uninformed

/ˌəˌnɪnˈfɔːrmd//ˌʌnɪnˈfɔːmd/

معنی: جاهل، بی اطلاع
معانی دیگر: بی اطلاع، جاهل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of informed.
مشابه: ignorant, in the dark

جمله های نمونه

1. He could not complain that he was uninformed about the true nature of the regime.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست شکایت کند که از ماهیت واقعی رژیم بی خبر است
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست شکایت کند که از ماهیت واقعی رژیم بی اطلاع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Parents were left anxious, uninformed, and isolated.
[ترجمه گوگل]والدین مضطرب، بی اطلاع و منزوی ماندند
[ترجمه ترگمان]والدین مضطرب، ناآگاه و منزوی باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Individuals and businesses appear woefully uninformed about this aspect of the information age.
[ترجمه گوگل]افراد و کسب و کارها به طرز تاسف باری از این جنبه از عصر اطلاعات بی اطلاع هستند
[ترجمه ترگمان]افراد و کسب و کارها به طور اسف باری در مورد این جنبه از عصر اطلاعات بی اطلاع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her colleagues had deliberately kept her uninformed.
[ترجمه گوگل]همکارانش عمداً او را بی خبر نگه داشته بودند
[ترجمه ترگمان]همکارانش عمدا او را از خود دور نگه می داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Individuals with knowledge must attempt to educate the uninformed.
[ترجمه گوگل]افراد با دانش باید تلاش کنند تا افراد ناآگاه را آموزش دهند
[ترجمه ترگمان]افراد با دانش باید تلاش کنند the را آموزش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many immigrants are uninformed about US tax laws.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مهاجران از قوانین مالیاتی ایالات متحده بی اطلاع هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مهاجران در مورد قوانین مالیاتی ایالات متحده بی اطلاع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Totally uninformed judgements only cloud the issue.
[ترجمه گوگل]قضاوت های کاملاً ناآگاهانه فقط موضوع را مبهم می کند
[ترجمه ترگمان] تنها مشکل uninformed که مشکل رو از بین میبره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They're clouding the issue with uninformed judgements.
[ترجمه گوگل]آنها با قضاوت های ناآگاهانه موضوع را مبهم می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها بر سر مساله با قضاوت uninformed بحث می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The public is generally uninformed about these diseases.
[ترجمه گوگل]عموم مردم در مورد این بیماری ها بی اطلاع هستند
[ترجمه ترگمان]عموم مردم عموما از این بیماری ها بی اطلاع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This can lead to fervent acceptance or rejection uninformed by understanding, the imposition of one mode of thinking on another.
[ترجمه گوگل]این می تواند منجر به پذیرش یا طرد شدید بدون آگاهی از درک، تحمیل یک شیوه تفکر بر دیگری شود
[ترجمه ترگمان]این می تواند منجر به پذیرش پرشور یا طرد شدن از طریق درک، تحمیل یک حالت تفکر بر دیگری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Inaccurate information from an uninformed physician can cause untold damage to the best educational program.
[ترجمه گوگل]اطلاعات نادرست از یک پزشک ناآگاه می تواند صدمات بیشماری را به بهترین برنامه آموزشی وارد کند
[ترجمه ترگمان]اطلاعات Inaccurate از یک پزشک بی اطلاع می تواند موجب آسیب ناگفته به بهترین برنامه آموزشی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Reagan, confused and uninformed, escaped with only his image blemished.
[ترجمه گوگل]ریگان، گیج و بی اطلاع، تنها در حالی که تصویرش لکه دار بود، فرار کرد
[ترجمه ترگمان]ریگان، گیج و ناآگاه، تنها با تصویر خود که آلوده شده بود، گریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It would neither be the subject of uninformed scandal, nor slated to become a national historic landmark in our city.
[ترجمه گوگل]نه موضوع رسوایی ناآگاهانه خواهد بود و نه قرار است به یک نقطه عطف تاریخی ملی در شهر ما تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]این موضوع نه موضوع رسوایی uninformed بود و نه قرار بود که تبدیل به یک نقطه عطف تاریخی ملی در شهر ما شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bert and Duncan were as uninformed as I regarding the forthcoming events of the programme.
[ترجمه گوگل]برت و دانکن به اندازه من از رویدادهای آینده برنامه بی اطلاع بودند
[ترجمه ترگمان]برت و دانکن به اندازه من از رویداده ای آینده این برنامه بی اطلاع بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. First, why are markets so short-sighted and uninformed?
[ترجمه گوگل]اول اینکه چرا بازارها اینقدر کوته فکر و بی اطلاع هستند؟
[ترجمه ترگمان]اول، چرا بازارها اینقدر sighted و بی اطلاع هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جاهل (صفت)
foolish, unwise, uninformed, unknowable, unknowing

بی اطلاع (صفت)
unaware, unwitting, uninformed, unknowable, unknowing

انگلیسی به انگلیسی

• not informed, lacking knowledge
someone who is uninformed does not have very much knowledge or information about a particular subject.

پیشنهاد کاربران

بپرس