vestige

/ˈvestɪdʒ//ˈvestɪdʒ/

معنی: ذره، اثر، نشان، خرده، جای پا، بقایا، ردیا
معانی دیگر: رد، باقیمانده، (جمع) بقایا، نشانه، بازمانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a visible trace or sign of something no longer present or existing.
مترادف: evidence, remains, remnant, trace
مشابه: artifact, fossil, indication, mark, memento, relic, ruins, shadow, sign

- The archeologists explored the last vestiges of the ancient city.
[ترجمه گوگل] باستان شناسان آخرین بقایای شهر باستانی را بررسی کردند
[ترجمه ترگمان] باستان شناسان آخرین بقایای شهر باستانی را کشف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In this new act, the celebrated singer displayed no vestige of her former talent.
[ترجمه گوگل] در این اقدام جدید، خواننده مشهور هیچ اثری از استعداد سابق خود را نشان نداد
[ترجمه ترگمان] در این عمل جدید، خواننده مشهور هیچ اثری از استعداد سابق خود نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a rudimentary or non-functional part or organ remaining from an earlier stage of development in an individual or species, such as the human appendix.
مشابه: rudiment

جمله های نمونه

1. there was no vestige of hope in her face
در چهره ی او اثری از امید وجود نداشت.

2. There's not a vestige of truth in the witness's statement.
[ترجمه گوگل]هیچ اثری از حقیقت در اظهارات شاهد وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در اظهارات شاهد، ذره ای از حقیقت وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There's not a vestige of truth in the story.
[ترجمه گوگل]هیچ اثری از حقیقت در داستان وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در این داستان ذره ای از حقیقت وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There's not a vestige of truth in the rumour.
[ترجمه پویا محمودی] ردی از حقیقت در شایعه وجود ندارد.
|
[ترجمه گوگل]هیچ اثری از حقیقت در این شایعه وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در این شایعه ذره ای از حقیقت وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We represent the last vestige of what made this nation great — hard work.
[ترجمه گوگل]ما نشان دهنده آخرین بقایای چیزی هستیم که این ملت را بزرگ کرده است - کار سخت
[ترجمه ترگمان]ما آخرین بازمانده آنچه که این کشور را به شدت انجام داد را نشان می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He looked at her without a vestige of sympathy.
[ترجمه گوگل]بدون اثری از همدردی به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]بدون ذره ای همدردی به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is not a vestige of truth in the report.
[ترجمه مریم سالک زمانی] دریغ از ذره ای حقیقت در این گزارش.
|
[ترجمه گوگل]هیچ ردی از حقیقت در گزارش وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در این گزارش ذره ای از حقیقت وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is now no vestige of hope that the missing children will be found alive.
[ترجمه مریم سالک زمانی] ذره ای امید به زنده ماندن کودکان مفقود، وجود ندارد.
|
[ترجمه گوگل]اکنون هیچ بقای امیدی وجود ندارد که کودکان گمشده زنده پیدا شوند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر هیچ امیدی وجود ندارد که کودکان گم شده را زنده پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Not a vestige of the abbey remains.
[ترجمه گوگل]اثری از صومعه باقی نمانده است
[ترجمه ترگمان]هیچ نشانی از بقایای صومعه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm struggling to retain any vestige of belief in his innocence.
[ترجمه گوگل]من در تلاش برای حفظ هر گونه بقایای اعتقاد به بی گناهی او هستم
[ترجمه ترگمان]من در حال تلاش برای حفظ ذره ای از ایمان در بی گناهی او هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He showed no vestige of remorse for his crime.
[ترجمه گوگل]او هیچ اثری از پشیمانی از جرم خود نشان نداد
[ترجمه ترگمان]به خاطر جنایتی که مرتکب شده بود هیچ نشانی از پشیمانی در او دیده نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This was on-the-edge black comedy that dispelled any vestige of condescension that might have been felt towards the performers.
[ترجمه گوگل]این کمدی سیاه روی لبه بود که هر گونه بقایای اغماض را که ممکن بود نسبت به اجراکنندگان احساس می شد از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]این کمدی از کمدی سیاه بود که ذره ای از that را که ممکن بود نسبت به بازیگران داشته باشد از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But they stayed to erase every vestige of paganism.
[ترجمه مریم سالک زمانی] برای زدودن بقایای بت پرستی ، محل را ترک نکردند.
|
[ترجمه گوگل]اما آنها ماندند تا همه آثار بت پرستی را پاک کنند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها باقی ماندند تا همه vestige را از هم پاک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Marks was not shown even a vestige of pity.
[ترجمه مریم سالک زمانی] کمترین نشانی از دلسوزی در چهره مارکس مشاهده نشد.
|
[ترجمه گوگل]به مارکس حتی اثری از ترحم نشان داده نشد
[ترجمه ترگمان]مارکز حتی یک ذره هم از دلسوزی نشان نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was intended to swallow every vestige of dwindling attractiveness out of her.
[ترجمه گوگل]قرار بود هر اثری از جذابیت رو به کاهش را از او ببلعد
[ترجمه ترگمان]قصد داشت هر vestige را که از دست داده بود قورت بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذره (اسم)
ace, particle, bit, whit, speck, grain, jot, quantum, atomy, minim, nip, iota, shred, mammock, fraction, dust, stiver, corpuscle, flyspeck, vestige, frustum, groat, little bit, little part, scruple, tittle

اثر (اسم)
trace, tract, growth, impression, efficacy, effect, sign, affect, result, relic, symptom, scintilla, track, clue, impress, consequence, rut, opus, umbrage, remnant, signature, vestige

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

خرده (اسم)
small, particle, bit, grain, sliver, fragment, fritter, anything small, crumb, debris, filings, mote, piece, shred, shiver, splinter, spall, vestige, groat, snip, small piece, spill, tittle, vestigium

جای پا (اسم)
trace, foothold, footing, toe, rake, footstep, footprint, vestige, toehold, footmark

بقایا (اسم)
rest, leftover, vestige, remains, reliquiae, remnants

ردیا (اسم)
vestige

انگلیسی به انگلیسی

• sign, mark, trace; remnant; undeveloped remains of a body part or an organ that was healthy and functional in a previous stage of development (biology)
if there is no vestige of something, there is not even a small part of it left; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : vestige
✅️ صفت ( adjective ) : vestigial
✅️ قید ( adverb ) : vestigially
نشان ، اثر ، جای پا
THERE WAS NO VESTIGE OF HOPE IN HER FACE
در چهره او اثری ( نشانه ای ) از امید وجود نداشت
جزء لغات 1100
بقایای یک ساختار است که در مراحل قبلی تکامل یک گونه یا یک فرد دارای عملکرد بوده است.
اثر
نشان ، نشانه

بپرس