urgently

/ˈɜr.dʒənt.li//ˈɜr.dʒənt.li/

باصرار، مصرانه، بفوریت، با فوریت، بطورضرور

جمله های نمونه

1. the destroyer was winking urgently
ناوشکن به نشان اضطرار علامت می داد.

2. We were forced urgently to redeploy our forces.
[ترجمه MEISAM] ما مجبور شدیم فورا نیروهایمان را بازنشسته کنیم
|
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم فوراً نیروهای خود را مستقر کنیم
[ترجمه ترگمان]ما اجبارا مجبور شدیم نیروهای خود را مستقر سازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Call me urgently if you have anything to report.
[ترجمه گوگل]اگر چیزی برای گزارش دارید فوراً با من تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]اگه چیزی برای گزارش دادن داری بهم زنگ بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In May 1688 he was urgently summoned to London.
[ترجمه گوگل]در ماه مه 1688 او فوراً به لندن احضار شد
[ترجمه ترگمان]در ماه مه ۱۶۸۸ او به سرعت به لندن احضار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We urgently need more assistance from donor countries .
[ترجمه گوگل]ما نیاز فوری به کمک های بیشتر از سوی کشورهای کمک کننده داریم
[ترجمه ترگمان]ما فورا به کمک های بیشتر از کشورهای اعطا کننده نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. 'We must find him,' she said urgently.
[ترجمه گوگل]او فوراً گفت: "ما باید او را پیدا کنیم "
[ترجمه ترگمان]فورا گفت: باید پیداش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The money was most urgently required.
[ترجمه گوگل]پول مورد نیاز فوری بود
[ترجمه ترگمان]این پول خیلی فوری مورد نیاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Research is urgently needed into the causes of this illness.
[ترجمه گوگل]تحقیقات در مورد علل این بیماری ضروری است
[ترجمه ترگمان]به دلیل این بیماری تحقیقات به شدت مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. " Do you see it? " he demanded urgently.
[ترجمه گوگل]او فوراً خواست: "می بینی؟"
[ترجمه ترگمان]\"آیا آن را می بینید؟\" او مصرانه پرسید: \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He urgently begged a favour of me.
[ترجمه گوگل]او فوراً از من التماس کرد
[ترجمه ترگمان]فوری از من خواهش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many of the refugees urgently require medical treatment.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پناهندگان به درمان فوری نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پناهندگان نیاز فوری به درمان پزشکی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Food aid is urgently needed.
[ترجمه گوگل]کمک های غذایی به فوریت مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]کمک های غذایی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. More blood donors are urgently needed.
[ترجمه گوگل]نیاز فوری به اهداکنندگان خون بیشتر است
[ترجمه ترگمان]بیشتر اهدا کنندگان خون مورد نیاز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Red Cross officials said they urgently needed bread and water.
[ترجمه گوگل]مقامات صلیب سرخ گفتند که نیاز فوری به نان و آب دارند
[ترجمه ترگمان]مقامات صلیب سرخ گفتند که آن ها به شدت به نان و آب نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The public is urgently requested to assist police in tracing this man.
[ترجمه گوگل]از مردم تقاضا می شود که برای ردیابی این مرد به پلیس کمک کنند
[ترجمه ترگمان]از مردم خواسته شده است که به پلیس در ردیابی این مرد کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pressingly, imperatively, crucially

پیشنهاد کاربران

Urgently =emergency
هرچه سریع تر
in an earnest and persistent manner
با اصرار، پافشاری و جدیت . . .
با حرارت و جدیت . . .
مصرانه و به طور جدی. . .

به طور اورژانسی وضرورى
فورا

بپرس