unparalleled

/ənˈperəˌleld//ʌnˈpærəleld/

معنی: بی مانند، بی نظیر، بی همتا، فرد، غیر موازی
معانی دیگر: بی مانند، بی نظیر، بی همتا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: without peer or equal; matchless.
مترادف: alone, incomparable, matchless, nonpareil, unequaled
متضاد: paralleled
مشابه: consummate, first, inimitable, only, peerless, phenomenal, singular, special, unapproachable, unheard-of, unique, unprecedented, unrivaled

جمله های نمونه

1. unparalleled event in the history of our nation
یک رویداد بی سابقه در تاریخ ملت ما

2. rains of unparalleled intensity
باران هایی با شدت بی سابقه

3. Germany's unparalleled prosperity is based on wise investments.
[ترجمه گوگل]رونق بی نظیر آلمان مبتنی بر سرمایه گذاری های عاقلانه است
[ترجمه ترگمان]رونق بی همتا آلمان براساس سرمایه گذاری های عاقلانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The book has enjoyed a success unparalleled in recent publishing history.
[ترجمه گوگل]این کتاب موفقیتی بی نظیر در تاریخ انتشارات اخیر داشته است
[ترجمه ترگمان]این کتاب از موفقیت بینظیر در تاریخ انتشار اخیر لذت برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The country is facing a crisis unparalleled since the Second World War.
[ترجمه گوگل]این کشور با بحرانی مواجه است که از زمان جنگ جهانی دوم بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]این کشور از زمان جنگ جهانی دوم با یک بحران بی سابقه رو به رو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They enjoyed success on a scale unparalleled by any previous pop group.
[ترجمه گوگل]آنها از موفقیت در مقیاسی برخوردار بودند که با هیچ گروه پاپ قبلی بی نظیر بود
[ترجمه ترگمان]آن ها از موفقیت در مقیاس بینظیر توسط هر گروه پاپ قبلی لذت بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was an unparalleled opportunity to develop her career.
[ترجمه گوگل]این فرصتی بی نظیر برای پیشرفت حرفه ای او بود
[ترجمه ترگمان]این فرصت بی نظیری برای توسعه حرفه خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was an unparalleled gathering of black artists from around the world, drawing delegates from fifty countries.
[ترجمه گوگل]این گردهمایی بی‌نظیری از هنرمندان سیاه‌پوست از سراسر جهان بود که نمایندگانی از پنجاه کشور را به خود جلب کرد
[ترجمه ترگمان]این یک گردهمایی بی نظیر از هنرمندان سیاه پوست در سراسر جهان و نمایندگانی از پنجاه کشور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Firstly, its operating principles and structures are unparalleled in education business liaison.
[ترجمه گوگل]اولاً، اصول و ساختارهای عملیاتی آن در ارتباط تجاری آموزشی بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]اول اینکه اصول و ساختار عملیاتی آن در ارتباط کسب وکار آموزش بی نظیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The open-air terrace affords unparalleled views of the Big Apple.
[ترجمه گوگل]تراس روباز مناظر بی نظیری از سیب بزرگ را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]تراس باز هوای آزاد مناظر بی نظیری از Big Apple را به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The current business environment gives rise to unparalleled demands for flexible and dynamic management of the business in response to economic or legislative change.
[ترجمه گوگل]محیط کسب و کار کنونی تقاضاهای بی نظیری را برای مدیریت انعطاف پذیر و پویا کسب و کار در پاسخ به تغییرات اقتصادی یا قانونی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]محیط کسب وکار فعلی به تقاضاهای بی نظیری برای مدیریت انعطاف پذیر و پویا تجارت در واکنش به تغییرات اقتصادی یا قانونگذاری منجر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was an age of unparalleled prosperity: the empire was at peace and trade was flourishing.
[ترجمه گوگل]دوران شکوفایی بی‌نظیر بود: امپراتوری در صلح بود و تجارت شکوفا می‌شد
[ترجمه ترگمان]این یک دوران رونق بی همتا بود: امپراتوری در صلح و تجارت به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Oxford has almost unparalleled library facilities in the Bodleian, which is a copyright library.
[ترجمه گوگل]آکسفورد دارای امکانات کتابخانه تقریبا بی نظیری در Bodleian است که یک کتابخانه حق چاپ است
[ترجمه ترگمان]آکسفورد تقریبا امکانات کتابخانه بی نظیری در کتابخانه بودلیان دارد که کتابخانه کپی رایت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Either way, a ski slope of unparalleled lubricity would result.
[ترجمه گوگل]در هر صورت، یک پیست اسکی با روانکاری بی نظیر ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]در هر صورت، یک پیست اسکی از lubricity بی نظیر حاصل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Our specialist library is unparalleled.
[ترجمه گوگل]کتابخانه تخصصی ما بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]کتابخانه تخصصی ما بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی مانند (صفت)
unique, inapproachable, unparalleled, unprecedented, inimitable, incomparable, unexampled

بی نظیر (صفت)
unique, inapproachable, unparalleled, unprecedented, inimitable, incomparable, unrivaled, unbeatable, nonpareil, unexampled

بی همتا (صفت)
unique, unparalleled, incomparable, unrivaled, unbeatable, unmatched, matchless, peerless, nonpareil, unexampled

فرد (صفت)
single, only, unique, odd, unparalleled, unexampled

غیر موازی (صفت)
unparalleled

انگلیسی به انگلیسی

• not paralleled, matchless, unequaled, incomparable
if something is unparalleled, it is bigger, better, more intense, or worse than anything else of its kind, or anything that has happened before.

پیشنهاد کاربران

بی همپا، بی همسو، بی موازا
به معنای شخص یا چیز بی رقیب
بی سابقه
نابرابر ، نامساوی
منحصر بفرد
بی سابقه، بی مثال، بی بدیل، بی همانند

بپرس