upper jaw


اروار زبرین

جمله های نمونه

1. Most of his upper jaw was removed and a prosthesis was fitted.
[ترجمه گوگل]قسمت اعظم فک بالایی او برداشته شد و پروتز بر روی او گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]بیشتر آرواره اش جدا شده بود و یک دست مصنوعی مناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are up to twenty-nine teeth in the upper jaw and twenty-five or twenty-six in the lower.
[ترجمه گوگل]تا بیست و نه دندان در فک بالا و بیست و پنج یا بیست و شش دندان در فک پایین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بیست و نه دندان در فک بالایی و بیست و پنج یا بیست و شش در قسمت پایین وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Na was born with no upper jaw bone or teeth, making eating and speaking very difficult.
[ترجمه گوگل]Na بدون استخوان فک بالا یا دندان به دنیا آمد و غذا خوردن و صحبت کردن را بسیار دشوار کرد
[ترجمه ترگمان]Na در حالی متولد شد که نه استخوان فک بالایی داشت و نه دندان داشت و غذا خوردن و صحبت کردن را بسیار دشوار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Carnassial : Last premolar of upper jaw, first molar of lower jaw.
[ترجمه گوگل]کارناسیال: آخرین پرمولر فک بالا، مولر اول فک پایین
[ترجمه ترگمان]Carnassial: آخرین بار فک بالا، فک پایینی فک پایینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tooth was drawn from the upper jaw.
[ترجمه گوگل]دندان از فک بالا کشیده شد
[ترجمه ترگمان]دندان از فک بالا کشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. First a fist broke her upper jaw leaving her unconscions.
[ترجمه گوگل]ابتدا یک مشت فک بالایی او را شکست و او را بی وجدان کرد
[ترجمه ترگمان]اول، مشت فک بالا او را شکستند و از اتاق بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The position relation between and upper jaw and mandible during the hinge movement.
[ترجمه گوگل]رابطه موقعیت بین فک بالا و فک پایین در حین حرکت لولا
[ترجمه ترگمان]رابطه موقعیت بین فک بالایی و فک بالایی در طول حرکت لولا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unfortunately, the fourth premolar in the upper jaw is quite large and looks like the first molar in the lower jaw; it is known as a carnassial tooth.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، پرمولر چهارم در فک بالا بسیار بزرگ است و شبیه دندان مولر اول فک پایین است آن را به عنوان یک دندان کارناسیال می شناسند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، the چهارم در فک بالایی کاملا بزرگ است و به نظر می رسد که اولین مولار در فک پایینی است؛ این فک به عنوان دندان carnassial شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A dermal bone of the upper jaw which lies posterior to the premaxillary .
[ترجمه گوگل]یک استخوان پوستی فک بالا که در خلف فک بالا قرار دارد
[ترجمه ترگمان]یک استخوان dermal پوستی از فک فوقانی که پشت به premaxillary است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Protrusive part of the upper jaw.
[ترجمه گوگل]قسمت بیرون زده فک بالا
[ترجمه ترگمان] یه قسمت از فک بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His four front teeth are through and two more in the upper jaw are pressing.
[ترجمه گوگل]چهار دندان جلوی او از بین رفته و دو دندان دیگر در فک بالا فشار می‌آورند
[ترجمه ترگمان]چهار دندان جلویی او از بین می روند و دو دندان دیگر در فک بالایی فشرده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You place your index finger against your chin and rest the upper jaw on the top of it.
[ترجمه گوگل]انگشت اشاره خود را روی چانه قرار می دهید و فک بالایی را روی آن قرار می دهید
[ترجمه ترگمان]انگشت اشاره اش را روی چانه و فک بالا روی آن قرار می دهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can see this tooth and its position in the upper jaw of the horse in photo six.
[ترجمه گوگل]این دندان و موقعیت آن را در فک بالایی اسب در عکس شش مشاهده می کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید این دندان و موقعیت آن را در فک بالایی اسب در تصویر شماره شش ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sometimes miscalled maxillary length when the premaxilla enters into the upper jaw.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات زمانی که پره ماگزیلا وارد فک بالا می شود، طول فک بالا اشتباه می شود
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات وقتی the وارد فک بالایی می شود به تفصیل مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[علوم دامی] آرواره بالایی

انگلیسی به انگلیسی

• maxilla, upper part of the mandible

پیشنهاد کاربران

زفر زبرین ؛ فک اعلی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( از حاشیه برهان چ معین ) . رجوع به ترکیب بعد شود.

بپرس