victimization

/ˌvɪktəməˈzeɪʃn̩//ˌvɪktɪmaɪˈzeɪʃn̩/

الت ملعبه سازی

جمله های نمونه

1. The probabilities of crime or victimization are higher with some situations than with others.
[ترجمه گوگل]احتمال جرم یا قربانی شدن در برخی موقعیت ها بیشتر از موقعیت های دیگر است
[ترجمه ترگمان]احتمال وقوع جرم یا victimization نسبت به دیگران بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The victimization which occurred, the loss of trade union membership, and the wage reductions all seemed to confirm this impression.
[ترجمه گوگل]قربانی شدن رخ داده، از دست دادن عضویت در اتحادیه کارگری و کاهش دستمزدها همگی این تصور را تأیید می‌کنند
[ترجمه ترگمان]قربانی شدن که رخ داد، از دست رفتن عضویت اتحادیه تجاری و کاهش دست مزد به نظر رسید که این برداشت را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The recorded figures exaggerate the increase in victimization which is occurring, mainly because of a greater public propensity to report certain crimes.
[ترجمه گوگل]ارقام ثبت شده در مورد افزایش قربانی شدن که عمدتاً به دلیل تمایل بیشتر مردم به گزارش برخی جرایم در حال وقوع است، اغراق آمیز است
[ترجمه ترگمان]آمار ثبت شده در مورد افزایش در victimization غلو می کند که عمدتا به دلیل تمایل عمومی بیشتر به گزارش جرایم خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The data is obtained through national victimization surveys.
[ترجمه گوگل]داده ها از طریق بررسی های ملی قربانی شدن به دست آمده است
[ترجمه ترگمان]این داده ها از طریق آمارگیری victimization ملی به دست می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Victimization of property bullying is positively correlated with average external control.
[ترجمه گوگل]قربانی قلدری دارایی با میانگین کنترل خارجی همبستگی مثبت دارد
[ترجمه ترگمان]ویژگی های قلدری کردن دارایی به طور مثبت با کنترل خارجی متوسط هم بسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With the age, physical victimization is decreasing, but unknown control is increasing.
[ترجمه گوگل]با افزایش سن، قربانی شدن فیزیکی در حال کاهش است، اما کنترل ناشناخته در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]با این سن، victimization فیزیکی کاهش می یابد، اما کنترل ناشناخته در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This be accusation of victimization.
[ترجمه گوگل]این اتهام قربانی شدن است
[ترجمه ترگمان] این اتهام \"victimization\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His victimization infuriated him.
[ترجمه گوگل]قربانی شدن او او را خشمگین کرد
[ترجمه ترگمان]victimization او را به خشم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The strikersagreed to return to work provided there would be no victimization of their leaders.
[ترجمه گوگل]اعتصاب کنندگان موافقت کردند که به سر کار بازگردند، مشروط بر اینکه رهبران آنها قربانی نشوند
[ترجمه ترگمان]لازم به بازگشت به محل کار، هیچ گونه victimization رهبران آن ها وجود نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a dismal failure, and was followed by restrictive legislation against the unions and by victimization of many union activists.
[ترجمه گوگل]این یک شکست ناگوار بود و با قوانین محدودکننده علیه اتحادیه‌ها و قربانی شدن بسیاری از فعالان صنفی دنبال شد
[ترجمه ترگمان]این یک شکست غم انگیز بود و پس از آن قوانین محدود کننده علیه اتحادیه ها و به دست گرفتن بسیاری از فعالان اتحادیه دنبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But this can not be taken as carteblanche for assuming that long-term recorded crime trends correspond to victimization.
[ترجمه گوگل]اما این را نمی توان برای فرض اینکه روندهای جرم و جنایت ثبت شده در درازمدت با قربانی شدن مطابقت دارد، به عنوان یک اصل تلقی کرد
[ترجمه ترگمان]اما این مساله را نمی توان به عنوان carteblanche برای فرض کردن این که رونده ای جرم ثبت شده طولانی مدت متناظر با victimization است، در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Each Member shall prohibit and penalize any kind of victimization a seafarer for filing a complaint.
[ترجمه گوگل]هر عضو باید هر نوع قربانی شدن یک دریانورد را برای طرح شکایت ممنوع و مجازات کند
[ترجمه ترگمان]هر عضو هر گونه of را جریمه و جریمه می کند تا شکایت را پر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Western philosophers have recently devoted considerable attention to the perceived victimization of women by Non - western cultures.
[ترجمه گوگل]فیلسوفان غربی اخیراً توجه قابل توجهی را به قربانی شدن زنان توسط فرهنگ‌های غیرغربی معطوف کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]فیلسوفان غربی اخیرا توجه قابل توجهی به the درک شده زنان از فرهنگ های غیر غربی مبذول داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Paying blacks less and charging them more is a form of victimization.
[ترجمه گوگل]پرداخت کمتر به سیاه پوستان و گرفتن هزینه بیشتر از آنها نوعی قربانی شدن است
[ترجمه ترگمان]پرداختن به سیاه پوستان کم تر و بیشتر کردن آن ها به عنوان قربانی شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] آسیب دیدگی
[آمار] آسیب دیدگی

انگلیسی به انگلیسی

• becoming a victim; act or instance of victimizing

پیشنهاد کاربران

قربانی شدگی، آزار و اذیت
مثال:
I had feelings of victimization.
من احساسهایی از آزار و اذیت {و قربانی شدگی} داشتم.
( UK usually victimisation )
the act of victimizing someone ( = treating them unfairly )
عمل قربانی کردن کسی ( = رفتار ناعادلانه با او )
** قربانی سازی فرایند قربانی شدن یا تبدیل شدن به یک قربانی است. زمینه ای که به مطالعه این فرایند، نرخ، بروز، عوارض، و شیوع قربانی شدن می پردازد، قربانی شناسی یا ویکتیمولوژی نام دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

The sample contained children who had experienced some degree of victimization by their peers.
Childhood victimization is associated with later loneliness and depressive feelings.
Most females who commit crimes have a history of violent victimization.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/victimization• https://en.wikipedia.org/wiki/Victimisation
بازیچه ی دست کسی شدن ؛ مثلا در این جمله ی زیر
There were also concerns of secondary victimization by providers after resettlement
دغدغه هایی هم وجود داشت که می گفت [ زنان پناهنده] باردیگر بازیجه ی دست پذیرندگان شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

در برابر secondary victimization می شود گفت: دوباره بازیچه ی دست کسی یا کسانی شدن

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : victimize
✅️ اسم ( noun ) : victim / victimization / victimology / victimizer
✅️ صفت ( adjective ) : victimless
✅️ قید ( adverb ) : _
قربانی تراشی، قربانی سازی
بزه دیدگی
قربانی سازی و قربانی شدگی ( هر دو معنی را می دهد ) ، آزار و اذیت
بزهدیدگی ، قربانی کردن
آزار، اذیت، شکنجه، تعدی.

بپرس