unconsciously

/ˌʌnˈkɑnʃəsli//ˌʌnˈkɑnʃəsli/

جمله های نمونه

1. Whether consciously or unconsciously, you made a choice.
[ترجمه گوگل]شما آگاهانه یا ناخودآگاه انتخاب کردید
[ترجمه ترگمان]چه آگاهانه یا ناآگاهانه، خودت انتخاب کرده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Young people unconsciously conform to a dress code but reject any kind of uniform.
[ترجمه گوگل]جوانان به طور ناخودآگاه از یک کد لباس پیروی می کنند اما هر نوع لباس فرم را رد می کنند
[ترجمه ترگمان]جوانان به طور ناخودآگاه با یک دستورالعمل لباس مطابقت دارند، اما هر نوع لباس یک سان را رد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He unconsciously switched a tree with his cane when he talked to her.
[ترجمه گوگل]هنگام صحبت با او ناخودآگاه درختی را با عصایش عوض کرد
[ترجمه ترگمان]ناخودآگاه یک درخت را با عصایش عوض کرد که با او حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unconsciously, by force of habit, she plugged the coffee pot in.
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه به زور عادت قهوه جوش را به برق وصل کرد
[ترجمه ترگمان]ناخودآگاه، با توجه به عادت، قهوه جوش را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I think racism is unconsciously inherent in practically everyone.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم نژادپرستی به طور ناخودآگاه در عمل در همه ذاتی است
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم نژاد پرستی ناخودآگاه در همه افراد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We all unconsciously erect barriers against intimacy.
[ترجمه گوگل]همه ما ناخودآگاه موانعی در برابر صمیمیت ایجاد می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما به طور ناخودآگاه موانع را بر ضد دوستی استوار می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Perhaps, unconsciously, I've done something to offend her.
[ترجمه گوگل]شاید ناخودآگاه کاری کرده ام که او را آزرده کنم
[ترجمه ترگمان]شاید، ندانسته، کاری کرده ام که او را رنجانده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He made that mistake unconsciously.
[ترجمه گوگل]او ناخودآگاه این اشتباه را مرتکب شد
[ترجمه ترگمان]او ندانسته این اشتباه را مرتکب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She unconsciously moved back a pace or two.
[ترجمه گوگل]او ناخودآگاه یکی دو قدم به عقب رفت
[ترجمه ترگمان]ناخودآگاه یکی دو قدم عقب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unconsciously she frowned slightly, determination building up within her like a tangible force.
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه کمی اخم کرد و عزمی راسخ مانند نیرویی محسوس در درونش شکل گرفت
[ترجمه ترگمان]جما، بی آن که خود متوجه باشد، اندکی اخم کرد و عزم جزم کرد که مانند یک نیروی ملموس ساختمان را در درونش ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A decreasing number of self-corrections, showing that unconsciously made miscues are often semantically acceptable and do not need correction.
[ترجمه گوگل]تعداد رو به کاهشی از اصلاحات خود، نشان می دهد که اشتباهات ناخودآگاه ساخته شده اغلب از نظر معنایی قابل قبول هستند و نیازی به اصلاح ندارند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از اصلاحات خود را کاهش داده و نشان می دهد که miscues ها اغلب به لحاظ معنایی قابل قبول هستند و نیازی به اصلاح ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Implicitly, unconsciously, subconsciously, the family still grieved the loss of its only daughter.
[ترجمه گوگل]به طور ضمنی، ناخودآگاه، ناخودآگاه، خانواده همچنان غم از دست دادن تنها دخترش را می‌خورد
[ترجمه ترگمان]implicitly، ناخودآگاه، ناخودآگاه، خانواده هنوز از دست دادن دخترش متاسف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A woman stealing from my desk . . . Unconsciously one hand became a claw reaching for the other's throat.
[ترجمه گوگل]زنی در حال دزدی از میز من ناخودآگاه یک دستش تبدیل به پنجه ای شد که به گلوی دست دیگر می رسید
[ترجمه ترگمان]زنی که ناخودآگاه از میزم دور شده بود، دستش را دراز کرد تا گلوی دیگری را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was almost like I made the decision unconsciously.
[ترجمه گوگل]تقریباً انگار ناخودآگاه این تصمیم را گرفتم
[ترجمه ترگمان]تقریبا مثل این بود که ناخودآگاه تصمیم گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an unconscious manner, without being aware, instinctively, automatically, involuntarily

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unconsciousness
✅️ صفت ( adjective ) : unconscious
✅️ قید ( adverb ) : unconsciously
به صورت ناخودآگاه
به طور ناخودآگاه
بی آنکه بداند
خود به خودی
Adverb :
از روی ناخودآگاهی
به روشی ناخواسته
به صورت غیرعمدی

without realizing or being aware of one's actions
ناخودآگاه
"Ben smiled unconsciously when he heard her voice"
بن با شنیدن صدای او ناخودآگاه خندید
بدون اطمینان
ناآگاهانه
Automatically; without thinking
ناخوداگاه

بپرس