update

/əpˈdeɪt//ˌʌpˈdeɪt/

معنی: جدید کردن، بصورت امروزی در اوردن، بهنگام در اوردن
معانی دیگر: (گزارش یا حساب و غیره) به روز آورده، به روز آوردن، امروزی کردن، روزآمد کردن، بهنگام کردن، در جریان (آخرین اطلاعات، تحولات و غیره) گذاشتن، به روز آوری، امروزی سازی، بهنگام سازی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: updates, updating, updated
• : تعریف: to provide with new or current information; bring up to date.

- He updated me on his progress.
[ترجمه سحر] او مرا از روند پیشرفتش مطلع ساخت.
|
[ترجمه ب گنج جو] اطلاعات منو در مورد پیشرفت کار بروز کرد.
|
[ترجمه گوگل] او مرا در مورد پیشرفت خود به روز کرد
[ترجمه ترگمان] او پیشرفت او را به روز رسانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I updated the accounts.
[ترجمه Hossein] من حساب ها را بروزآوری ( بروزرسانی ) کردم.
|
[ترجمه گوگل] اکانت ها رو آپدیت کردم
[ترجمه ترگمان] من حساب را به روز کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: updater (n.)
(1) تعریف: an act or instance of bringing up to date.

(2) تعریف: new or recent information in a particular area.

جمله های نمونه

1. They decided to update the computer systems.
[ترجمه MiR] آن ها تصمیم گرفتند که سامانه های رایانه ای را بهنگام سازی کنند.
|
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند سیستم های کامپیوتری را به روز کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که سیستم های کامپیوتری را به روز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We do not have the resources to update our computer software.
[ترجمه گوگل]ما منابع لازم برای به روز رسانی نرم افزار کامپیوتر خود را نداریم
[ترجمه ترگمان]ما منابعی برای به روز رسانی نرم افزار کامپیوتری خود نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I called the office to update them on the day's developments.
[ترجمه A.A] من به اداره تلفنی تحولات روز را به آنها اعلام کردم
|
[ترجمه گوگل]با دفتر تماس گرفتم تا آنها را در جریان تحولات روز قرار دهم
[ترجمه ترگمان]من دفتر را صدا زدم تا آن ها را در پیشرفت روز به روز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We'll update you on this news story throughout the day.
[ترجمه A.A] ما درطول روز آخرین جریان این خبر را به اطلاع شما میرسانیم
|
[ترجمه گوگل]در طول روز شما را در جریان این خبر قرار خواهیم داد
[ترجمه ترگمان]ما شما را در این داستان خبری در طول روز به روز خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The report gives an update on the currency crisis.
[ترجمه گوگل]این گزارش به روز رسانی در مورد بحران ارزی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این گزارش به روز رسانی در مورد بحران ارز کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Airlines would prefer to update rather than retrain crews.
[ترجمه گوگل]خطوط هوایی ترجیح می دهند به جای آموزش مجدد خدمه، به روز رسانی کنند
[ترجمه ترگمان]خطوط هوایی ترجیح می دهند به جای خدمه retrain به روز رسانی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Could you update me on how the work is progressing?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید به من اطلاع دهید که چگونه کار در حال پیشرفت است؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید من را در مورد نحوه پیشرفت کار به روز رسانی کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Can you update me on what's been happening?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید به من اطلاع دهید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟
[ترجمه ترگمان]می تونی به من خبر بدی که چه اتفاقی داره می افته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jo's just doing an update on the mailing list.
[ترجمه گوگل]جو فقط در حال انجام یک به روز رسانی در لیست پستی است
[ترجمه ترگمان]جو داره یه خبر جدید توی لیست mailing می ده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The newsletter gives an update on current activities.
[ترجمه گوگل]خبرنامه به روز رسانی در مورد فعالیت های جاری می دهد
[ترجمه ترگمان]این خبرنامه به روز رسانی فعالیت های فعلی را به روزرسانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's an update of an old 60's movie.
[ترجمه گوگل]این یک به روز رسانی از یک فیلم قدیمی دهه 60 است
[ترجمه ترگمان]یه خبر جدید از یه فیلم دهه ۶۰ - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We need an update to the mailing list.
[ترجمه گوگل]ما به یک به روز رسانی در لیست پستی نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما به به روز رسانی در فهرست پستی نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This course is designed for people wishing to update their computer skills.
[ترجمه گوگل]این دوره برای افرادی طراحی شده است که می خواهند مهارت های کامپیوتری خود را به روز کنند
[ترجمه ترگمان]این درس برای افرادی طراحی شده است که می خواهند مهارت های کامپیوتری خود را به روز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You need to update your anti-virus software regularly.
[ترجمه گوگل]شما باید نرم افزار آنتی ویروس خود را به طور منظم به روز کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید نرم افزار آنتی ویروس خود را به طور مرتب به روز رسانی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدید کردن (فعل)
update

