unambiguous


معنی: غیر مبهم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of ambiguous
متضاد: ambiguous, double
مشابه: clear, distinct, precise, straightforward

جمله های نمونه

1. In the current climate, any smooth and unambiguous unity of theory is likely to arouse suspicion.
[ترجمه گوگل]در شرایط کنونی، هر گونه وحدت ملایم و بدون ابهام نظریه احتمالاً شبهاتی را برانگیخته است
[ترجمه ترگمان]در آب و هوای کنونی، هر گونه وحدت هموار و بدون ابهام از تئوری احتمالا باعث برانگیختن بدگمانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He tended toward literal interpretations and preferred unambiguous answers.
[ترجمه گوگل]او به تفسیرهای تحت اللفظی گرایش داشت و پاسخ های بدون ابهام را ترجیح می داد
[ترجمه ترگمان]او به تفاسیر لفظی گرایش داشت و پاسخ های صریح و مبهم را ترجیح می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The verb is longer but unambiguous, a demonstrative moment as the tongue flicks anxiously away from the palate to release the vowel.
[ترجمه گوگل]این فعل طولانی‌تر اما بدون ابهام است، یک لحظه نمایشی در حالی که زبان با نگرانی از کام دور می‌شود تا مصوت را آزاد کند
[ترجمه ترگمان]فعل طولانی تر بلکه بدون ابهام است، یک لحظه تظاهر کننده هنگامی که زبانش با نگرانی از دهان برای آزاد کردن مصوت کنار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now x, y, z are unambiguous by induction hypothesis.
[ترجمه گوگل]اکنون x، y، z با فرضیه استقرایی مبهم هستند
[ترجمه ترگمان]اکنون x، y، z با فرضیه القای مبهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Its structure should be orderly, communications unambiguous, and strategies firmly implemented to prevent splitting.
[ترجمه گوگل]ساختار آن باید منظم، ارتباطات بدون ابهام، و استراتژی‌ها برای جلوگیری از انشعاب به طور محکم اجرا شود
[ترجمه ترگمان]ساختار آن باید منظم، صریح، و استراتژی ها باشد و استراتژی ها به طور محکم به منظور جلوگیری از تفکیک به کار گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This label is not as unambiguous as might appear at first glance.
[ترجمه گوگل]این برچسب آنقدر که در نگاه اول به نظر می رسد واضح نیست
[ترجمه ترگمان]این برچسب آنطور که ممکن است در نگاه اول ظاهر شود، مبهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The unambiguous identity of a child's father is crucial for the child's own social identity.
[ترجمه گوگل]هویت بدون ابهام پدر کودک برای هویت اجتماعی خود کودک بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]هویت مبهم پدر یک کودک برای هویت اجتماعی کودک بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Certainly, there is little strong evidence of an unambiguous growth in permissive child-rearing practice, at least in the United Kingdom.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، حداقل در بریتانیا، شواهد قوی کمی دال بر رشد بی ابهام در شیوه های سهل گیرانه تربیت کودک وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که شواهد قوی اندکی در مورد رشد مبهم در عمل پرورش کودک مجاز حداقل در انگلستان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An unambiguous policy recommendation would require evaluation of all these costs and benefits.
[ترجمه گوگل]یک توصیه سیاستی بدون ابهام مستلزم ارزیابی تمام این هزینه ها و منافع است
[ترجمه ترگمان]یک توصیه سیاست بدون ابهام مستلزم ارزیابی تمام این هزینه ها و منافع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This suggests an unambiguous procedure for transporting a local vector across curved space time.
[ترجمه گوگل]این یک روش بدون ابهام را برای انتقال یک بردار محلی در طول فضای زمان منحنی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده یک روش صریح برای انتقال یک بردار محلی در طول زمان فضایی منحنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is no Truth, nor any unambiguous criterion for agreeing upon what constitutes correct knowledge about society.
[ترجمه گوگل]هیچ حقیقتی وجود ندارد و هیچ معیار روشنی برای توافق بر سر آنچه که معرفت صحیح در مورد جامعه است وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]نه حقیقت و نه هیچ معیار مشخصی برای موافقت با چیزی که دانش صحیح در مورد جامعه را تشکیل می دهد وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such communications should be clear and unambiguous.
[ترجمه گوگل]چنین ارتباطاتی باید واضح و بدون ابهام باشد
[ترجمه ترگمان]چنین ارتباطاتی باید شفاف و بدون ابهام باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Safety guidelines need to be plain and unambiguous.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل های ایمنی باید واضح و بدون ابهام باشد
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل های ایمنی باید صریح و بدون ابهام باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It might be thought that such tenets were unambiguous enough in a democracy to be assured the most rigorous defence.
[ترجمه گوگل]ممکن است تصور شود که چنین اصولی در یک دموکراسی به اندازه کافی مبهم هستند تا بتوان از سخت ترین دفاع مطمئن شد
[ترجمه ترگمان]ممکن است تصور شود که این اصول در یک دموکراسی به اندازه کافی مبهم بودند تا بتوان به دقیق ترین دفاعی اطمینان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Each team was given unambiguous achievement responsibility, commensurate authority, and uncluttered accountability.
[ترجمه گوگل]به هر تیم مسئولیت موفقیت بدون ابهام، اختیارات متناسب و پاسخگویی نامرتب داده شد
[ترجمه ترگمان]با جستجوی منصفانه، هر تیم مسیول موفقیت بدون ابهام، قدرت متناسب، و پاسخگویی دقیق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر مبهم (صفت)
unequivocal, unambiguous

تخصصی

[ریاضیات] بدون ابهام

انگلیسی به انگلیسی

• not having two possible interpretations, not ambiguous
an unambiguous statement has only one meaning, which is very clear.

پیشنهاد کاربران

آشکار
اون دوستمونم که غیرجاه طلبانه معنی کرده فک کنم با ambitious ( جاه طلبانه ) اشتباه گرفته
خداییش این چه کلمه ایه ؟
خب بگو آشکار - واضح.
چرا لقمه رادور دهنت می چرخونی .
Ambiguous : مبهم
Unambiguous :نامبهم - آشکار - واضح
بی چون و چرا
آشکار، واضح
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unambiguity
✅️ صفت ( adjective ) : unambiguous
✅️ قید ( adverb ) : unambiguously
واضح
غیر جاه طلبانه
نامبهم
شفاف و بدون ابهام
صریح، روشن، واضح، بی پرده، آشکار، بی ابهام
بی ابهام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس