university

/ˌjuːnɪˈvɜːrsəti//ˌjuːnɪˈvɜːsɪti/

معنی: دانشگاه، مدرسه
معانی دیگر: مدرسه ی عالی، دانشگاهی، وابسته به آموزش عالی، پردیس دانشگاه، زمین و ساختمان های دانشگاه، دانشگاهیان (استادان و دانشجویان و کارمندان دانشگاه)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: universities
• : تعریف: an educational institution devoted to learning and research and authorized to award degrees on both the graduate and undergraduate levels.

جمله های نمونه

1. university education
آموزش دانشگاهی،تحصیلات دانشگاهی

2. university education is not free
آموزش دانشگاهی رایگان نیست.

3. university entrance examination
آزمون ورودی دانشگاه

4. university professors are expected to publish articls and books
از استادان دانشگاه انتظار دارند مقاله و کتاب به چاپ برسانند.

5. a university education is very consequential in later success
آموزش دانشگاهی در موفقیت بعدی از اهمیت شایانی برخوردار است.

6. a university education should not be a monopoly of any particular social class
آموزش دانشگاهی نباید در انحصار طبقه ی اجتماعی بخصوصی باشد.

7. a university in which politics had no place
دانشگاهی که سیاست بازی در آن راه نداشت

8. our university received a large endowment
دانشگاه ما اعانه بزرگی را دریافت کرد.

9. that university become the womb of new scientific ideas
آن دانشگاه زادگاه عقاید نوین علمی شد.

10. that university is located in the boondocks
آن دانشگاه در جای دورافتاده ای واقع شده است.

11. the university administration
مدیریت (دستگاه اداری) دانشگاه

12. the university became a battlefield of ideas
دانشگاه محل منازعه ی اندیشه ها شد.

13. the university is an instrument for the dissemination of learning
دانشگاه وسیله ای برای اشاعه دانش است.

14. the university is more biased towards the sciences
دانشگاه نسبت به علوم تمایل بیشتری دارد.

15. the university is the greatest citadel of civilization
دانشگاه بزرگترین سنگرگاه تمدن است.

16. the university placement office
اداره ی کاریابی دانشگاه

17. the university should abhor mediocrity
دانشگاه باید از پایین بردن سطح آموزش اجتناب کند.

18. students leapfrogged from university to university
دانشجویان مرتب دانشگاه خود را تغییر می دادند.

19. to enter a university
وارد دانشگاه شدن

20. he believed that a university ought to be apolitical
او معتقد بود که دانشگاه باید از سیاست به دور باشد.

21. his expulsion from the university was due to bad grades, not political activities
اخراج او از دانشگاه به خاطر نمرات بد بوده نه فعالیت های سیاسی.

22. he maintains three daughters at university
او خرج تحصیل دانشگاهی هر سه دخترش را می دهد.

23. his behavior ill befits a university professor
رفتار او شایسته ی یک استاد دانشگاه نیست.

24. the liberal ambience of that university
محیط لیبرال آن دانشگاه

25. within the confines of the university
در محدوده ی دانشگاه

26. a physical education class in our university
کلاس تربیت بدنی در دانشگاه ما

27. an odd conglomeration of party representatives, university professors and actors
آمیزه ی عجیبی از نمایندگان احزاب،اساتید دانشگاه و هنرپیشگان

28. he is studying management at the university
او در دانشگاه مدیریت می خواند.

29. mojgan is an asset to this university
مژگان مایه ی سربلندی این دانشگاه است.

30. she is highly respected at the university
در دانشگاه خیلی برایش احترام قائلند.

31. she is studying finance at harvard university
او در دانشگاه هاروارد رشته امور مالی می خواند.

32. the faculty and staff of this university
استادان و کارمندان این دانشگاه

33. he wants to study mathematics at our university
او می خواهد در دانشگاه ما ریاضیات بخواند.

