up and down

/ˈəpəndˈdaʊn//ʌpənddaʊn/

معنی: اینجا و انجا، جلو و عقب
معانی دیگر: بالا و پایین، فراز و نشیب، پست و بلند، متغیر، دگرسان گر، ناثابت، زیر ورو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: moving alternately upward and downward.

(2) تعریف: variable, fluctuating, or changing.
مشابه: checkered, unstable

- his up-and-down fortunes
[ترجمه گوگل] ثروت بالا و پایین او
[ترجمه ترگمان] و ثروت و - رو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: vertical or perpendicular.

جمله های نمونه

1. Soldiers were marching up and down outside the government buildings.
[ترجمه گوگل]سربازان بیرون ساختمان های دولتی بالا و پایین می رفتند
[ترجمه ترگمان]سربازان در بیرون ساختمان های دولتی رژه می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He stared me up and down.
[ترجمه Amir] او به سرتا پای من خیره شد
|
[ترجمه گوگل]بالا و پایین به من خیره شد
[ترجمه ترگمان]او به من خیره شد و پایین را نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The boat bobbed gently up and down on the water.
[ترجمه گوگل]قایق به آرامی روی آب بالا و پایین می زد
[ترجمه ترگمان]قایق به آرامی بالا و پایین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The children were jumping up and down with excitement.
[ترجمه گوگل]بچه ها از هیجان بالا و پایین می پریدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها از فرط هیجان بالا و پایین می پریدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I walked up and down the aisle to stretch my cramped muscles.
[ترجمه گوگل]در راهرو بالا و پایین می رفتم تا ماهیچه های گرفتگی ام را بکشم
[ترجمه ترگمان]از راهرو بالا رفتم تا عضلات منقبض مرا کش بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A little bird was bobbing its head up and down.
[ترجمه گوگل]پرنده ای سرش را بالا و پایین می کرد
[ترجمه ترگمان]یک پرنده کوچک سرش را بالا و پایین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boat rocked up and down in rhythm with the sea.
[ترجمه گوگل]قایق با ریتم دریا بالا و پایین می‌رفت
[ترجمه ترگمان]قایق با ریتم دریا بالا و پایین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was wandering aimlessly up and down the road.
[ترجمه گوگل]او بی هدف بالا و پایین جاده سرگردان بود
[ترجمه ترگمان]بی هدف در جاده سرگردان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's very hard to turn the wick up and down.
[ترجمه گوگل]بالا و پایین کردن فتیله بسیار سخت است
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن فتیله و پایین رفتن خیلی سخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cork on a fishing line bobbed up and down on the water.
[ترجمه گوگل]چوب پنبه روی خط ماهیگیری روی آب بالا و پایین می‌پرید
[ترجمه ترگمان]چوب پنبه روی خط ماهیگیری که از آب بیرون زده بود بالا و پایین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Two oxen yoked to a plough walked wearily up and down the field.
[ترجمه گوگل]دو گاو نر در یوغ گاوآهن با خستگی در مزرعه بالا و پایین می رفتند
[ترجمه ترگمان]دو گاو بسته به گاوآهن بسته بودند و خسته و کوفته روی زمین افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He strutted up and down before the manager.
[ترجمه گوگل]جلوی مدیر بالا و پایین می‌رفت
[ترجمه ترگمان]او در مقابل مدیر از جایش بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The children jumped up and down to keep warm.
[ترجمه گوگل]بچه ها برای گرم شدن بالا و پایین می پریدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها بالا و پایین پریدند تا گرم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He tramped up and down in the office.
[ترجمه گوگل]او در دفتر بالا و پایین می رفت
[ترجمه ترگمان]در دفتر به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اینجا و انجا (قید)
passim, up and down

جلو و عقب (قید)
up and down

تخصصی

[عمران و معماری] پستی و بلندی
[ریاضیات] بالا و پایین

انگلیسی به انگلیسی

• higher and lower; ascending and descending; back and forth

پیشنهاد کاربران

همه جهت ها
سراسر، کل، همه
Up and down time
زمان کاری و خرابی یک دستگاه یا ماشین
سر و ته
بالا وپایین و
.
.
ممنون از دیکشنری اپادیس
up - and - down ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: زنجیرقائم
تعریف: در عملیات لنگربرداری، معمولاً مرحله ای پیش از مرحلۀ لنگرآونگ، که در آن مرحله زنجیر با سطح آب زاویۀ 90 درجه می سازد
پستی بلندی
بالا و پایین مثلا جاده
فراز و نشیب یا بالا و پایین زندگی
It really matters to context forexample i herad from song that said
( you're up and down )
Means sometimes you're happy sometimes not
یعنی بعضی موقع ها تو مودی بعضی موقع ها نه

فراز و فرود
سرتاسر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس