unmatched

/ənˈmæt͡ʃt//ʌnˈmæt͡ʃt/

معنی: بی همتا، بی تا
معانی دیگر: بی همتا، بی تا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of matched.
مشابه: odd

جمله های نمونه

1. her credentials as an attorney are unmatched
صلاحیت او به عنوان وکیل دادگستری بی نظیر است.

2. The grandeur of the Great Wall is unmatched.
[ترجمه گوگل]عظمت دیوار بزرگ بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]عظمت وال بزرگ بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Brian's old-fashioned cuisine was unmatched for flavour.
[ترجمه گوگل]غذاهای قدیمی برایان از نظر طعم بی نظیر بود
[ترجمه ترگمان]غذای قدیمی برایان برای مزه اش بی همتا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had a talent unmatched by any other politician of this century.
[ترجمه گوگل]او استعدادی داشت که با هیچ سیاستمدار قرن حاضر بی نظیر بود
[ترجمه ترگمان]او استعدادی داشت که هیچ سیاست مدار دیگری در این قرن ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hotel's top-floor lounge offers unmatched views of the city.
[ترجمه گوگل]سالن استراحت در طبقه بالای هتل چشم اندازهای بی نظیری از شهر ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]سالن عمومی هتل مناظر بی نظیری از شهر را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The chancellor, meanwhile, directed unmatched fund-raising and helped enhance the graduate studies' program.
[ترجمه گوگل]در همین حال، صدراعظم، جمع آوری سرمایه بی بدیل را هدایت کرد و به ارتقای برنامه تحصیلات تکمیلی کمک کرد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، صدراعظم بودجه بی نظیر جمع آوری را هدایت کرده و به ارتقا برنامه تحصیلات تکمیلی کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now, she gave him an unmatched musical talent too.
[ترجمه گوگل]حالا او استعداد موسیقی بی نظیری را نیز به او داد
[ترجمه ترگمان]حالا، اون یه استعداد unmatched رو هم بهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The game play and artificial intelligence are unmatched in sports video gaming.
[ترجمه گوگل]گیم پلی و هوش مصنوعی در بازی های ویدئویی ورزشی بی همتا هستند
[ترجمه ترگمان]بازی بازی و هوش مصنوعی در بازی های ویدیویی ورزشی بی نظیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Family quarrels have a total bitterness unmatched by others. Yet it sometimes happens that they also have a kind of tang, a pleasantness beneath the unpleasantness, based on the tacit understanding that this is not for keeps; that any limb you climb out on will still be there later for you to climb back. Mignon McLaughlin
[ترجمه گوگل]دعواهای خانوادگی تلخی کاملی دارند که با دیگران قابل مقایسه نیست با این حال، گاهی اوقات اتفاق می‌افتد که آن‌ها نیز نوعی تانگ دارند، دلپذیری در زیر ناخوشایند، بر اساس این درک ضمنی که این برای نگهداری نیست هر عضوی که از آن بالا می روید، بعداً برای شما وجود خواهد داشت تا به عقب برگردید میگن مک لافلین
[ترجمه ترگمان]نزاع های خانوادگی bitterness از آن است که دیگران با آن روبه رو می شوند با این حال، گاهی اوقات هم چنین اتفاق می افتد که آن ها نیز نوعی بوی تند، خوشایندی زیر the دارند، مبنی بر درک ضمنی این که این برای نگه داشتن نیست؛ این که هر عضو که شما به آن صعود می کنید بعدا برای صعود شما به آنجا خواهد بود Mignon مک لافلین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Kohonen networks have capabilities unmatched by other neural network models.
[ترجمه گوگل]شبکه های کوهونن دارای قابلیت هایی هستند که با سایر مدل های شبکه عصبی قابل مقایسه نیست
[ترجمه ترگمان]؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They did no damage but only left unmatched earrings in her bedroom.
[ترجمه گوگل]آنها هیچ آسیبی وارد نکردند، اما فقط گوشواره های بی بدیل را در اتاق خواب او گذاشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها آسیبی ندیدند، اما فقط گوشواره های بی همتا را در اتاق خواب او جا گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Room for growth is unmatched for a machine of this size: a remarkable three full-size and two half-size expansion slots.
[ترجمه گوگل]فضای رشد برای دستگاهی با این اندازه بی نظیر است: سه شکاف توسعه قابل توجه در اندازه کامل و دو شکاف توسعه نیم اندازه
[ترجمه ترگمان]جای رشد برای یک ماشین این اندازه کافی نیست: سه شکاف بزرگ قابل توجه و دو شکاف نیم اندازه ای توسعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Three straight Triple Crowns is a feat unmatched by other airlines.
[ترجمه گوگل]سه تاج سه گانه مستقیم، شاهکاری است که با سایر خطوط هوایی بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]سه تاج مستقیم یک شاهکاری است که در خطوط دیگر خطوط هوایی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It generates a text file of unmatched items.
[ترجمه گوگل]این یک فایل متنی از موارد بی همتا تولید می کند
[ترجمه ترگمان]یک فایل متنی از آیتم های بی نظیر ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They gulp down knowledge with unmatched enthusiasm.
[ترجمه گوگل]آنها دانش را با اشتیاق بی نظیر می بلعند
[ترجمه ترگمان]دانش خود را با شور و شوق بی سابقه ای پایین می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی همتا (صفت)
unique, unparalleled, incomparable, unrivaled, unbeatable, unmatched, matchless, peerless, nonpareil, unexampled

بی تا (صفت)
unique, unrivaled, unmatched

تخصصی

[برق و الکترونیک] عدم تطبیق، جفت نشده

انگلیسی به انگلیسی

• matchless, unequaled, unrivaled, incomparable
something that is unmatched is better or greater than all other things of the same kind.

پیشنهاد کاربران

غیر مطابق
بی بدیل، منحصربه فرد، یگانه
بی همتا
بی تا
تطابق نیافته
ناهمسان

بپرس