vertex

/ˈvɜːrˌteks//ˈvɜːteks/

معنی: سر، قله، نوک، تارک، راس، فرق، فرق سر، سمتالراس
معانی دیگر: (بخشی از خورشید و ماه که از افق ظاهر می شود - بخش فرازین سر یا جمجمه یا تپه و غیره) تارک، فرازگاه، فرازبخش، بالا، چکاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: vertexes, vertices
(1) تعریف: the highest point of anything; apex.
مشابه: apex, height, pinnacle, summit, tip, top, zenith

- After much climbing, we reached the vertex of the mountain.
[ترجمه گوگل] پس از کوهنوردی زیاد به راس کوه رسیدیم
[ترجمه ترگمان] بعد از بالا رفتن زیاد، به راس کوه رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the point of intersection of the two sides of an angle, or of three or more sides of a geometric solid.

- A cube has eight vertices.
[ترجمه گوگل] یک مکعب هشت رأس دارد
[ترجمه ترگمان] یک مکعب هشت راس دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. vertex of an angle
راس زاویه

2. the vertex of the skull
تارک جمجمه

3. the building on the vertex of the hill
ساختمان روی قله ی کوه

4. the vertex of a mountain.
[ترجمه براتی] قله کوه
|
[ترجمه گوگل]راس یک کوه
[ترجمه ترگمان]راس یک کوه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now we need a vertex buffer.
[ترجمه گوگل]اکنون به یک بافر رأس نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]حالا ما به یک بافر راس نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Draw a perpendicular from the vertex of the triangle to its base.
[ترجمه فرید] یک خط قائم از راس تا قاعده مثل بکشید.
|
[ترجمه گوگل]از راس مثلث به قاعده آن عمود بکشید
[ترجمه ترگمان]یک عمود از راس مثلث تا پایه خود رسم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Each vertex may have a number of edges emanating from it.
[ترجمه گوگل]هر رأس ممکن است دارای تعدادی یال باشد که از آن خارج می شود
[ترجمه ترگمان]هر راس ممکن است تعدادی از لبه ها را داشته باشد که از آن نشات می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Burning in vertex of head with coldness in the forehead.
[ترجمه گوگل]سوزش در راس سر همراه با سردی در پیشانی
[ترجمه ترگمان]سوزاندن در راس سر با سردی در پیشانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The feet, eyes, ears, nose, throat, vertex of head, stomach, chest all burn.
[ترجمه گوگل]پاها، چشم ها، گوش ها، بینی، گلو، راس سر، معده، سینه همه می سوزند
[ترجمه ترگمان]پاها، چشم ها، گوش ها، بینی، بینی، راس سر، قفسه سینه، قفسه سینه همه می سوزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This locates the vertex of both tractrix and catenary and their vertical axis of symmetry can be erected.
[ترجمه گوگل]این راس هر دو تراتریکس و کاتنری را مشخص می کند و محور عمودی تقارن آنها را می توان ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]این امر نشان می دهد که راس هر دو tractrix و catenary و محور عمودی آن ها را می توان بنا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. First, the model is transformed into a vertex design by means of a transformation, and a simple variable matrix and a variable function are given.
[ترجمه گوگل]ابتدا مدل با استفاده از یک تبدیل به یک طرح راس تبدیل می شود و یک ماتریس متغیر ساده و یک تابع متغیر داده می شود
[ترجمه ترگمان]اول، مدل به طراحی یک راس با استفاده از یک تبدیل، و یک ماتریس متغیر ساده و یک تابع متغیر داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What's a good usage pattern for vertex buffers if I'm generating dynamic data?
[ترجمه گوگل]اگر داده‌های پویا تولید می‌کنم، الگوی استفاده خوبی برای بافرهای راس چیست؟
[ترجمه ترگمان]اگر من داده های پویا را ایجاد کنم، یک الگوی کاربرد خوب برای buffers راس وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The half vertex angle was determined by particulate solid and hopper materials.
[ترجمه گوگل]زاویه نیم راس با ذرات جامد و مواد قیف تعیین شد
[ترجمه ترگمان]زاویه راس نیمه توسط مواد چسبنده و متراکم تعیین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Using vertex shader instructions the polynomial coefficients and spherical harmonics functions can be fast calculated, and then the corresponding irradiance environment maps are also generated.
[ترجمه گوگل]با استفاده از دستورات سایه زن راس، ضرایب چند جمله ای و توابع هارمونیک کروی را می توان به سرعت محاسبه کرد و سپس نقشه های محیط تابش مربوطه نیز تولید می شود
[ترجمه ترگمان]با استفاده از دستورالعمل های راس shader، ضرایب چند جمله ای و توابع هارمونیک کروی می توانند به سرعت محاسبه شوند و سپس نقشه های محیط تشعشعات مربوطه نیز تولید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A concave vertex method for solving rectangle feasible region problem is presented F.
[ترجمه گوگل]یک روش راس مقعر برای حل مسئله منطقه امکان پذیر مستطیل F ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش راس مقعر برای حل مساله منطقه امکان پذیر مستطیل، F نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر (اسم)
slide, secret, edge, end, mystery, point, acme, top, head, tip, inception, beginning, chief, origin, apex, vertex, cover, corona, incipience, headpiece, extremity, glide, piece, flower, lid, pate, noddle, pash, plug, inchoation, lead-off, nob, noggin, sliding

قله (اسم)
point, acme, climax, culmination, zenith, top, peak, summit, crest, vertex, knoll, pap, knap

نوک (اسم)
end, bill, point, top, head, tip, peak, summit, horn, apex, beak, vertex, barb, ascender, neb, knap, jag, fastigium, ridge, nib

تارک (اسم)
apex, tiara, diadem, vertex

راس (اسم)
end, climax, pinnacle, top, head, tip, peak, leader, vertex, cap, fastigium

فرق (اسم)
top, vertex, distinction, sinciput, odds, difference, contradistinction, crown, discrimination, inequality

فرق سر (اسم)
top, vertex, sinciput, crown

سمت الراس (اسم)
zenith, vertex, heyday

تخصصی

[عمران و معماری] راس - نوک - نوک منتهی الیه
[برق و الکترونیک] راس، قله
[مهندسی گاز] راس، نوک
[زمین شناسی] رأس، فرق سر.
[ریاضیات] راس
[آمار] رأس

انگلیسی به انگلیسی

• peak, highest point, top, summit

پیشنهاد کاربران

Vertex refers to the highest point or apex of something. It is often used in mathematics and geometry to describe the highest point of a triangle or shape.
vertex به بالاترین نقطه یا راس چیزی اشاره دارد. اغلب در ریاضیات و هندسه برای توصیف بالاترین نقطه یک مثلث یا شکل استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

The vertex of the triangle is located at the intersection of the two sides.
The vertex of the parabola represents the highest or lowest point.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-peak/
در هندسه چندضلعی ها، Vertex به معنی راس، Edge به معنی لبه و Face به معنی صفحه میشه.
در آناتومی جانوری: نقطه ای با بیشترین تحدب در ساختار ماهیچه دیافراگم: vertex of the diaphragm نام دارد
در توابع ریاضی به معنی راس است که میتواند ماکسیمم ( بیشینه ) یا مینیموم ( کمینه ) باشد.

نقطه ی اوج

بپرس