unwittingly


ندانسته، سهوا، اشتباها

جمله های نمونه

1. My remarks about divorce had unwittingly touched a raw nerve.
[ترجمه learner] Touch a raw nerve :دست روی نقطه ضعف و حساسیت کسی گذاشتن
|
[ترجمه learner] صحبتهای من بصورت ناخواسته یا سهوی حساست مخاطب را تحریک کرد
|
[ترجمه گوگل]اظهارات من در مورد طلاق ناخواسته یک اعصاب خام را تحت تأثیر قرار داده بود
[ترجمه ترگمان]remarks راجع به طلاق، ناخواسته به یک عصب خام دست زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was unwittingly caught up in the confrontation.
[ترجمه گوگل]او ناخواسته گرفتار درگیری شد
[ترجمه ترگمان]او ناآگاهانه درگیر رویارویی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. People hate those who unwittingly harm the cause of peace.
[ترجمه گوگل]مردم از کسانی که ناخواسته به صلح آسیب می رسانند متنفرند
[ترجمه ترگمان]مردم از کسانی که ناخواسته به علت صلح آسیب رسانده اند نفرت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had broken the law unwittingly, but still she had broken it.
[ترجمه گوگل]او ناخواسته قانون را زیر پا گذاشته بود، اما همچنان آن را زیر پا گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]او ندانسته قانون را شکسته بود، اما با این حال آن را شکسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If I offended you it was unwittingly.
[ترجمه گوگل]اگر توهین کردم ناخواسته بود
[ترجمه ترگمان]اگر من تو را رنجانده بودم، ناخواسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was clear that, wittingly or unwittingly, he had offended her.
[ترجمه گوگل]معلوم بود که خواسته یا ناخواسته او را آزرده خاطر کرده است
[ترجمه ترگمان]واضح بود که کلاید، ناخواسته، یا ناخواسته، او را رنجانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Parents can unwittingly transmit their own fears to their children.
[ترجمه گوگل]والدین می توانند ناخواسته ترس های خود را به فرزندانشان منتقل کنند
[ترجمه ترگمان]والدین می توانند ناخواسته ترس خود را نسبت به فرزندان خود منتقل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had been unwittingly deluded by their mystical nonsense.
[ترجمه گوگل]او ناخواسته فریب چرندیات عرفانی آنها را خورده بود
[ترجمه ترگمان]او ندانسته توسط nonsense عرفانی فریب خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Walkers can unwittingly damage the fragile environment in which the birds live.
[ترجمه گوگل]واکرها می توانند ناخواسته به محیط شکننده ای که پرندگان در آن زندگی می کنند آسیب بزنند
[ترجمه ترگمان]راهپیمایان می توانند ناخواسته به محیطی آسیب پذیر که این پرندگان در آن زندگی می کنند آسیب بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Friedmann had unwittingly broken the law.
[ترجمه گوگل]فریدمن ناخواسته قانون را زیر پا گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]Friedmann، بی آن که خود بخواهد، قانون شکنی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. While playing, the boys unwittingly moved into the deeper end which extended down nine feet, he said.
[ترجمه گوگل]او گفت که در حین بازی، پسرها ناخواسته به سمت انتهای عمیق تر حرکت کردند که تا 9 فوت ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]او گفت که این پسران در حالی که بازی می کنند، ناخودآگاه به اعماق عمیق تر وارد شدند که نه فوت طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One of their partners had unwittingly failed to renew his practising certificate.
[ترجمه گوگل]یکی از شرکای آنها ناخواسته نتوانسته بود گواهینامه تمرین خود را تمدید کند
[ترجمه ترگمان]یکی از شرکای آن ها ناخودآگاه نتوانسته بود گواهی کار خود را تجدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unwittingly she was operating the intermittent reinforcement principle in support of a bad habit!
[ترجمه گوگل]او ناخواسته از اصل تقویت متناوب برای حمایت از یک عادت بد استفاده می کرد!
[ترجمه ترگمان]او به عمد با اصل تقویت متناوب در حمایت از یک عادت بد عمل می کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Everything said at this foolish board meeting unwittingly points to Scott's consummate grasp of the essentials of television.
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که در این جلسه احمقانه هیئت مدیره گفته شد، ناخواسته به درک کامل اسکات از ضروریات تلویزیون اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]همه چیز در این جلسه احمقانه به طور ناخودآگاه به درک کامل اسکات از ملزومات تلویزیون اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] من غیر عمد، بدون علم و اطلاع، غیر تعمدی

انگلیسی به انگلیسی

• while unaware

پیشنهاد کاربران

۱. سهوا
۲. ندانسته
۳. غیر عمدی
without being aware; unintentionally
قید، رسمی
نادانسته، غیر تعمدی، از روی غفلت
In his statement to parliament, Johnson said he had broken the rules unwittingly.
“Many users unwittingly expose their personal details to strangers online. ”
...
[مشاهده متن کامل]

“Youngsters can become unwittingly involved in gangs. ”

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/unwittingly
غیر عمدی، بطور غیر عمد
ندانسته، ناخواسته

بپرس