unsynchronized

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of synchronized.

جمله های نمونه

1. The only solution to handle these three unsynchronized information flows is to implement a separate full change management for each information flow.
[ترجمه گوگل]تنها راه حل برای رسیدگی به این سه جریان اطلاعات ناهمگام، اجرای یک مدیریت تغییر کامل جداگانه برای هر جریان اطلاعات است
[ترجمه ترگمان]تنها راه حل برای رسیدگی به این سه جریان اطلاعاتی، اجرای یک مدیریت تغییر کامل جداگانه برای هر جریان اطلاعاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These results are probably what you'd expect: an unsynchronized array access is the fastest data structure.
[ترجمه گوگل]این نتایج احتمالاً همان چیزی است که انتظار دارید: دسترسی به آرایه‌های همگام‌نشده سریع‌ترین ساختار داده است
[ترجمه ترگمان]این نتایج احتمالا چیزی هستند که شما انتظار دارید: دسترسی به آرایه unsynchronized سریع ترین ساختار داده ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Object synchronization method was invoked from an unsynchronized block of code.
[ترجمه گوگل]روش همگام سازی شیء از یک بلوک غیرهمگام کد فراخوانی شد
[ترجمه ترگمان]روش همزمانی شی از یک بلوک unsynchronized کد مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The array element access (unsynchronized) code has already been presented in Listing
[ترجمه گوگل]کد دسترسی به عنصر آرایه (غیرهمگام) قبلاً در فهرست ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر کد دستیابی آلمان آرایه (unsynchronized)در فهرست آورده شده است:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The purpose of using the unsynchronized StringBuilder was to provide a baseline measurement of performance.
[ترجمه گوگل]هدف از استفاده از StringBuilder غیرهمگام، ارائه یک اندازه گیری پایه عملکرد بود
[ترجمه ترگمان]هدف از استفاده از unsynchronized StringBuilder ارایه یک سنجش پایه از عملکرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The unsynchronized version is present only to show the overhead of contention.
[ترجمه گوگل]نسخه غیرهمگام فقط برای نشان دادن سربار اختلاف موجود است
[ترجمه ترگمان]نسخه unsynchronized تنها برای نشان دادن سربار رقابت موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It compares the cost of a synchronized method call to an equivalent unsynchronized one in several different cases and on several different platforms and JVMs.
[ترجمه گوگل]این هزینه یک فراخوانی روش همگام‌سازی شده را با یک فراخوانی غیرهمگام معادل در چندین حالت مختلف و در چندین پلت‌فرم و JVM مختلف مقایسه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این روش هزینه یک روش همزمان را با یک روش هم ارز در چندین مورد مختلف و در چندین سیستم عامل و JVMs مقایسه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One well-known source has cited that a synchronized method call is as much as 50 times slower than an unsynchronized method call.
[ترجمه گوگل]یکی از منابع معروف ذکر کرده است که فراخوانی متد همگام‌سازی شده 50 برابر کندتر از فراخوانی متد غیرهمگام است
[ترجمه ترگمان]یک منبع شناخته شده به این موضوع اشاره کرده است که یک فراخوانی با روش سینک به اندازه ۵۰ برابر کندتر از فراخوانی روش unsynchronized است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The data in the table is the ratio of run time of the synchronized version to the unsynchronized version; it shows the performance penalty of synchronization.
[ترجمه گوگل]داده های جدول نسبت زمان اجرای نسخه همگام به نسخه غیرهمگام است جریمه عملکرد همگام سازی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]داده های موجود در جدول، نسبت زمان اجرا به نسخه unsynchronized است؛ این نشان می دهد که مجازات اجرا همزمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This type of infinite loops can sometimes occur due to multithreaded access into a shared unsynchronized data structure.
[ترجمه گوگل]این نوع از حلقه های نامتناهی گاهی اوقات می تواند به دلیل دسترسی چند رشته ای به یک ساختار داده غیرهمگام مشترک رخ دهد
[ترجمه ترگمان]این نوع از حلقه های بی نهایت می تواند به خاطر دسترسی غیر مستقیم به یک ساختار داده unsynchronized مشترک رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A synchronized call to an empty method may be 20 times slower than an unsynchronized call to an empty method, but how often do we call empty methods?
[ترجمه گوگل]فراخوانی همگام‌سازی‌شده به یک متد خالی ممکن است 20 برابر کندتر از فراخوانی همگام‌نشده به یک متد خالی باشد، اما چند وقت یک‌بار روش‌های خالی را فراخوانی می‌کنیم؟
[ترجمه ترگمان]یک مکالمه هماهنگ با یک روش خالی ممکن است ۲۰ برابر کندتر از یک فراخوانی unsynchronized به یک روش خالی باشد، اما چگونه اغلب به روش های خالی می گوییم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Query tasks as the one before, but now it will call the unsynchronized methods to query and claim the task.
[ترجمه گوگل]وظایف را مانند موارد قبلی پرس و جو کنید، اما اکنون روش های غیرهمگام را برای پرس و جو و ادعای وظیفه فراخوانی می کند
[ترجمه ترگمان]کاره ای پرس و جو را قبلا انجام دهید، اما در حال حاضر روش های unsynchronized را برای پرس و جو و مطالبه این کار فرا می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In any case, for the more substantial methods (create and hashmapGet), the JIT was unable to make the huge improvement to the unsynchronized case as it was with the simpler methods.
[ترجمه گوگل]در هر صورت، برای روش‌های اساسی‌تر (ایجاد و hashmapGet)، JIT نتوانست مانند روش‌های ساده‌تر، پیشرفت بزرگی را در مورد غیرهمگام‌سازی انجام دهد
[ترجمه ترگمان]در هر صورت، برای روش های more (ایجاد و hashmapGet)، JIT قادر به ایجاد بهبود عظیم در مورد unsynchronized نبود چرا که با روش های ساده تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Synchronized means that all projects must propagate on the same intervals; unsynchronized means that projects choose their own timing.
[ترجمه گوگل]همزمان به این معنی است که همه پروژه ها باید در فواصل یکسان منتشر شوند unsynchronized به این معنی است که پروژه ها زمان بندی خود را انتخاب می کنند
[ترجمه ترگمان]Synchronized به این معنی است که تمام پروژه ها باید در فواصل یک سان انتشار یابند؛ unsynchronized به این معنی است که پروژه ها زمان خود را انتخاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

ناهمزمان - غیر هم فاز - واقع شده در دو زمان متفاوت

بپرس