vaccinate

/ˈvæksənet//ˈvæksɪneɪt/

واکسن زدن، واکسینه کردن، مایه کوبی کردن، تلقیح شدن، واکسن زدن به، برضد بیماری تلقیح شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: vaccinates, vaccinating, vaccinated
مشتقات: vaccinator (n.)
• : تعریف: to inoculate with a vaccine to make immune to a particular disease.

جمله های نمونه

1. to vaccinate children against smallpox
بچه ها را در برابر آبله واکسینه کردن

2. There has been a radical decline in polio since doctors began to vaccinate children with the Salk vaccine.
[ترجمه گوگل]از زمانی که پزشکان شروع به واکسینه کردن کودکان با واکسن سالک کردند، فلج اطفال به شدت کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]از زمانی که پزشکان شروع به واکسینه کردن کودکان با واکسن Salk کرده اند، یک کاهش شدید در فلج اطفال وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The general population has accepted the need to vaccinate children against the once-dreaded disease.
[ترجمه گوگل]عموم مردم نیاز به واکسینه کردن کودکان را در برابر این بیماری که زمانی ترسناک بود پذیرفته اند
[ترجمه ترگمان]مردم عمومی نیاز به واکسینه کردن کودکان در برابر این بیماری وحشتناک را پذیرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Numerous examples persist of people who have neglected to have their infants vaccinated.
[ترجمه گوگل]نمونه های متعددی از افرادی وجود دارد که از واکسینه کردن نوزادان خود غفلت کرده اند
[ترجمه ترگمان]نمونه های زیادی از افرادی وجود دارند که از واکسینه شدن کودکان خود غفلت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They have begun to vaccinate children in an attempt to check the spread of the disease.
[ترجمه گوگل]آنها واکسیناسیون کودکان را در تلاش برای کنترل شیوع این بیماری آغاز کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها شروع به واکسینه کردن کودکان در تلاش برای بررسی شیوع این بیماری کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Smallpox was eliminated by a dedicated effort to vaccinate everyone.
[ترجمه گوگل]آبله با تلاشی اختصاصی برای واکسینه کردن همه از بین رفت
[ترجمه ترگمان]آبله از سوی یک تلاش اختصاصی برای واکسینه کردن همه حذف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, the decision to vaccinate a large population for group C meningococcal disease is difficult.
[ترجمه گوگل]با این حال، تصمیم گیری برای واکسینه کردن جمعیت زیادی برای بیماری مننگوکوک گروه C دشوار است
[ترجمه ترگمان]با این حال، تصمیم برای واکسینه کردن یک جمعیت بزرگ برای بیماری گروه سی meningococcal دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your doctor will normally be able to vaccinate you with a flu vaccine.
[ترجمه گوگل]پزشک شما به طور معمول می تواند شما را با واکسن آنفولانزا واکسینه کند
[ترجمه ترگمان]پزشک شما معمولا می تواند با واکسن سرماخوردگی شما را واکسن بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Worcestershire Health Authority is another which doesn't vaccinate youngsters.
[ترجمه گوگل]اداره بهداشت Worcestershire یکی دیگر از مواردی است که جوانان را واکسینه نمی کند
[ترجمه ترگمان]اداره بهداشت Worcestershire دیگری است که جوانان را واکسینه نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To vaccinate a few hundred people in a village and find a disease there a decade later is one thing.
[ترجمه گوگل]واکسینه کردن چند صد نفر در یک روستا و پیدا کردن یک بیماری در آنجا یک دهه بعد یک چیز است
[ترجمه ترگمان]برای واکسینه کردن چند صد نفر در یک روستا و یافتن یک بیماری در آنجا یک دهه بعد یک چیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Third, if the condition permission, may vaccinate the influenza vaccine.
[ترجمه گوگل]سوم، اگر شرایط اجازه دهد، ممکن است واکسن آنفولانزا را واکسینه کند
[ترجمه ترگمان]سوم، اگر شرایط اجازه داشته باشد، ممکن است واکسن آنفولانزا را واکسینه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nonetheless, it will still be possible to vaccinate people in other high-risk groups: health care workers, people caring for infants and healthy young people.
[ترجمه گوگل]با این وجود، واکسیناسیون افراد در سایر گروه های پرخطر همچنان امکان پذیر خواهد بود: کارکنان مراقبت های بهداشتی، افرادی که از نوزادان مراقبت می کنند و جوانان سالم
[ترجمه ترگمان]با این وجود، هنوز امکان واکسینه کردن افراد در دیگر گروه های پرخطر وجود دارد: کارکنان مراقبت های بهداشتی، افرادی که مراقب کودکان و جوانان سالم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At home it began a program to vaccinate children against infectious childhood diseases.
[ترجمه گوگل]در خانه برنامه ای را برای واکسینه کردن کودکان در برابر بیماری های عفونی دوران کودکی آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]در خانه، این برنامه شروع به برنامه ای برای واکسینه کردن کودکان در برابر بیماری های عفونی کودکان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chinese officials have vowed to vaccinate the country's entire stock of poultry.
[ترجمه گوگل]مقامات چینی قول داده اند که کل موجودی طیور این کشور را واکسینه کنند
[ترجمه ترگمان]مقامات چینی قول داده اند که کل مرغ و ماکیان این کشور را واکسینه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We need to vaccinate our dog.
[ترجمه گوگل]باید سگمان را واکسینه کنیم
[ترجمه ترگمان] باید سگمون رو پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He thinks he can find a way to vaccinate the elephants from a safe distance.
[ترجمه گوگل]او فکر می کند که می تواند راهی برای واکسینه کردن فیل ها از فاصله ایمن پیدا کند
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند که می تواند راهی برای واکسینه کردن فیل ها از فاصله ایمن بیابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The doctor may vaccinate him for protection against others.
[ترجمه گوگل]پزشک ممکن است او را برای محافظت در برابر دیگران واکسینه کند
[ترجمه ترگمان]دکتر ممکن است او را برای محافظت در برابر دیگران واکسینه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I helped fix windmills, vaccinate cattle, and do other chores.
[ترجمه گوگل]من به تعمیر آسیاب های بادی، واکسینه کردن گاوها و انجام کارهای دیگر کمک کردم
[ترجمه ترگمان]من به تعمیر windmills، واکسینه کردن گاو و انجام کاره ای دیگر کمک کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[بهداشت] واکسن زدن

انگلیسی به انگلیسی

• render unsusceptible to a disease by inoculating
if you are vaccinated against a disease, you are given a vaccine, usually by injection, to prevent you from getting it.

پیشنهاد کاربران

vaccinate ( v ) ( v�ksəˌneɪt ) =to give a person or an animal a vaccine, especially by injecting it, e. g. I was vaccinated against tetanus. vaccination ( n ) , vaccine ( n ) ( v�kˈsin )
vaccinate
واکسن زدن، واکسینه کردن
واکسنیدن = vaccinate
واکسنیده = vaccinated
واکسنِش = vaccination
واکسننده = vaccinator
واکسنی/واکسنیک = vaccinal

بپرس