34. one of the founding fathers of this university
یکی از بنیانگذاران این دانشگاه

35. the corruption of the professors dishonored the university
فساد استادان دانشگاه را بدنام کرد.

36. the tassel on the cap of a university professor
منگوله ی کلاه استاد دانشگاه

37. they wanted to create revolutionary cadres in every university
آنها می خواستند درکلیه ی دانشگاه ها گروه های انقلابی به وجود آورند.

38. to fulfill the requirements of entry to the university
شرایط ورود به دانشگاه را حایز بودن

39. the disillusionment of the youth at the way the university was run
دلسردی جوانان نسبت به طرز اداره ی دانشگاه

40. the engineer had been loaned to us by the university
دانشگاه آن مهندس را به ما قرض داده بود.

41. he failed the exam and was chucked out of the university
او در امتحان رد شد و از دانشگاه اخراج گردید.

42. the flow of different ideas fecundates the atmosphere of the university
جریان عقاید گوناگون محیط دانشگاه را زادمند می کند.

مترادف ها

دانشگاه (اسم)
academy, university, college

مدرسه (اسم)
school, university

تخصصی

[صنعت] دانشگاه

انگلیسی به انگلیسی

• educational institution, institution of higher learning authorized to grant academic degrees
a university is an institution where students study for degrees and where academic research is done.

پیشنهاد کاربران

دانشگاه
مثال: He studied engineering at the university.
او در دانشگاه مهندسی مطالعه کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
اسم university به معنای دانشگاه
معادل اسم university در فارسی دانشگاه است. university به مکانی گفته می شود که هدف آن ارائه تحصیلات عالی یا تکمیلی به دانشجویان است. البته برخی ( دانشمندان و استادان ) صرفا فقط برای انجام تحقیقات علمی و تدریس به دانشگاه می روند. منظور از university، چندین دانشکده که معمولا هر کدام ساختمان و حیاط جداگانه ای دارد، است. جا دارد که در این جا به تفاوت university و college نیز اشاره کنیم. university مدارکی چون کاردانی ( دوره دو ساله ) ، کارشناسی ( دوره چهار ساله ) و دکتری ( دروه سه تا پنج ساله ) به دانشجویان خود پس از گذراندن موفقیت آمیز هر یک از دوره ها می دهد. ولی اغلب college ها فقط تا سطح کارشناسی مدرک ارائه می دهند و معمولا بصورت یک موسسه جداگانه ( تحت نظر هیچ دانشگاهی ) عمل می کنند. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

the university of cambridge ( دانشگاه کمبریج )
?which university did you go to ( تو به کدام دانشگاه رفتی؟ )
منبع: سایت بیاموز

مدرسه ، دانشگاه
دانشگاه و دیگر هیچ
دانشگاه
there is a hospital near the university where I study art
یک بیمارستان نزدیک دانشگاهی که هنر می خوانم وجود دارد👩🏻‍🔧
collegeدانشگاه
معنی اش است دانشگاه دوستان تذکر دادن و نوشتن دانشگاه دولتی. کاملا اشتباه است دراصل university اسم noun است و اسم دولتی و غیر دولتی نیست. این اسم خاص است یعنی
She is teaching in islamic university.
She is studying at a public university
او ( p ) در دانشگاه دولتی در حال تحصیل است 👩🏻‍🎓
she is studying at a public university
او در دانشگاه دولتی در حال تحصیل است 👩🏻‍🎓
Azad University
دانشگاه آزاد
معنی اصلی کلمه University:دانشگاه

Unskilled and not university degree
بی شغل و فاقد مدرک دانشگاهی

Someone at the university
Not a good teacher
It's even possible to look at my girlfriend
کسی که در دانشگاه
استاد خوبی نیست
حتی احتمال داره به دخترشم به چشم بد نگاه کنه
دانشگاه، مدرسه عالی. . .
دانشگاه
college
ﻣﺮﻛﺰ ﺁﻣﻮﺯﺷﻲ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس