uninteresting

/ʌˈnɪntrəstɪŋ//ʌnˈɪntrəstɪŋ/

خسته کننده، ناگیرا، غیر جالب توجه، کسل کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of interesting.
متضاد: interesting
مشابه: arid, barren, bland, dismal, dry, dull, innocuous, literal, threadbare, vapid

جمله های نمونه

1. The countryside was flat, dull and uninteresting.
[ترجمه گوگل]حومه شهر مسطح، کسل کننده و غیر جالب بود
[ترجمه ترگمان]حومه شهر صاف، دلگیر و جالب توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The book was padded out with uninteresting descriptions.
[ترجمه گوگل]کتاب مملو از توضیحات غیر جالب بود
[ترجمه ترگمان]کتاب با شرح جالبی از کتاب بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His lecture was so pedantic and uninteresting.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او بسیار متین و غیر جالب بود
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی آن قدر فاضل و جالب توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So many days are routine and uninteresting, especially in winter.
[ترجمه گوگل]بسیاری از روزها، مخصوصاً در زمستان، روتین و غیر جالب هستند
[ترجمه ترگمان]پس روزه ای بسیار زیاد و جالب توجه است، به خصوص در زمستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The food was dull and uninteresting. It is more common to use a different word such as dull or boring.
[ترجمه گوگل]غذا کسل کننده و غیر جالب بود استفاده از یک کلمه متفاوت مانند کسل کننده یا خسته کننده بیشتر رایج است
[ترجمه ترگمان]غذا بی مزه و جالب بود استفاده از واژه دیگری مثل خسته کننده یا خسته کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Apparently the odd arrangement was uninteresting to a teenager.
[ترجمه گوگل]ظاهراً این ترتیب عجیب برای یک نوجوان جالب نبود
[ترجمه ترگمان]ظاهرا این ترتیب عجیب برای یک نوجوان جالب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This small, uninteresting woman with short greying hair and a plain face?
[ترجمه گوگل]این زن کوچک و غیر جالب با موهای خاکستری کوتاه و صورت ساده؟
[ترجمه ترگمان]این زن کوچک و جالب با موهای خاکستری کوتاه و صورت صاف؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Uninteresting and uninterested, goes the myth, they lack creative spark and entrepreneurial vision.
[ترجمه گوگل]بی‌علاقه و بی‌علاقه، افسانه می‌رود، آنها فاقد جرقه خلاق و دید کارآفرینانه هستند
[ترجمه ترگمان]uninteresting و بی علاقه، این افسانه را رد می کنند، آن ها فاقد جرقه خلاق و دیدگاه کارآفرینی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The exterior is uninteresting but the interior, now used as a mosque, is very fine.
[ترجمه گوگل]نمای بیرونی جالب نیست، اما فضای داخلی، که اکنون به عنوان مسجد استفاده می شود، بسیار زیبا است
[ترجمه ترگمان]ظاهر بیرونی جالب است، اما فضای داخلی، که اکنون به عنوان یک مسجد استفاده می شود، بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A dry, uninteresting opening point will surely be a one-way ticket to the wastebasket for your document.
[ترجمه گوگل]یک نقطه باز خشک و غیر جالب مطمئناً بلیط یک طرفه به سطل زباله برای سند شما خواهد بود
[ترجمه ترگمان]یک نقطه آغازین خشک و جالب قطعا یک بلیط یک طرفه برای سطل آشغال برای نوشتار شما خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are no uninteresting things, only uninterested people. G. K. Chesterton
[ترجمه گوگل]هیچ چیز بی‌علاقه‌ای وجود ندارد، فقط افراد بی‌علاقه وجود دارند جی کی چسترتون
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز جالبی وجود ندارد، فقط مردم بی اعتنا جی ک Chesterton
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Items can be high priority but are uninteresting, time consuming or difficult to resolve.
[ترجمه گوگل]موارد می توانند اولویت بالایی داشته باشند، اما جالب نیستند، وقت گیر هستند یا حل آنها دشوار است
[ترجمه ترگمان]موارد می توانند اولویت بالایی داشته باشند اما برای حل مشکل جالب، زمان گیر یا دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We had a most uninteresting conversation but it was extremely illuminating.
[ترجمه گوگل]ما یک گفتگوی غیر جالب داشتیم اما بسیار روشنگر بود
[ترجمه ترگمان]گفت و گوی ما خیلی جالب بود اما خیلی هم روشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was a long film and an uninteresting one to boot.
[ترجمه گوگل]این یک فیلم طولانی و یک فیلم غیر جالب برای راه اندازی بود
[ترجمه ترگمان]یک فیلم بلند و یک فیلم جالب توجه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Why did he choose these pale, nerveless, uninteresting people?
[ترجمه گوگل]چرا این افراد رنگ پریده، بی اعصاب و بی علاقه را انتخاب کرد؟
[ترجمه ترگمان]چرا این افراد رنگ پریده و بی uninteresting را انتخاب کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• boring, not arousing interest, dull
something that is uninteresting is dull and boring.

پیشنهاد کاربران

بپرس