veiled

/ˈveɪld//veɪld/

حجاب دار، روبند زده، روگرفته، پوشیده، مستور، نهان، مبهم، در لفافه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: expressed or presented in an obscure way; partially hidden or covered.
متضاد: barefaced, overt, transparent
مشابه: oblique

- veiled threats
[ترجمه گوگل] تهدیدهای پنهان
[ترجمه ترگمان] تهدیدات veiled
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: wearing a veil.
متضاد: barefaced

جمله های نمونه

1. a veiled threat
تهدید در لفافه

2. two veiled women entered the shop
دو خانم روبنده زده وارد مغازه شدند.

3. the colonel veiled his anger with soft words
سرهنگ خشم خود را با کلماتی آرام پوشاند.

4. There was a barely veiled hostility in her tone.
[ترجمه گوگل]در لحن او یک خصومت پنهانی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]لحن hostility به سختی در صدایش موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was made uncomfortable by his veiled allusion to the previous night.
[ترجمه گوگل]او با کنایه پنهان او به شب قبل ناراحت شد
[ترجمه ترگمان]از اشاره veiled به شب گذشته ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He made only a veiled reference to international concerns over human rights issues.
[ترجمه گوگل]او تنها اشاره ای پنهان به نگرانی های بین المللی در مورد مسائل حقوق بشر داشت
[ترجمه ترگمان]او فقط اشاره veiled به نگرانی های بین المللی درباره مسائل حقوق بشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His speech is being seen as a veiled attack on asylum-seekers.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او به عنوان حمله ای پنهان به پناهجویان تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وی به عنوان حمله veiled به پناهجویان دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her words sounded like a veiled warning.
[ترجمه گوگل]سخنان او مانند یک هشدار پنهان به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]صدایش چون اخطار veiled به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In some societies, women are expected to be veiled when they go out in public.
[ترجمه گوگل]در برخی جوامع از زنان انتظار می رود که هنگام بیرون رفتن در انظار عمومی محجبه باشند
[ترجمه ترگمان]در برخی جوامع انتظار می رود که زنان در هنگام بیرون رفتن در ملا عام حجاب داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They warned him with veiled threats not to mention anything he had witnessed.
[ترجمه گوگل]آنها با تهدیدهای پنهان به او هشدار دادند که چیزی را که دیده است ذکر نکند
[ترجمه ترگمان]آن ها به او هشدار داده بودند که از چیزی که دیده بود اشاره ای نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The misleading report veiled the facts.
[ترجمه گوگل]گزارش گمراه کننده حقایق را پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]گزارش گمراه کننده حقایق را پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The details of the evacuation are veiled in secrecy.
[ترجمه گوگل]جزئیات تخلیه مخفیانه است
[ترجمه ترگمان]جزئیات تخلیه مخفیانه پنهان شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She made a veiled reference to his past mistakes.
[ترجمه گوگل]او اشاره پنهانی به اشتباهات گذشته او داشت
[ترجمه ترگمان]او به اشتباه ات گذشته خود اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A veiled woman gave me a kindly smile.
[ترجمه گوگل]یک زن محجبه لبخند مهربانی به من زد
[ترجمه ترگمان]زن نقاب دار لبخندی مهرآمیز به من زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She veiled her face before she went out.
[ترجمه گوگل]قبل از بیرون رفتن صورتش را پوشاند
[ترجمه ترگمان]پیش از بیرون رفتن صورتش را پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• covered with a veil; concealed, hidden
a veiled comment is expressed in a disguised form rather than directly and openly

پیشنهاد کاربران

ضمنی، برزبان نیامده، ناگفته
ADJECTIVE
در لفافه - پنهان
e. g.
EU expected to issue veiled warning to China over supply of cut - cost goods
veiled ( مطالعات زنان )
واژه مصوب: باحجاب
تعریف: زنی که خود را با حجاب بپوشاند
غیرمستقیم
نقابدار. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) مستور. پرده پوش. ( آنندراج ) . که نقاب بر رخ افکنده است تا شناخته نشود. نقاب پوش. که رخ در نقاب نهفته است. ماسک دار :
خورشید وگر نقاب دار است
منقل معشوق برکنار است.
کلیم ( آنندراج ) .

بپرس