک را به اشتراک بگذارد، اوقات فراغت او را اشغال کند، لحظات تلخ‌تر او را شاد کند
[ترجمه ترگمان]می توانست ماجراهای owner و vicissitudes را در ساعات فراغت خود شریک کند، و لحظات bleaker را در میان بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As we have said, Simon Peter's vicissitudes, as depicted by Anita Mason(Sentence dictionary), can not have been unique.
[ترجمه گوگل]همانطور که گفتیم، فراز و نشیب های سایمون پیتر، همانطور که توسط آنیتا میسون (فرهنگ لغت جملات) به تصویر کشیده شده است، نمی تواند منحصر به فرد باشد
[ترجمه ترگمان]همانطور که گفتیم، تغییرات سایمون پیتر، همانطور که توسط آنیتا می سون (واژه فرهنگ لغت)به تصویر کشیده شد، نمی تواند منحصر به فرد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. On one hand it explores the vicissitude process of the relationship between ports and coast cities.
[ترجمه گوگل]از یک سو، روند فراز و نشیب رابطه بین بنادر و شهرهای ساحلی را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]از یک سو فرآیند vicissitude رابطه بین بنادر و شهره ای ساحلی را بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The key problem of neoteric vicissitude in China is the social modernization of China, however, industrialization is the central of the modernization.
[ترجمه گوگل]مشکل کلیدی فراز و نشیب نوتریک در چین، نوسازی اجتماعی چین است، با این حال، صنعتی شدن محور مدرنیزاسیون است
[ترجمه ترگمان]مشکل اصلی of vicissitude در چین نوسازی اجتماعی چین است، با این حال صنعتی سازی مرکز مدرن سازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تغییر (اسم)
change, shift, alteration, conversion, variation, mutation, commutation, fluctuation, innovation, vicissitude

دگرگونی (اسم)
change, alteration, variation, mutation, transformation, metamorphosis, catabolism, vicissitude, contrariety, metabolism, shakeup

تحول (اسم)
change, mutation, evolution, transition, upheaval, vicissitude, solstice, transmogrification

فراز و نشیب زندگی (اسم)
vicissitude

انگلیسی به انگلیسی

• unpredictable changes (especially during the course of a lifetime); variability; hardship during a lifetime

پیشنهاد کاربران

تغییر و ورود
مثال: The vicissitudes of life are inevitable.
تغییرات زندگی اجتناب ناپذیر است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Ups and downs
فراز و نشیب
تحول

بپرس