unconditioned

/ˌʌnkənˈdɪʃənd//ˌʌnkənˈdɪʃənd/

معنی: مطلق، غیر مشروط، قطعی نشده، شرط نشده، قید نشده
معانی دیگر: (روان شناسی) غیرشرطی، ناسامه ای، رجوع شود به: unconditional

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not the result of psychological conditioning; natural or innate.

(2) تعریف: not subject to conditions or restrictions; unconditional.

جمله های نمونه

1. an unconditioned reflex
بازتاب (انعکاس) غیر شرطی

2. When the conditioned stimulus and the unconditioned stimulus are brought together over and over and over again, pretty soon the conditioned stimulus gives rise to the response.
[ترجمه گوگل]هنگامی که محرک شرطی و محرک غیرشرطی بارها و بارها با هم جمع می شوند، خیلی زود محرک شرطی باعث ایجاد پاسخ می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی محرک شرطی شده و محرک های غیر شرطی هم بارها و بارها آورده می شوند، به زودی محرک شرطی شده به سرعت پاسخ را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Buddha explains nirvana as "the unconditioned" (asankhata) mind, a mind that has come to a point of perfect lucidity and clarity due to the cessation of the production of volitional formations.
[ترجمه گوگل]بودا نیروانا را به عنوان "ذهن بی قید و شرط" (آسانخاتا) توضیح می دهد، ذهنی که به دلیل توقف تولید تشکل های ارادی به نقطه ای از شفافیت و وضوح کامل رسیده است
[ترجمه ترگمان]بودا این نیروانا را به عنوان \"ذهن\" غیر شرطی \" توضیح می دهد، ذهنی که به دلیل توقف تولید of، به یک نقطه روشن و وضوح کامل می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The conditioned response is a preparation for the unconditioned stimulus.
[ترجمه گوگل]پاسخ شرطی آمادگی برای محرک غیرشرطی است
[ترجمه ترگمان]پاسخ شرطی شده یک آماده سازی برای محرک های غیر شرطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. However, this method is not unconditioned because it must not affect the cooling efficiency of hydro - generators.
[ترجمه گوگل]با این حال، این روش بدون قید و شرط نیست زیرا نباید بر راندمان سرمایش هیدروژنراتورها تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، این روش غیر شرطی نیست چون نباید بر کارآیی سرمایش ژنراتور برق آبی تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Life which is unconditioned, free, whole, is entirely delivered from all plans.
[ترجمه گوگل]زندگی بدون قید و شرط، رایگان، کامل، به طور کامل از همه برنامه ها رها شده است
[ترجمه ترگمان]زندگی که غیر شرطی، آزاد است، تماما از همه برنامه ها به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You might take descriptions of the Unconditioned and apply them to what you're experiencing.
[ترجمه گوگل]شما ممکن است توضیحاتی در مورد نامشروط ها داشته باشید و آنها را در مورد آنچه تجربه می کنید به کار ببرید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است توضیحاتی در مورد the بدهید و آن ها را به آنچه که تجربه می کنید، اعمال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What's the unconditioned response? Nausea.
[ترجمه گوگل]پاسخ بدون قید و شرط چیست؟ حالت تهوع
[ترجمه ترگمان]جواب unconditioned چیه؟ حالت تهوع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Continued presentation of the scenes within the pairing phase is extremely unlikely to result in an unconditioned response.
[ترجمه گوگل]ارائه ادامه صحنه ها در مرحله جفت شدن بسیار بعید است که منجر به یک پاسخ بدون قید و شرط شود
[ترجمه ترگمان]ادامه نمایش صحنه ها در مرحله جفت گیری بسیار بعید به نظر می رسد که منجر به پاسخ غیر شرطی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the conditioning stage, experimenter present the pairing of conditioned stimulus (CS) and unconditioned stimulus (UCS) to the participants so that they could form attitude towards CS.
[ترجمه گوگل]در مرحله شرطی سازی، آزمایشگر جفت محرک شرطی (CS) و محرک غیرشرطی (UCS) را به شرکت کنندگان ارائه می دهد تا بتوانند نگرش نسبت به CS را شکل دهند
[ترجمه ترگمان]در مرحله آماده سازی، آزمونگر جفت محرک شرطی شده (CS)و محرک غیر شرطی (UCS)را به شرکت کنندگان ارائه می دهد تا آن ها بتوانند نگرش نسبت به CS را شکل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So, the idea here is, repeated pairings of the unconditioned stimulus and the conditioned stimulus will give rise to the response.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ایده در اینجا این است که جفت شدن مکرر محرک غیرشرطی و محرک شرطی منجر به پاسخ می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین این ایده که در اینجا است، جفت شدگی مکرر محرک های غیر شرطی و محرک شرطی شده باعث افزایش پاسخ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A type of learning in which a conditioned stimulus is paired with an unconditioned stimulus to elicit a reflex response or respondent behaviour - Also referred to as Pavlovian Conditioning.
[ترجمه گوگل]نوعی یادگیری که در آن یک محرک شرطی با یک محرک غیرشرطی برای برانگیختن یک واکنش بازتابی یا رفتار پاسخ‌دهنده جفت می‌شود - که به عنوان شرطی‌سازی پاولو نیز شناخته می‌شود
[ترجمه ترگمان]نوعی از یادگیری که در آن یک محرک شرطی شده با یک محرک غیر شرطی جفت می شود تا پاسخ واکنشی و یا رفتار پاسخ دهنده - که به سیستم Conditioning Pavlovian نیز منسوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Well, you show the thing that would cause you to have the fear without the unconditioned stimulus.
[ترجمه گوگل]خوب، شما چیزی را نشان می دهید که بدون محرک بی قید و شرط باعث ایجاد ترس در شما می شود
[ترجمه ترگمان]خب، تو چیزی رو نشون میدی که باعث میشه تو ترس رو بدون تحریک unconditioned تحریک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A reduction or a loss in the strength or rate of a conditioned response when the unconditioned stimulus or reinforcement is withheld.
[ترجمه گوگل]کاهش یا از دست دادن قدرت یا سرعت یک پاسخ شرطی زمانی که محرک یا تقویت غیرشرطی خودداری شود
[ترجمه ترگمان]کاهش یا کاهش قدرت و یا میزان پاسخ شرطی شده که محرک غیر شرطی و یا تقویت غیر شرطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مطلق (صفت)
abstract, absolute, utter, sheer, total, full, independent, unconditional, unconditioned, slick, unlimited, categorical, implicit, downright, arbitrary, despotic, categoric, unrestrained, plenipotentiary, thetic, thetical

غیر مشروط (صفت)
absolute, unconditional, unconditioned

قطعی نشده (صفت)
unconditioned

شرط نشده (صفت)
unconditioned

قید نشده (صفت)
unconditioned

انگلیسی به انگلیسی

• not subject to conditions, absolute; innate

پیشنهاد کاربران

بپرس