ungrateful

/ənˈɡreɪtfəl//ʌnˈɡreɪtfəl/

معنی: ناسپاس، ناخوش آیند، حق ناشناس، نمک بحرام
معانی دیگر: ناخوش ایند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ungratefully (adv.), ungratefulness (n.)
• : تعریف: not thankful for or appreciative of benefits or favors received.
متضاد: appreciative, grateful, thankful

جمله های نمونه

1. I won't give her any more if she's ungrateful.
[ترجمه آرین] اگر همچنان بیخیال باشد دیگر او را نمیبخشم
|
[ترجمه گوگل]اگر ناسپاس باشد دیگر به او نمی دهم
[ترجمه ترگمان]اگر ناسپاس است، دیگر او را به او نخواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "Curse you,you ungrateful creature!"he cried in anger.
[ترجمه گوگل]با عصبانیت فریاد زد: لعنت بر تو ای موجود ناسپاس!
[ترجمه ترگمان]لعنت به تو، ای مخلوق ناسپاس! او با عصبانیت فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I thought it was rather ungrateful.
[ترجمه گوگل]من فکر می کردم که نسبتاً ناسپاسی است
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که این خیلی ناسپاس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I don't wish to seem ungrateful, but it's not quite what I expected.
[ترجمه گوگل]نمی خواهم ناسپاس به نظر بیایم، اما آن چیزی که انتظار داشتم نیست
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم ناسپاسی کنم، اما این چیزی نیست که انتظارش را داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What an ungrateful man.
[ترجمه گوگل]چه مرد ناسپاسی
[ترجمه ترگمان]چه آدم ناسپاس است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After all I had done, she was still ungrateful.
[ترجمه گوگل]بعد از تمام کارهایی که کرده بودم، او هنوز ناسپاس بود
[ترجمه ترگمان]بعد از آن همه کاری که کردم، او هنوز ناسپاس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At the risk of sounding ungrateful, I must refuse your offer.
[ترجمه گوگل]با این خطر که ناسپاس به نظر برسم، باید پیشنهاد شما را رد کنم
[ترجمه ترگمان]به خاطر ناسپاس بودن، من پیشنهاد شما را رد می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And it wasn't as if she was ungrateful for the financial assistance through college.
[ترجمه گوگل]و انگار نه انگار که از کمک های مالی از طریق دانشگاه ناسپاس بود
[ترجمه ترگمان]و به نظر نمی رسید که او به خاطر کمک های مالی در دانشکده، ناسپاس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The same survey also says that ungrateful employers leave nearly all travel arrangements to their secretaries with scarcely a word of thanks.
[ترجمه گوگل]همین نظرسنجی همچنین می گوید که کارفرمایان ناسپاس تقریباً تمام ترتیبات سفر را به ندرت به منشی های خود واگذار می کنند
[ترجمه ترگمان]همین نظرسنجی همچنین می گوید که کارفرمایان ناسپاس تقریبا تمام ترتیبات سفر را به secretaries واگذار می کنند که به ندرت از آن ها تشکر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Truly I should be ungrateful if I failed to mourn for the man who gave me my lovely heart.
[ترجمه گوگل]واقعاً باید ناسپاس باشم اگر نتوانم برای مردی که قلب دوست داشتنی ام را به من داد سوگواری کنم
[ترجمه ترگمان]واقعا اگر برای مردی که قلب دوست داشتنی من را به من می داد، ناسپاسی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Indeed, the governments of the region seem quite ungrateful when the well-meaning secretary of state turns up on their doorsteps.
[ترجمه گوگل]در واقع، زمانی که وزیر امور خارجه خوش‌نیت در درب خانه‌هایشان حاضر می‌شود، دولت‌های منطقه کاملا ناسپاس به نظر می‌رسند
[ترجمه ترگمان]در واقع، وقتی که وزیر امور خارجه در جلوی در ورودی خود ظاهر می شود، دولت های منطقه بسیار ناسپاس به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When she grows up, she should have such ungrateful children!
[ترجمه گوگل]وقتی بزرگ شد باید همچین بچه های ناسپاسی داشته باشه!
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ شد باید بچه ناسپاس داشته باشد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Class divisions have reappeared: private entrepreneurs grumble that ungrateful workers have forgotten how bad things were a year ago.
[ترجمه گوگل]شکاف طبقاتی دوباره ظاهر شده است: کارآفرینان خصوصی غر می زنند که کارگران ناسپاس فراموش کرده اند که یک سال پیش چقدر اوضاع بد بوده است
[ترجمه ترگمان]بخش های کلاس دوباره ظاهر شده اند: کارآفرینان خصوصی شکایت کرده اند که کارگران نمک نشناس این موضوع را فراموش کرده اند که یک سال پیش چقدر بد بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hanson could make an upstart drummer feel ungrateful if he tried to walk away from a kindness.
[ترجمه گوگل]هانسون می‌تواند باعث شود که یک درامر تازه‌کار احساس ناسپاسی کند، اگر سعی کند از مهربانی دور شود
[ترجمه ترگمان]او نیز اگر می خواست از یک مهربانی دور شود، یک طبال شرم آور می توانست احساس ناسپاسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I don't mean to sound ungrateful, but I really don't need any help.
[ترجمه گوگل]قصد ندارم ناسپاس به نظر بیایم، اما واقعاً نیازی به کمک ندارم
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم ناسپاسی کنم، اما واقعا نیازی به کمک ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناسپاس (صفت)
recreant, disloyal, ungrateful, ingrate, thankless

ناخوش آیند (صفت)
unsavory, unpleasant, ungrateful, distasteful, unwelcome, undesirable

حق ناشناس (صفت)
ungrateful, ingrate, thankless

نمک بحرام (صفت)
ungrateful

انگلیسی به انگلیسی

• thankless, unappreciative
if someone is ungrateful, they do not show gratitude for something that has been given to them or done for them.

پیشنهاد کاربران

بپرس