typist

/ˈtaɪˌpɪst//ˈtaɪpɪst/

معنی: ماشین نویس
معانی دیگر: تایپیست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who operates a typewriter, esp. as an occupation.

جمله های نمونه

1. an efficient typist
ماشین نویس کارآمد

2. She is a very fast typist.
[ترجمه گوگل]او یک تایپیست بسیار سریع است
[ترجمه ترگمان]اون a خیلی سریع - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The typist omitted the last letter.
[ترجمه گوگل]تایپیست حرف آخر را حذف کرد
[ترجمه ترگمان]اپراتور آخرین نامه را حذف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The publishing firm was advertising for a typist.
[ترجمه گوگل]شرکت انتشاراتی برای یک تایپیست تبلیغ می کرد
[ترجمه ترگمان]شرکت در حال تبلیغ برای ماشین نویس همه کاره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Place the girl as a typist.
[ترجمه se] دختر را به عنوان تایپیست قرار دهید.
|
[ترجمه گوگل]دختر را به عنوان تایپیست قرار دهید
[ترجمه ترگمان]اون دختره رو به عنوان منشی استخدام کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We have vacancy for a typist.
[ترجمه گوگل]جای یک تایپیست خالی داریم
[ترجمه ترگمان]ما جای خالی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I got myself a job as a typist and general dogsbody on a small magazine.
[ترجمه گوگل]من برای خودم شغلی به عنوان تایپیست و سگ عمومی در یک مجله کوچک پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]من برای خودم شغلی به عنوان a و ژنرال dogsbody روی یک مجله کوچک پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. £4000 was awarded to a typist with an injured hand.
[ترجمه گوگل]4000 پوند به یک تایپیست با دست آسیب دیده اهدا شد
[ترجمه ترگمان]۴۰۰۰ پوند به ماشین نویس با دست زخمی داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I worked as a secretary, or rather, a typist.
[ترجمه گوگل]من به عنوان منشی یا بهتر است بگوییم تایپیست کار می کردم
[ترجمه ترگمان]من به عنوان منشی کار می کردم یا بهتر بگویم، یک typist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your teasing of the new typist has got beyond a joke and I advise you to stop it.
[ترجمه گوگل]طعنه زدن شما به تایپیست جدید فراتر از یک شوخی است و من به شما توصیه می کنم آن را متوقف کنید
[ترجمه ترگمان]شوخی شما از the جدید فراتر از یک شوخی است و من به شما توصیه می کنم بس کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many women applied for the post of typist.
[ترجمه گوگل]زنان زیادی برای پست تایپیست درخواست دادند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان برای پست کننده به کار گرفته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The two typist have already worked away all day.
[ترجمه گوگل]دو تایپیست قبلاً تمام روز را دور کار کرده اند
[ترجمه ترگمان]دو ماشین نویس تا به حال تمام روز را کنار گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The typist is away on holiday this week.
[ترجمه گوگل]تایپیست این هفته در تعطیلات نیست
[ترجمه ترگمان]ماشین نویس این هفته در تعطیلات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She dictated a letter to a typist.
[ترجمه گوگل]نامه ای به یک تایپیست دیکته کرد
[ترجمه ترگمان]اون یه نامه رو به اپراتور دیکته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The typist is engaged for a week on trial.
[ترجمه گوگل]تایپیست یک هفته در محاکمه نامزد است
[ترجمه ترگمان]ماشین نویس برای یک هفته محاکمه درگیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماشین نویس (اسم)
typist

انگلیسی به انگلیسی

• one who uses a typewriter
a typist is someone whose job is typing.

پیشنهاد کاربران

typist
نویسِشوَر ، نویسشگر ، نوشتگر ، نویسگر
دَبِشگَر ، دَبِشوَر ، دَبیوَر ، دَبیگَر
《 دَب = خَت/خط :
دَبِستان : جای آموختن نوشتن ،
دبیرستان هم همین گونه ،
دَبیر : کَسی که می نویسد . 》
Typist = کسی که تایپ میکند ، کسی ک چیزی را می نویسد

بپرس