بصورت امروزی در اوردن (فعل)
update

بهنگام در اوردن (فعل)
update

تخصصی

[حسابداری] بهنگام رساندن
[کامپیوتر] بهنگام در آوری ؛ به روز در آوردن ؛ به هنگام در آوردن
[برق و الکترونیک] روز آمد کردن 1. اعمال تغییرات لازم در پرونده ی اصلی کامپیوتر با اطلاعات جاری. 2. اصلاح دستورالعمل به صورتی که اعداد نشانی محتوی آن با هر بار انجام دستورالعمل به مقدار معینی افزایش پیدا کند . - به روز رسانی
[صنعت] به هنگام کردن، به روز کردن
[ریاضیات] به هنگام آوردن، به روز در آمدن، به تاریخ روز، به روز رساندن، بهنگام درآوردن، به روز درآوردن، بهنگام کردن، بموقع کردن، بوقت کردن، تازه کردن
[پلیمر] به هنگام درآمدن، روزامد کردن

انگلیسی به انگلیسی

• bring up to date, modernize, make current
more current version of something
if you update something, you make it more modern, usually by adding newer parts to it.
an update is a news item which has been rewritten so that it includes the very latest developments in a situation.

پیشنهاد کاربران

به روز رسانی
در علوم رایانه و فنّاوری اطلاعات متاسفانه این واژه با upgrade اشتباه گرفته میشه.
update "به روزرسانی" نسخه فعلی یک نرم افزار که معمولا شامل رفع باگ ها وبهبود عملکرد می شود.
اما منظور از upgrade " ارتقا" یک نرم افزار به نسخه بالاتر که علاوه بر موارد بالا معمولا با افزودن ویژگی های جدیدتری به نرم افزار همراه است.
...
[مشاهده متن کامل]

Oh No! it looks like you have reached your quota of 3 free daily answers. To continue enjoying unlimited conversations, please upgrade to our premium version now.
new or more accurate information based on new facts or conditions/ a more recent, and usually improved, form of something, especially something that is regularly changed
اطلاعات جدید یا دقیق تر بر اساس واقعیت ها یا شرایط جدید
...
[مشاهده متن کامل]

شکلی جدیدتر و معمولاً بهبود یافته از چیزی، به ویژه چیزی که مرتباً تغییر می کند
تازه ترین/ جدیدترین خبر و اطلاعات
You can get hourly news updates on the Internet.
I'll need regular updates on your progress.
Each software update has a version number.
an update of sth /The latest version is a much improved update of the original program.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/update
آخرین گزارش، آخرین خبر
to give someone the most recent information
اطلاعات جدید به کسی دادن
We'll update you on this news story throughout the day
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/update
تحولات
update ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: روزآمد 1
تعریف: ویژگی داده‏ای جدید یا تصحیح‏شده که جانشین همه یا بخشی از یک مجموعه داده شود
Please update your app to the latest version. The version you are using is out of date and will stop working soon.
Your system is latest version
اطلاعات جدید
بِروزرسانیدن.
WELL, YOU LIVED IN A VERY REMOTE PLAC
خب ، تو جای خیلی ( پرَتی ) زندگی میکردی.
IN THAT CASE, I'LL GIVE YOU AN UPDATE.
در اینصورت ، در جریان اتفاقات قرارت میدم.
روزآمد، به روز، بهنگام، امروزی، نوین
به روزنمایی
تغییر دادن
روزآمد کردن
به روز رسانی
در جریان اتفاقات گذاشتن
به روز کردن
به روز رسانی کردن
به روز رسانی کردن تازه سازی
امروزی کردن
( تجهیزات و. . . ) نوسازی کردن
به روز رسانی، تازه کردن ( اطلاعات، مهارت و . . . )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس