unselfish

/ʌnˈselfɪʃ//ʌnˈselfɪʃ/

معنی: متواضع، بدون خود خواهی، ناخودخواه
معانی دیگر: عاری از خودپسندی، عاری از خودخواهی، فداکار، از خود گذشته، جانفشان، مودب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unselfishly (adv.), unselfishness (n.)
• : تعریف: apt to share with or sacrifice for others; generous.
مترادف: altruistic, benevolent, bighearted, generous, greathearted, liberal, openhanded
متضاد: selfish
مشابه: big, considerate, lavish, magnanimous, munificent, selfless, unsparing

- She'd inherited the entire estate, but she was unselfish and used the money to help out her castoff brother and her cousins.
[ترجمه گوگل] او کل دارایی را به ارث برده بود، اما او خودخواه بود و از این پول برای کمک به برادر و پسرعموهایش استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] او تمام املاک را به ارث برده بود، اما به هیچ وجه خودخواه نبود و از پول برای کمک به برادر castoff و her استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She started to get a reputation as an unselfish girl with a heart of gold.
[ترجمه گوگل]او شروع به کسب شهرت به عنوان یک دختر بی خود با قلب طلا کرد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک دختر خودخواه با قلبی پر از طلا شهرت پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was unselfish of you to help us.
[ترجمه گوگل]این بی خودی بود که به ما کمک کردی
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از شما نبود که به ما کمک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As a player he was unselfish, a true team man.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک بازیکن بی خود بود، یک تیم واقعی
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک بازیکن، یک عضو یک تیم واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her unselfish act reflects well on her upbringing.
[ترجمه گوگل]عمل غیر خودخواهانه او به خوبی در تربیت او منعکس می شود
[ترجمه ترگمان]رفتار unselfish او به خوبی تربیت او را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Unselfish or magnanimous lies serve as sort of social lubricant; injurious or malicious lies show the worst of human deception and cunning. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]دروغ های بی خودانه یا بزرگوارانه به عنوان نوعی روان کننده اجتماعی عمل می کند دروغ های مضر یا بدخواهانه، بدترین فریب و حیله گری انسان را نشان می دهد دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]دروغ های Unselfish یا بزرگوار به عنوان یک روان کننده اجتماعی بکار می رود؛ injurious یا مخرب بدترین دروغ ها و دغل کاری انسان را نشان می دهد دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Teamwork and unselfish dedication owe more to oriental culture than to any particular management technique.
[ترجمه گوگل]کار تیمی و فداکاری بی‌خود بیش از هر تکنیک مدیریتی خاص مدیون فرهنگ شرقی است
[ترجمه ترگمان]کار گروهی و فداکاری از خود گذشتگی بیشتر به فرهنگ شرقی مدیون است تا به هر تکنیک خاص مدیریتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Even the most unselfish people carry certain meanings in their eyes.
[ترجمه گوگل]حتی بی خودترین افراد نیز معانی خاصی را در چشمان خود حمل می کنند
[ترجمه ترگمان]حتی مهربان ترین مردم هم در چشمانشان معانی خاصی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Whenever your child is unselfish, helpful or sensitive to how others feel, reward her with words of praise and encouragement.
[ترجمه گوگل]هر زمان که فرزندتان نسبت به احساس دیگران بی خود، کمک کننده یا حساس است، با کلمات ستایش آمیز و تشویق کننده به او پاداش دهید
[ترجمه ترگمان]هر وقت که فرزند شما خودخواه، یاری رسان و یا حساس به نحوه احساس دیگران است، به او با کلمات تحسین و تشویق پاداش بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their vote is an unselfish one.
[ترجمه گوگل]رای آنها یک رای بی خودانه است
[ترجمه ترگمان]رای آن ها یک unselfish است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Tribe is an unselfish group of clever veterans.
[ترجمه گوگل]قبیله یک گروه بی خود از کهنه سربازان باهوش است
[ترجمه ترگمان]قبیله یک گروه unselfish از سربازان کهنه کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She is an outgoing, unselfish, and loving person.
[ترجمه گوگل]او فردی برونگرا، خودخواه و دوست داشتنی است
[ترجمه ترگمان]او یک آدم outgoing، خودخواه و دوست داشتنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Here was a real opportunity to show an unselfish patriotism on the part of the clergy.
[ترجمه گوگل]در اینجا یک فرصت واقعی برای نشان دادن میهن پرستی غیر خودخواهانه از سوی روحانیون بود
[ترجمه ترگمان]این یک فرصت واقعی برای نشان دادن یک حس وطن پرستی بدون unselfish از طرف روحانیان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The unselfish effort to bring cheer to others will be the beginning of a happier life for ourselves. Helen Keller
[ترجمه گوگل]تلاش خودخواهانه برای ایجاد شادی به دیگران، آغاز زندگی شادتر برای خودمان خواهد بود هلن کلر
[ترجمه ترگمان]تلاش unselfish برای شاد کردن دیگران، شروع یک زندگی شادتر برای خودمان خواهد بود هلن کلر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stepfamilies call for additional sensitivity and unselfish caring on everyone's part.
[ترجمه گوگل]خانواده های ناتنی خواستار حساسیت بیشتر و مراقبت غیرخودخواهانه از سوی همه هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار حساسیت بیشتر و مراقبت از خود و توجه به نقش هر فرد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It would be a mistake to conclude that unselfish concern has disappeared.
[ترجمه گوگل]اشتباه است اگر نتیجه بگیریم که نگرانی های غیر خودخواهانه از بین رفته است
[ترجمه ترگمان]این یک اشتباه است برای نتیجه گیری از این که یک نگرانی از خود گذشتگی از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متواضع (صفت)
modest, unselfish

بدون خود خواهی (صفت)
unselfish

ناخودخواه (صفت)
unselfish

انگلیسی به انگلیسی

• not self-centered, not selfish
if you are unselfish, you think about other people's wishes and needs rather than your own; used showing approval.

پیشنهاد کاربران

unselfish
( اَز ) خود رها ، خویش گذر ، خویش رَست
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unselfishness
✅️ صفت ( adjective ) : unselfish
✅️ قید ( adverb ) : unselfishly
از خود گذشته
متضاد خود خواه
کسی که خود خواه نیست

بپرس