upcountry

/ˌʌpˈkʌntri//ˌʌpˈkʌntri/

در داخل کشور یا سرزمین، درون اقلیمی، درون سرزمینی، دورازدریا، واقع درداخل یا درون کشور، ییلاقی، نواحی داخل کشور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, relating to, or located in the inland part of a country or region.
مشابه: interior

- upcountry counties
[ترجمه گوگل] شهرستان های بالادستی
[ترجمه ترگمان] کشور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an upcountry accent
[ترجمه گوگل] یک لهجه رو به بالا
[ترجمه ترگمان] لهجه upcountry
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the interior part of a country or region.
مشابه: interior
قید ( adverb )
• : تعریف: in, near, or in the direction of the interior of an area or country.

- traveling upcountry
[ترجمه گوگل] سفر به بالا کشور
[ترجمه ترگمان] سفر در کشور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I run a cattle station some miles up-country.
[ترجمه گوگل]من یک ایستگاه گاوداری را چند مایلی بالاتر از کشور اداره می کنم
[ترجمه ترگمان]من یه پمپ بنزین رو چند مایلی اداره می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We'll travel up-country by horse tomorrow.
[ترجمه گوگل]فردا با اسب به بالا کشور سفر خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]فردا با اسب سفر خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some people find up-country customs strange.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم آداب و رسوم داخل کشور را عجیب می دانند
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم آداب و رسوم این کشور را عجیب می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We went up-country to Ballarat.
[ترجمه گوگل]ما از کشور به بالارات رفتیم
[ترجمه ترگمان] ما به کشور \"Ballarat\" رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She had not expected a prompt reply to her request; teachers were so hard to get up-country.
[ترجمه گوگل]او انتظار پاسخ فوری به درخواست او را نداشت معلمان در کشور بسیار سخت بودند
[ترجمه ترگمان]او انتظار نداشت جوابی فوری به درخواست او بدهد؛ معلم ها به قدری سخت بودند که از این کشور خارج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You said you wanted to own a house upcountry, is this still your dream?
[ترجمه گوگل]گفتی که می‌خواهی صاحب خانه‌ای در سطح بالا شوی، آیا این هنوز رویای توست؟
[ترجمه ترگمان]تو گفتی که می خواهی خانه ای در upcountry داشته باشی، این هنوز رویای تو است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The horn is OK appreciably ground is twisted upcountry, should inspect try audition effect actually to decide.
[ترجمه گوگل]شاخ خوب است به طور قابل ملاحظه ای زمین پیچ خورده است بالا کشور، باید بازرسی سعی کنید اثر استماع در واقع به تصمیم گیری
[ترجمه ترگمان]این شاخ به شکل قابل ستایشی در کشور پاکستان شکل می گیرد و باید بررسی شود که آزمایش بازیگری واقعا برای تصمیم گیری در مورد آن انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My reasons to go upcountry are varied.
[ترجمه گوگل]دلایل من برای رفتن به کشور بالا متفاوت است
[ترجمه ترگمان]دلایل من برای رفتن به کشور، متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If he has to travel upcountry, I stay home and take care of the house then.
[ترجمه گوگل]اگر مجبور است به بالا سفر کند، من در خانه می مانم و از خانه مراقبت می کنم
[ترجمه ترگمان]اگر مجبور باشد به سرزمین upcountry سفر کند، من خانه می مانم و بعد از خانه مراقبت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Head upcountry and discover the uniquely blended Hawaiian, Portuguese, and Mexican cultures — still alive and well among Hawaiian paniolo (cowboys) on the island's giant ranches.
[ترجمه گوگل]به سمت بالا بروید و فرهنگ‌های هاوایی، پرتغالی و مکزیکی را با ترکیب منحصربه‌فرد کشف کنید - هنوز در میان پانیولوها (گاوچران‌های هاوایی) در مزرعه‌های غول پیکر جزیره زنده و زنده هستند
[ترجمه ترگمان]رئیس کشور پاکستان و کشورهای پرتغالی ترکیبی منحصر به فرد، پرتغالی، و مکزیکی - هنوز هم زنده و هم در میان paniolo هاوایی (cowboys)در مزارع بزرگ جزیره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I like going upcountry, go to mountains, through rough there are full of.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم به بالا کشور بروم، به کوه ها بروم، از طریق ناهمواری ها پر از وجود است
[ترجمه ترگمان]من از رفتن به سرزمین upcountry خوشم می آید، به کوهستان می روم، از سختی ها و خشونت همه جا پر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I like going upcountry, go to mountains, through rough grounds where there are full of grasses.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم به بالا بروم، به کوه ها بروم، در زمین های ناهموار جایی که پر از علف ها است
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم به upcountry بروم، به کوه ها بروم، در زمین های ناهموار که پر از علف ها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I started to travel upcountry with friends when I was in high school. I started to like it.
[ترجمه گوگل]از دوران دبیرستان شروع کردم به سفر به بالا با دوستانم شروع کردم به دوست داشتنش
[ترجمه ترگمان]وقتی در دبیرستان بودم شروع به رفتن به سرزمین upcountry کردم از آن خوشم آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He comes from the upcountry.
[ترجمه گوگل]او از بالا کشور می آید
[ترجمه ترگمان]او از سرزمین upcountry می اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I envied my friends who got a job in upcountry or in the industrial estate after graduated.
[ترجمه گوگل]به دوستانم که بعد از فارغ التحصیلی در شهرک صنعتی یا بالادستی شغلی پیدا کردند حسادت کردم
[ترجمه ترگمان]به دوستانم که در کشور یا در مناطق صنعتی بعد از فارغ التحصیلی کار پیدا کردند، غبطه می خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• interior of a country

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 همتای پارسی: اَفکشور 🇮🇷
( اَف ( همریشه با up در انگلیسی ) کشور ( country ) )

بپرس