vengeance

/ˈvendʒəns//ˈvendʒəns/

معنی: کینه، انتقام
معانی دیگر: کین، کینه جویی، کین جویی، کین خواهی، خونخواهی، تقاص، کینه توزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: with a vengeance
(1) تعریف: injury or damage done to a person in return for injury or damage inflicted by him or her; retribution; revenge.
مترادف: reprisal, retaliation, revenge
مشابه: nemesis, retribution, tit for tat, wrath

- He threatened vengeance on the men who shot his father.
[ترجمه داریوش الف] او مردانی را که به پدرش شلیک کردند، تهدید به انتقام کرد
|
[ترجمه گوگل] او از مردانی که به پدرش تیراندازی کردند، تهدید به انتقام کرد
[ترجمه ترگمان] او انتقام مردانی را که به پدرش شلیک کرده بود تهدید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the desire or motive for such retribution or revenge.
مترادف: revenge, vindictiveness
مشابه: malevolence, malice, spite

- These acts of violence were done purely out of vengeance.
[ترجمه گوگل] این اعمال خشونت آمیز صرفاً برای انتقام انجام شد
[ترجمه ترگمان] این اعمال خشونت صرفا ناشی از انتقام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Their vengeance grew stronger as they came together to plot retaliation.
[ترجمه گوگل] انتقام آنها قوی تر شد زیرا آنها گرد هم آمدند تا انتقام بگیرند
[ترجمه ترگمان] همچنان که به هم نزدیک می شدند، انتقام آن ها قوی تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. omar swore vengeance on everyone involved with the murder
عمر سوگند خورد که از همه ی کسانی که در آن جنایت دست داشته اند انتقام بگیرد.

2. to wreak vengeance on one's enemy
از دشمن خود انتقام گرفتن

3. with a vengeance
1- شدیدا،باشدت،سخت

4. to me belongeth vengeance and recompense
(انجیل) انتقام گیری و پاداش دهی از آن من است.

5. he harbored thoughts of vengeance
او خیال انتقام را در سر می پروراند.

6. the wind blew with a vengeance
باد به شدت می وزید.

7. takhti finally beat him with a vengeance
بالاخره تختی او را سخت شکست داد.

8. the novel describes the history of the love and vengeance of a blind man
آن رمان داستان عشق و انتقام مرد کوری را بیان می کند.

9. He swore vengeance on everyone involved in the murder.
[ترجمه Mani.n] اون قسم خورد که از تمام کسانی که تو این قتل دخالت داشتن انتقام بگیره
|
[ترجمه گوگل]او از همه کسانی که در قتل نقش داشتند قسم خورد
[ترجمه ترگمان]اون قسم خورد که همه کسایی که تو این قتل دخالت داشتن انتقام بگیرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She is determined to wreak vengeance on those who killed her cousin.
[ترجمه گوگل]او مصمم است از کسانی که پسر عمویش را کشتند انتقام بگیرد
[ترجمه ترگمان]او مصمم است انتقام کسانی را که پسر خاله اش را کشته انتقام بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He threatened to wreak vengeance on the men who toppled him a year ago.
[ترجمه گوگل]او تهدید کرد که از مردانی که یک سال پیش او را سرنگون کردند، انتقام خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]او تهدید کرد که انتقام مردانی را که یک سال پیش او را سرنگون ساختند انتقام بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He silently vowed vengeance on them all.
[ترجمه گوگل]او در سکوت قسم خورد که از همه آنها انتقام بگیرد
[ترجمه ترگمان]او در سکوت سوگند خورد که انتقام همه آن ها را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For years he brooded vengeance.
[ترجمه گوگل]سالها او در فکر انتقام بود
[ترجمه ترگمان]سال ها انتقام گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The music started up again with a vengeance.
[ترجمه گوگل]موسیقی دوباره با انتقام شروع شد
[ترجمه ترگمان]موسیقی دوباره شروع به انتقام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He promised to wreak vengeance on those who had betrayed him.
[ترجمه گوگل]او قول داد از کسانی که به او خیانت کرده بودند انتقام بگیرد
[ترجمه ترگمان]قول داد انتقام کسانی را که به او خیانت کرده بودند بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They sought vengeance against the countries that had humiliated France in 18
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال انتقام از کشورهایی بودند که در 18 فرانسه را تحقیر کرده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال انتقام از کشورهایی بودند که فرانسه را در سال ۱۸ تحقیر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کینه (اسم)
hatred, animosity, enmity, rancor, grudge, spite, vengeance, peeve

انتقام (اسم)
revenge, reprisal, vengeance, nemesis, wreak

انگلیسی به انگلیسی

• infliction of a punishment as a payback for an injury or a wrong, retribution, retaliation
vengeance is the act of killing, injuring, or harming someone because they have harmed you.
if something happens with a vengeance, it happens to a much greater extent than was expected.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : avenge / revenge / venge
✅️ اسم ( noun ) : avenger / revenge / vengeance / vengefulness
✅️ صفت ( adjective ) : vengeful / revengeful
✅️ قید ( adverb ) : vengefully
انتقام
همون revenge هست
noun
[noncount] : the act of doing something to hurt someone because that person did something that hurt you or someone else
مثال :
someone else
🔴The fire was set as an act of vengeance.
...
[مشاهده متن کامل]

🔴He swore vengeance [=revenge] against his son's kidnapper.
🔴Angry protesters wanted to inflict vengeance on the killer.
with a vengeance
: with great force or effort
🔴After losing the first three games, the team came back with a vengeance to win the next four.
🔴She set to work with a vengeance and finished the job in two hours.

انتقام
revenge
انتقام جویی

بپرس