unwary

/əˈnweri//ʌnˈweəri/

معنی: بدون تعجب و تشویش، بدون نگرانی
معانی دیگر: بی دقت، بی ملاحظه، غافلگیر، غافل (از خطر و غیره)، نااگاه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: unwarier, unwariest
مشتقات: unwarily (adv.), unwariness (n.)
• : تعریف: unmindful of potential harm or deception; not cautious.
متضاد: wary
مشابه: off guard

- Misleading ads have tricked many unwary consumers.
[ترجمه گوگل] تبلیغات گمراه کننده بسیاری از مصرف کنندگان بی احتیاط را فریب داده است
[ترجمه ترگمان] تبلیغات گمراه کننده بسیاری از مصرف کنندگان بی احتیاط را فریب داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The cat easily captured its unwary prey.
[ترجمه گوگل] گربه به راحتی طعمه بی احتیاطی خود را گرفت
[ترجمه ترگمان] گربه به راحتی طعمه بی احتیاط را شکار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. trashy goods fit only to be palmed on the unwary
کالاهای بنجل که فقط می شد آنها را به اشخاص ناآگاه قالب کرد

2. Pot-holes can be lethal for the unwary cyclist.
[ترجمه گوگل]سوراخ های گلدان می تواند برای دوچرخه سوار بی احتیاط کشنده باشد
[ترجمه ترگمان]سوراخ Pot میتونه برای دوچرخه unwary ها هم کشنده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Exams are not designed to set traps for unwary students.
[ترجمه گوگل]امتحانات برای ایجاد تله برای دانش آموزان بی احتیاط طراحی نشده اند
[ترجمه ترگمان]امتحانات برای ایجاد تله برای دانش آموزان بی احتیاط طراحی نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tax is a minefield for the unwary.
[ترجمه گوگل]مالیات میدان مین برای افراد بی احتیاط است
[ترجمه ترگمان] \"مالیات\" یه میدون مین برای افراد بی احتیاط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Specialist subjects are full of pitfalls for the unwary.
[ترجمه گوگل]موضوعات تخصصی پر از دام برای افراد بی احتیاط است
[ترجمه ترگمان]سوژه های متخصص، پر از مشکلاتی برای افراد بی احتیاط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An unwary observer could easily mistake this constellation for a comet.
[ترجمه گوگل]یک ناظر بی احتیاط به راحتی می تواند این صورت فلکی را با یک دنباله دار اشتباه بگیرد
[ترجمه ترگمان]یک ناظر بی احتیاط می تواند به راحتی این صورت فلکی را به خاطر یک ستاره دنباله دار اشتباه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tax can be a minefield for the unwary.
[ترجمه گوگل]مالیات می تواند یک میدان مین برای افراد بی احتیاط باشد
[ترجمه ترگمان] مالیات میتونه یه میدون مین برای افراد بی احتیاط باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stations can be dangerous places for the unwary traveller.
[ترجمه گوگل]ایستگاه ها می توانند مکان های خطرناکی برای مسافران بی احتیاط باشند
[ترجمه ترگمان]Stations می توانند جاه ای خطرناک برای مسافر بی احتیاط باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For a moment Obispal was unwary and he knows it.
[ترجمه گوگل]برای یک لحظه اوبیسپال بی احتیاط بود و او این را می داند
[ترجمه ترگمان]برای لحظه ای Obispal بی احتیاط بود و او این را می دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The unlucky or unwary freeze in the streets or are hit by passing subway trains.
[ترجمه گوگل]افراد بدشانس یا بی احتیاط در خیابان ها یخ می زنند یا قطارهای مترو در حال عبور به آنها ضربه می زند
[ترجمه ترگمان]The یا بی احتیاط در خیابان ها منجمد می شوند و یا از قطارهای زیرزمینی عبور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many unwary people were summarily dismissed for what they had said.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد بی احتیاط به دلیل آنچه گفته بودند به طور خلاصه اخراج شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد بی احتیاط برای آنچه گفته بودند رد و بدل می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The unwary movement caused her foot to slip on the footpath made muddy by the overnight rain.
[ترجمه گوگل]حرکت بی احتیاطی باعث شد پای او روی مسیری که باران شبانه گل آلود شده بود، لیز بخورد
[ترجمه ترگمان]حرکت بی احتیاط باعث شد پایش لیز بخورد و در اثر باران شبانه از کوره در برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With its quicksands the river usually drowns a few unwary visitors every season.
[ترجمه گوگل]رودخانه معمولاً با شن‌های روان خود در هر فصل تعدادی بازدیدکننده بی‌احتیاط را غرق می‌کند
[ترجمه ترگمان]رودخانه همیشه در هر فصلی چند مهمان ناخوانده را در خود غرق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The stock market is full of traps for the unwary.
[ترجمه گوگل]بازار سهام مملو از تله هایی برای افراد بی احتیاط است
[ترجمه ترگمان]بازار سهام پر از تله برای افراد بی احتیاط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Small print in documents can contain traps for the unwary.
[ترجمه گوگل]چاپ کوچک در اسناد می تواند حاوی تله هایی برای افراد بی احتیاط باشد
[ترجمه ترگمان]چاپ کوچک در اسناد می تواند حاوی دام هایی برای افراد بی احتیاط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدون تعجب و تشویش (صفت)
unwary

بدون نگرانی (صفت)
unwary

انگلیسی به انگلیسی

• not cautious, careless
someone who is unwary is not cautious, and is likely to be harmed or deceived; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. بی احتیاط. ۲. بی خبر. ناآگاه. بی اطلاع. غافل
مثال:
Who accuse chaste and unwary faithful women.
کسانی که به زنان پاکدامن و بی خبرِ مومن تهمت می زنند.
�إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ�
بی احتیاط = incautious = reckless = unwary = careless
ناخوشایند

بپرس