van

/ˈvæn//væn/

معنی: پیشرو، جلو دار، پیشقدم، پیشگام، پیشقراول، بال جناح، کامیون سر بسته
معانی دیگر: دریاچه ی وان (در شرق ترکیه ـ 3755 کیلومتر مربع)، مخفف: vanguard، (شعر قدیم) بال، (از ریشه های فارسی: کاروان)، وانت، (اتومبیل) بارکش کوچک، (انگلیس) واگن باری، کامیون کـوچـک، (انگلیس) رجوع شود به: trailer، با وانت حمل کردن، (در نام های خانوادگی هلندی) از، - ی، وابسته به (محل بخصوص)، پیشوا، رهبرکردن، جلو داربودن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the foremost part or division of a movement or force, esp. a military force; forefront; vanguard.
اسم ( noun )
• : تعریف: a vehicle similar to a car but with a higher ceiling and with greater capacity behind the front seats for goods, equipment, or people. A van usually has a sliding door on one side and may or may not have windows in the rear.

- Workers loaded our furniture into the moving van.
[ترجمه گوگل] کارگران اثاثیه ما را در ون در حال حرکت بار کردند
[ترجمه ترگمان] کارگران اسباب و اثاثه ما را در ون متحرک بار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The inside of a van was as good a place as any to hold a kidnap victim.
[ترجمه گوگل]داخل یک ون مانند هر جای دیگری برای نگه داشتن قربانی آدم ربایی خوب بود
[ترجمه ترگمان]داخل یک ون، جای خوبی برای گرفتن یک قربانی آدم ربایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The terrorists parked the van with its deadly cargo in a dark alleyway.
[ترجمه گوگل]تروریست ها ون را با محموله مرگبارش در یک کوچه تاریک پارک کردند
[ترجمه ترگمان]تروریست ها این ون را با محموله مرگبار خود در کوچه تاریک پارک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He pulled out to overtake the van.
[ترجمه گوگل]بیرون کشید تا از وانت سبقت بگیرد
[ترجمه ترگمان]او بیرون آمد تا به ون برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They loaded up the van with sacks of flour.
[ترجمه گوگل]وانت را با گونی های آرد پر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها وانت را با کیسه های آرد پر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The device exploded underneath a van.
[ترجمه گوگل]این وسیله در زیر یک ون منفجر شد
[ترجمه ترگمان]این وسیله در زیر یک ون منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A car and a van collided on the motorway.
[ترجمه گوگل]یک خودرو و یک ون در بزرگراه با هم برخورد کردند
[ترجمه ترگمان]یک ماشین و یک ون در بزرگراه تصادف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The moving van is a monster of a truck.
[ترجمه گوگل]ون متحرک هیولای یک کامیون است
[ترجمه ترگمان]ون متحرک یه هیولاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Mercedes began to gain on the van.
[ترجمه گوگل]مرسدس بنز شروع به سود بردن در ون کرد
[ترجمه ترگمان]مرس ده سوار ون شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the latest raid, thieves used his van to ram a police car.
[ترجمه گوگل]در آخرین حمله، سارقان با استفاده از وانت وی به خودروی پلیس حمله کردند
[ترجمه ترگمان]در آخرین یورش دزدان از ون او برای کوبیدن یک ماشین پلیس استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We hired a van for transport.
[ترجمه گوگل]ما یک ون برای حمل و نقل کرایه کردیم
[ترجمه ترگمان]ما یه ون برای حمل و نقل استخدام کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A mail van was parked beside my house when I got home.
[ترجمه گوگل]وقتی به خانه رسیدم یک ون پستی کنار خانه من پارک شده بود
[ترجمه ترگمان]وقتی رسیدم خونه یه ون پست در کنار خونه من پارک شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bob uses the van for picking up groceries.
[ترجمه گوگل]باب از ون برای چیدن مواد غذایی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]باب از ماشین ون برای جمع آوری مواد غذایی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I kept a comfortable distance behind the van.
[ترجمه گوگل]یک فاصله راحت پشت وانت حفظ کردم
[ترجمه ترگمان]فاصله ام را با ون حفظ کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He pulled the van to the right to avoid the dog.
[ترجمه گوگل]او ون را به سمت راست کشید تا سگ را دور کند
[ترجمه ترگمان]او وانت را به سمت راست کشید تا از سگ اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lake Van was still three days' march away.
[ترجمه گوگل]دریاچه وان هنوز سه روز تا راهپیمایی فاصله داشت
[ترجمه ترگمان]دریاچه ون ون هنوز سه روز راه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشرو (اسم)
chief, progenitor, forerunner, antecessor, pioneer, precursor, pathfinder, herald, harbinger, fugleman, postilion, van, front man, futurist, outrider, postillion

جلو دار (اسم)
footman, herald, harbinger, van, front man, vanguard

پیشقدم (اسم)
leader, pioneer, protagonist, van, pacemaker

پیشگام (اسم)
pioneer, van

پیشقراول (اسم)
van

بال جناح (اسم)
van

کامیون سر بسته (اسم)
van

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Value Added Network
موضوع: کامپیوتر
شبکه های ارزش افزوده

تخصصی

[عمران و معماری] پره - تیغه - دیوار تقسیم
[زمین شناسی] در زمین شناسی یخچالی، اصطلاح رایج در آلپ فرانسه برای سیرک یخچالی.

انگلیسی به انگلیسی

• large closed vehicle used for transporting goods or people; railroad car (british)
a van is a vehicle like a large car or small lorry that is used for carrying goods.

پیشنهاد کاربران

van 2 ( n ) =a covered vehicle with side windows, smaller than a bus, that can carry about twelve passengers
VAN
van 1 ( n ) ( v�n ) =a covered vehicle with no side windows in its back half, usually smaller than a truck, used for carrying goods, e. g. a delivery van.
VAN
Van =اتوبوس کوچک
در زبان اسپانیایی ب معنی �رفتن� می باشد.
حالت امری آن می شود :برو
و تلفظ آن هم :�بان� است.
یعنیحرف انگلیسی �V�، �وی �خوانده نمی شود و �ب�تلفظ می شود.
یک نوع وسیله نقلیه مسقف کوچکتر از کامیون با پنجره هایی در جوانب و بدون روزنه در قسمت نیمه عقب که برای حمل کالاها و افراد استفاده می شود
van ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: توشه‏بَر
تعریف: واگنی که به قطار مسافری وصل شود و توشۀ مسافر را حمل کند
کفش مخصوص اسکیت، ون

وَن ( ماشین )
اتومبیل سواری که حداقل بیشتر از ۵ نفر ظرفیت دارد
در مباحث علوم پایه پزشکی:
Vain: سیاهرگ
Artery: سرخرگ
Nerve: عصب
ماشین سر بسته
وَن ( نوعی ماشین )
کامیون سر بسته
کامیون بزرگ سربسته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس