unjustifiable

/ˌənˌdʒəstəˈfaɪəbl̩//ˌʌndʒʌstɪˈfaɪəbl̩/

معنی: ناحق، ناموجه
معانی دیگر: ناموجه، ناحق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of justifiable.
متضاد: justifiable
مشابه: reprehensible, wanton

جمله های نمونه

1. Poisoning the earth's atmosphere is ecologically and morally unjustifiable.
[ترجمه گوگل]مسموم کردن جو زمین از نظر اکولوژیکی و اخلاقی غیرقابل توجیه است
[ترجمه ترگمان]مسمومیت با اتمسفر زمین از نظر اخلاقی و از نظر اخلاقی غیرقابل توجیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The raid was an unjustifiable act of aggression.
[ترجمه گوگل]این حمله یک اقدام تجاوزکارانه غیرقابل توجیه بود
[ترجمه ترگمان]حمله یک اقدام غیرقابل توجیه در مورد تجاوز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No one argues that the referral is wholly unjustifiable on clinical grounds.
[ترجمه گوگل]هیچ کس استدلال نمی کند که ارجاع به دلایل بالینی کاملاً غیرقابل توجیه است
[ترجمه ترگمان]هیچ کس استدلال نمی کند که ارجاع نسبت به دلایل بالینی کاملا ناموجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His behaviour was unjustifiable.
[ترجمه گوگل]رفتار او غیر قابل توجیه بود
[ترجمه ترگمان]رفتارش نامعقول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is morally unjustifiable to punish a whole class for the actions of one or two of its members.
[ترجمه گوگل]تنبیه کل یک طبقه به خاطر اعمال یک یا دو نفر از اعضای آن از نظر اخلاقی غیرقابل توجیه است
[ترجمه ترگمان]اخلاقی است که یک طبقه کامل را برای اعمال یک یا دو نفر از اعضای آن تنبیه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His behaviour was quite unjustifiable.
[ترجمه گوگل]رفتار او کاملا غیر قابل توجیه بود
[ترجمه ترگمان]رفتار او کاملا ناموجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And I can even shrug off the unjustifiable accuse the university education of the unemployment rate.
[ترجمه گوگل]و حتی می توانم از اتهام غیرقابل توجیه نرخ بیکاری به تحصیلات دانشگاهی خودداری کنم
[ترجمه ترگمان]و من می توانم حتی شانه بالا می اندازم و باعث می شود که تحصیلات دانشگاهی نرخ بیکاری را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Illegal and unjustifiable funds and charges.
[ترجمه گوگل]وجوه و اتهامات غیرقانونی و غیرقانونی
[ترجمه ترگمان]وجوه و وجوه غیر قانونی و غیرقابل توجیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He said the verdict was unjustifiable, as had William Dean Howells and William Morris at the time of its execution.
[ترجمه گوگل]او گفت که این حکم مانند ویلیام دین هاولز و ویلیام موریس در زمان اجرای آن غیرقابل توجیه است
[ترجمه ترگمان]او گفت که حکم غیرقابل توجیه است، زیرا ویلیام دین Howells و ویلیام موریس در زمان اعدام این حکم را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Otherwise the mismatch of risk provides an unjustifiable public subsidy to the banking sector.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، عدم تطابق ریسک، یارانه عمومی غیرقابل توجیهی را برای بخش بانکی فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت عدم انطباق ریسک، یارانه عمومی غیرقابل توجیه را به بخش بانکداری ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In another category there are the unjustifiable ones, and these we must rebut.
[ترجمه گوگل]در دسته ای دیگر موارد غیر قابل توجیه وجود دارد و ما باید آنها را رد کنیم
[ترجمه ترگمان]در یک مقوله دیگر افراد غیر منطقی وجود دارند و این ها باید rebut باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Using these missiles to down civilian aircraft is simply immoral and totally unjustifiable.
[ترجمه گوگل]استفاده از این موشک ها برای سرنگونی هواپیماهای غیرنظامی به سادگی غیراخلاقی و کاملا غیرقابل توجیه است
[ترجمه ترگمان]استفاده از این موشک ها به پایین هواپیماهای غیر نظامی، ساده و کاملا ناموجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But, as this Court has recognized, discrimination may be so unjustifiable as to be violative of due process.
[ترجمه گوگل]اما، همانطور که این دادگاه تشخیص داده است، تبعیض ممکن است به حدی غیرقابل توجیه باشد که روند قانونی را نقض کند
[ترجمه ترگمان]اما همانطور که این دادگاه به رسمیت شناخته شده است، تبعیض ممکن است آن قدر غیرقابل توجیه باشد که بتوان آن را به تعویق انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Without having a particular reason, like Catholicism, he found it unjustifiable.
[ترجمه گوگل]بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشد، مانند مذهب کاتولیک، آن را غیرقابل توجیه می دانست
[ترجمه ترگمان]او بدون داشتن یک دلیل خاص، مانند آیین کاتولیک، آن را غیرقابل توجیه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناحق (صفت)
unreasonable, iniquitous, misbegotten, unjustifiable

ناموجه (صفت)
unjustifiable

تخصصی

[حقوق] غیر قابل توجیه

انگلیسی به انگلیسی

• cannot be justified, indefensible, unwarrantable, unforgivable
you say that an action which harms someone is unjustifiable when there is no good reason for doing it.

پیشنهاد کاربران

بپرس