unto

/ˈəntuː//ˈʌntuː/

معنی: در، در برابر، بسوی، پیش، بطرف، سوی، تا نسبت به، روبطرف
معانی دیگر: به، نسبت به، با، (قدیمی)

بررسی کلمه

حرف اضافه ( preposition )
(1) تعریف: to (except when to is used in an infinitive).

(2) تعریف: until.

جمله های نمونه

1. . . . unto friends fairness and leniency unto enemies
. . . با دوستان مروت با دشمنان مدارا

2. do unto others as you would have them do unto you
با دیگران چنان کن که خواهی با تو آنچنان کنند.

3. do unto others as you would like them to do unto you
با دیگران چنان کن که خواهی با تو آنچنان کنند.

4. even unto death
حتی تا مرگ

5. strait is the gate. . . which leadeth unto life
(انجیل) دربی که به زندگانی راه دارد باریک است.

6. my mother lived by the precept: "do unto others as you would have them do unto you"
مادرم طبق این دستورالعمل زندگی می کرد: ((با دیگران چنان کن که خواهی با تو آنچنان کنند. ))

7. There is no wealth like unto knowledge, for thieves cannot steal it.
[ترجمه گوگل]هیچ ثروتی مانند دانش نیست، زیرا دزد نمی تواند آن را بدزدد
[ترجمه ترگمان]هیچ ثروت و ثروتی نیست چون دزدها نمی توانند آن را بدزدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Do unto others as you would have them do to you.
[ترجمه گوگل]با دیگران همان طوری رفتار کن که دوست داری با تو بکنند
[ترجمه ترگمان]به دیگران بگویید که این کار را برای شما انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And he said unto him, "Who is my neighbor?".
[ترجمه گوگل]و به او گفت: همسایه من کیست؟
[ترجمه ترگمان]و به او گفت: \"همسایه من کیست؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do unto others as you would have them do unto you.
[ترجمه گوگل]با دیگران همان طوری رفتار کن که دوست داری با تو بکنند
[ترجمه ترگمان]همان کاری را که می خواهی به دیگران بکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The knights swore loyalty unto death.
[ترجمه گوگل]شوالیه ها تا سرحد مرگ سوگند وفاداری می خورند
[ترجمه ترگمان]شوالیه ها با وفاداری به مرگ سوگند خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Be ye faithful unto the end.
[ترجمه گوگل]تا آخر وفادار باش
[ترجمه ترگمان]تا پایان وفادار بمانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I will do unto others what they did to me.
[ترجمه گوگل]همان کاری را که با من کردند با دیگران انجام خواهم داد
[ترجمه ترگمان]کاری که با من کردن با دیگران انجام خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Boys of that age are a law unto themselves.
[ترجمه گوگل]پسران در آن سن برای خودشان یک قانون هستند
[ترجمه ترگمان]پسران این عصر به خودی خود یک قانون هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Boys his age are a law unto themselves.
[ترجمه گوگل]پسرهای هم سن و سال او برای خودشان یک قانون هستند
[ترجمه ترگمان]پسران او در سن و سال خود یک قانون هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در (حرف اضافه)
about, at, to, unto

در برابر (حرف اضافه)
to, unto, against, versus, for

بسوی (حرف اضافه)
off, into, at, to, unto, toward, against

پیش (حرف اضافه)
to, unto, with, before

بطرف (حرف اضافه)
on, in, into, at, to, unto, toward, with

سوی (حرف اضافه)
to, unto

تا نسبت به (حرف اضافه)
to, unto

روبطرف (حرف اضافه)
to, unto

انگلیسی به انگلیسی

• to, towards, into
unto was sometimes used instead of the preposition `to'; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

۱. {قدیمی} به، نسبت به، با، ( قدیمی ) ۲. تا. تا سر حد.
مثال:
The Golden Rule says to "Do unto others as you would have others do unto you. "
قانون طلایی می گوید: نسبت به دیگران به گونه ای رفتار کن که می خواهی دیگران با تو رفتار کنند.
به، نسبت به، با

بپرس