vendor

/ˈvendər//ˈvendə/

معنی: دستفروش، فروشنده، طواف، بایع
معانی دیگر: پیله ور، فروشنده ی دوره گرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who sells or vends, esp. a peddler.

(2) تعریف: a vending machine.

جمله های نمونه

1. a street vendor
فروشنده ی کنار خیابان

2. Is the vendor always held responsible if goods are faulty?
[ترجمه 1377] آیا فروشنده ها در قبال خرابی کالاها مسئولند؟
|
[ترجمه عباس بوعذار] اقاسی و کوروش در حالی است و در این مجله جوانان سال پیش بوده است که آخرین کلمات کلیدی در کوروشتوپیا
|
[ترجمه گوگل]آیا فروشنده همیشه در صورت معیوب بودن کالا مسئول است؟
[ترجمه ترگمان]آیا فروشنده همیشه مسئول است که کالاها معیوب هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The vendor signs a contract with the purchaser.
[ترجمه گوگل]فروشنده با خریدار قرارداد امضا می کند
[ترجمه ترگمان]فروشنده قرارداد با خریدار را امضا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She looked at the vendor who cheated her the other day with distaste.
[ترجمه گوگل]او با تنفر به فروشنده ای که روز پیش او را فریب داده بود نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]به فروشنده نگاهی کرد که آن روز با بی میلی به او خیانت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Kamal was a vendor in Egypt's open-air bazaar.
[ترجمه عادل] کمال نماینده فروش در بازار آزاد مصر بود
|
[ترجمه گوگل]کمال در بازار روباز مصر دستفروش بود
[ترجمه ترگمان]کمال یک فروشنده در بازار آزاد تجاری مصر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I bought these sunglasses from a street vendor in Florence.
[ترجمه گوگل]من این عینک آفتابی را از یک فروشنده خیابانی در فلورانس خریدم
[ترجمه ترگمان]من این عینک آفتابی را از یک فروشنده دوره گرد در فلورانس خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Remember, the estate agent is working for the vendor.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید، مشاور املاک برای فروشنده کار می کند
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که نماینده املاک برای فروشنده کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He bought a copy from a newspaper vendor.
[ترجمه گوگل]او یک نسخه از روزنامه فروش خرید
[ترجمه ترگمان]او یک نسخه از یک روزنامه را خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He would exact a monthly fee from each vendor, though the markets were held on city land.
[ترجمه گوگل]او از هر فروشنده مبلغی ماهانه دریافت می کرد، اگرچه بازارها در زمین شهری برگزار می شد
[ترجمه ترگمان]او دست مزد ماهانه هر فروشنده را، هر چند که بازارها در زمین شهر نگهداری می شدند، تعیین می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The vendor would then need to recover against the purchaser pursuant to provisions, including indemnities, incorporated in the standard sale agreement.
[ترجمه گوگل]سپس فروشنده باید طبق مفاد، از جمله غرامت، در قرارداد فروش استاندارد، در مقابل خریدار بازپرداخت کند
[ترجمه ترگمان]پس از آن فروشنده باید به دنبال خواربار، از جمله قسط، در قرارداد فروش استاندارد، با خریدار بهبود یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The investor may not be happy for the vendor to see the report for different reasons.
[ترجمه گوگل]ممکن است سرمایه گذار به دلایل مختلف از دیدن گزارش توسط فروشنده خوشحال نباشد
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذار ممکن است برای فروشنده خوشحال نباشد که این گزارش را به دلایل مختلف ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Vendor objects to being required to notify the Purchaser of breaches which may come to light between exchange and completion.
[ترجمه گوگل]فروشنده مخالفت می کند که باید به خریدار در مورد نقض هایی که ممکن است بین مبادله و تکمیل آشکار شود، اطلاع دهد
[ترجمه ترگمان]فروشنده برای اطلاع دادن به Purchaser که ممکن است بین تبادل و تکمیل ایجاد شود مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Every morning, we drifted from stack to stack, vendor to vendor.
[ترجمه گوگل]هر روز صبح، از پشته به پشته، فروشنده به فروشنده دیگر می چرخیم
[ترجمه ترگمان]هر روز صبح، ما از یک پشته به دسته، فروشنده به فروشنده، می رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The vendor will seek to reduce the risk by making disclosures and limiting its liability for breach of warranty.
[ترجمه گوگل]فروشنده با افشای اطلاعات و محدود کردن مسئولیت خود در قبال نقض ضمانت، به دنبال کاهش خطر است
[ترجمه ترگمان]این فروشنده به دنبال کاهش خطر افشا و محدود کردن مسوولیت خود برای نقض ضمانت نامه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دستفروش (اسم)
badger, huckster, crier, vendor, peddler, vender, duffer

فروشنده (اسم)
vendor, monger, candy man, seller, salesman, salesperson, pusher, marketeer, marketer, shop assistant, shopman

طواف (اسم)
costermonger, vendor, vender

بایع (اسم)
vendor, vender, salesperson

تخصصی

[حسابداری] فروشنده(تاجر)
[کامپیوتر] فروشنده ؛ کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر
[حقوق] فروشنده، بایع
[ریاضیات] شرکت، فروشنده

انگلیسی به انگلیسی

• salesman; supplier, equipment salesman (for example in the field of computers, etc.); automatic machine for selling goods
a vendor is someone who sells things such as newspapers, cigarettes, or hamburgers from a small stall or cart.
the vendor of a house or piece of land is the person who owns it and is selling it; a legal term.

پیشنهاد کاربران

اصلی ترین معنیش
دست فروش
در شبکه یعنی وابسته به یه چیز خاص
در مدیریت : توزیع کننده - فروشنده
فروشنده مواد و کالا، تامین کننده مواد و کالا
وندور ( در امنیت شبکه )
وندور ( انگلیسی: Vendor‎ ) : در زنجیره تأمین، به شرکت بازرگانی معتبر اطلاق می شود، که تأمین کننده کالا یا خدمات است ( ویکیپدیا )
نماینده فروش . فرد بازاریاب
عرضه کنندگان
در مناقصات:
Vendor list
فهرست عرضه کنندگان.
عرضه کننده
بازاریابی
دستفروش
دوره گرد
فروشنده محصول - صاحب کسب و کار - بازرگان - بازاریاب - معامله گر - خرده یا عمده فروش - کارگزار - تاجر - فروشگاه دار - نماینده فروش - کارآفرین - مالک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس