understatement

/ˈəndərˌstetmənt//ˈʌndəsteɪtmənt/

معنی: دست کم گرفتن، کتمان حقیقت
معانی دیگر: کتمان حقیقت، دست کم گرفتن

جمله های نمونه

1. 'A little strange'is a gross understatement.
[ترجمه گوگل]"کمی عجیب" یک دست کم گرفتن فاحش است
[ترجمه ترگمان]کمی عجیب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To say the movie was bad is an understatement .
[ترجمه شادی] بی انصافیه بگیم فیلمه بد بوده!
|
[ترجمه Eli] بگیم این فیلم بد بود کم گفتیم. ( بدتر از بد بود )
|
[ترجمه گوگل]اینکه بگوییم فیلم بد بود دست کم گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]گفتن اینکه فیلم بد بوده، از حد واقعی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To say I'm disappointed is an understatement.
[ترجمه شادمهر] گفتن من ناامید شدم غیرواقعیه
|
[ترجمه گوگل]اینکه بگویم ناامید هستم، دست کم گرفتن است
[ترجمه ترگمان]به نظر من، من نا امید شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To say we were pleased is an understatement .
[ترجمه گوگل]اینکه بگوییم ما راضی بودیم، دست کم گرفتن است
[ترجمه ترگمان]گفتن اینکه ما از این موضوع راضی هستیم، دست کم نوعی کتمان حقیقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To say he wasn't amused must be the understatement of the year.
[ترجمه گوگل]این که بگوییم او سرگرم نشده بود باید دست کم گرفتن سال باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او از این بابت بیش از یک سال خوشحال نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He informed us with massive understatement that he was feeling disappointed.
[ترجمه گوگل]او با کم‌توجهی فراوان به ما اطلاع داد که احساس ناامیدی می‌کند
[ترجمه ترگمان]او به ما گفت که او احساس نا امید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He always goes for subtlety and understatement in his movies.
[ترجمه گوگل]او همیشه در فیلم هایش به دنبال ظرافت و دست کم گرفتن است
[ترجمه ترگمان]او همیشه در فیلم های خودش با زیرکی و دست کم در فیلم ها بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Spanish has no word for "understatement".
[ترجمه گوگل]اسپانیایی کلمه ای برای "تحقیر" ندارد
[ترجمه ترگمان]اسپانیایی هیچ واژه ای برای \"کتمان حقیقت\" ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To say I am disappointed is an understatement.
[ترجمه گوگل]اینکه بگویم ناامید هستم، دست کم گرفتن است
[ترجمه ترگمان]گفتن اینکه من نا امید شدم، یه جورایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That's the biggest understatement of all time!
[ترجمه گوگل]این بزرگترین دست کم گرفتن تمام دوران است!
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین کتمان طول زمان - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That may have been the understatement of the year.
[ترجمه گوگل]این شاید کم بیانی سال بود
[ترجمه ترگمان]این ممکن است دست کم از سال پیش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. 'These figures are a bit disappointing. ' 'That's got to be the understatement of the year. '
[ترجمه گوگل]این ارقام کمی ناامید کننده هستند «این باید دست کم گرفتن سال باشد '
[ترجمه ترگمان] این آدما یکم نا امید کننده هستن این باید کم تر از یک سال باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. 'We have not done quite well enough,' Macmillan said, with characteristic understatement.
[ترجمه گوگل]مک میلان با کم بیانی مشخص گفت: «ما به اندازه کافی خوب عمل نکرده ایم
[ترجمه ترگمان]مک میلان در حالی که کاملا کتمان می کرد، گفت: ما به اندازه کافی خوب عمل نکردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To say that her resignation was a shock would be an understatement - it caused panic.
[ترجمه گوگل]گفتن اینکه استعفای او یک شوک بود، دست کم گرفته شد - باعث وحشت شد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که استعفای او یک شوک بود و باعث وحشت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست کم گرفتن (اسم)
understatement

کتمان حقیقت (اسم)
understatement

تخصصی

[حسابداری] کمتر از میزان واقع نشان دادن

انگلیسی به انگلیسی

• representing something less strongly than what the facts would justify, statement expressing something in a restrained manner
an understatement is a statement which does not fully express the extent to which something is true.

پیشنهاد کاربران

understatement: تخفیف
دست کم گرفتن، خوار کردن، ساده انگاری، کم گویی، کوچک شماری
خُردنمایی ( وقتی پدیده ای مهم کوچک شمارده می شود ) .
کوچک نمایی
کوچک شماری
دقیقا متضادِ overstatement و exaggeration می باشد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : understate
✅️ اسم ( noun ) : understatement
✅️ صفت ( adjective ) : understated
✅️ قید ( adverb ) : _
کم لطفی
کم گویی
اجحاف در بیان حق مطلب
قابل وصیف نیست
غیر قابل توصیفه
از نظر بیان، به معنی، همه اش این نیست، وقتی فردی درحال توصیف وضعیت خاصی است و بنظر شما کاملا توضیح داده نشده، شما از این عبارت استفاده میکند، that, s an understatement, به معنی ، همه اش این نیست ، چیزهای دیگه ای هم هست
( اسم ) کم گفتن ( در مقابل : اغراق =overstatement )
a statement that describes something in a way that makes it seem less important, serious, bad, etc. than it really is, or the act of making such statements
This bomb will destroy this city : این بمب شهر رو نابود میکنه
Destroy would be an understatement : نابود کَمِشه ( یعنی خیلی بیشتر از نابودی اتفاق میفته ) / نابودی کم لطفیه
تعریف دیکشنری :

...
[مشاهده متن کامل]

noun
1 [count] : a statement that makes something seem smaller, less important, etc. , than it really is
◀️[To say that I didn't like the book is an understatement. [=I hated the book
◀️“I may have overreacted a little. ” “That's the understatement of the year! ” [=you overreacted very badly]
2 [noncount] : the practice of describing things in a way that makes them seem smaller, less important, etc. , than they really are
◀️He has a knack for understatement.
◀️a masterpiece of understatement

کمترین اسمی است که می توان به آن داد .
مخالف اغراق کردن میشه در توصیف چیزی
جمله ای که نتونه اونجوری که باید و شاید یه چیزیو توصیف کنه
کمترازسطح واقعی بیان کردن
حق مطلب را ادا نکردن
دست کم گرفتن . ناچیز شمردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس