tumult

/ˈtuːməlt//ˈtjuːmʌlt/

معنی: غوغا، اشوب، جنجال، التهاب، شلوغ، همهمه، هندل، هنگامه، جنجال راه انداختن
معانی دیگر: هیاهو، آشوب، آشفتگی، شورش، مهلکه، غائله، شوریدگی، هیجان، آسیمگی، پریشانی، شلوه، اغتشاش کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the noise and commotion of a large crowd; uproar.
مترادف: hubbub, racket, uproar
متضاد: silence
مشابه: agitation, bedlam, bustle, chaos, clamor, commotion, confusion, din, furor, noise, stir, turbulence, turmoil

- They lost each other in the tumult that erupted after the police tried to break up the demonstration.
[ترجمه گوگل] آنها در هیاهویی که پس از تلاش پلیس برای متلاشی کردن تظاهرات به وجود آمد، یکدیگر را از دست دادند
[ترجمه ترگمان] آن ها در آشوبی که پس از تلاش پلیس برای شکستن تظاهرات درگرفت، یکدیگر را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a violent or disorderly uprising; riot.
مترادف: commotion, riot, uprising
مشابه: anarchy, brawl, convulsion, disorder, disturbance, hue and cry, melee, moil, row, unrest, upheaval

(3) تعریف: great mental or emotional agitation or confusion.
مترادف: disquiet, turmoil
متضاد: tranquility
مشابه: agitation, confusion, disturbance, fluster, frenzy, perturbation, riot

جمله های نمونه

1. the crowd's tumult
هیاهوی جمعیت

2. he was sent to repress the tumult
او را فرستادند که غائله را بخواباند.

3. The sailors' voices were too feeble to be heard above the tumult of the storm.
[ترجمه گوگل]صدای ملوانان آن قدر ضعیف بود که از فراز هیاهوی طوفان شنیده نمی شد
[ترجمه ترگمان]صدای ملوانان بسیار ضعیف و ضعیف بود که از هیاهوی توفان به گوش نمی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was such a tumult in the halls we concluded an accident had occurred.
[ترجمه گوگل]آنقدر در سالن ها غوغایی بود که نتیجه گرفتیم حادثه ای رخ داده است
[ترجمه ترگمان]در راهروها چنان غوغایی برپا شده بود که ما به این نتیجه رسیدیم که حادثه ای روی داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dreaded cry of "Fire!" caused a tumult in the theater.
[ترجمه گوگل]فریاد وحشتناک "آتش!" باعث غوغایی در تئاتر شد
[ترجمه ترگمان]فریاد ترسناک آتش! \" باعث شد که در تئاتر غوغا به پا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The demonstration broke up in tumult.
[ترجمه گوگل]تظاهرات در غوغا شکست
[ترجمه ترگمان]نمایش با هرج و مرج برپا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They waited for the tumult to die down.
[ترجمه گوگل]منتظر بودند تا هیاهو خاموش شود
[ترجمه ترگمان]منتظر بودند تا آشوب به پایان برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I could simply not be heard in the tumult.
[ترجمه گوگل]صدای من در هیاهو به سادگی شنیده نمی شد
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم در این آشوب چیزی بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You couldn't hear her speak over the tumult from the screaming fans.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانستید صحبت های او را بر سر هیاهوی هوادارانی که فریاد می زدند، بشنوید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید صدای او را از هیاهوی طرفداران فریاد speak بشنوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A tumult of shouting and screaming came from within the house.
[ترجمه گوگل]صدای جیغ و فریاد از داخل خانه بلند شد
[ترجمه ترگمان]صدای فریاد و فریاد از درون خانه به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The tumult in the streets awakened everyone in the house.
[ترجمه گوگل]هیاهوی خیابان ها همه را در خانه بیدار کرد
[ترجمه ترگمان]هیاهوی خیابان همه را در خانه بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The whole country is in tumult.
[ترجمه گوگل]کل کشور در آشوب است
[ترجمه ترگمان]کل کشور پر از هرج و مرج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Round one ends, to a tumult of whistles, screams and shouts.
[ترجمه گوگل]دور اول به پایان می رسد، با هیاهوی سوت، جیغ و فریاد
[ترجمه ترگمان]دور یک طرف، در میان هیاهوی سوت و فریادها و فریادها غوغایی به راه انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He could hear a great tumult in the street.
[ترجمه گوگل]او می توانست غوغای بزرگی را در خیابان بشنود
[ترجمه ترگمان]هیاهوی عظیمی در کوچه به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was shaken by the tumult of his feelings.
[ترجمه گوگل]از هیاهوی احساساتش می لرزید
[ترجمه ترگمان]از هیاهوی احساسات او یکه خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The financial markets are in tumult.
[ترجمه گوگل]بازارهای مالی در آشوب هستند
[ترجمه ترگمان]بازارهای مالی آشفته و آشفته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The quarrel left her in a tumult.
[ترجمه گوگل]نزاع او را در غوغا انداخت
[ترجمه ترگمان]نزاع او را آشفته کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. At this shocking impiety, the tumult died away.
[ترجمه گوگل]در این بی تقوای تکان دهنده، هیاهو از بین رفت
[ترجمه ترگمان]با شنیدن این حرف، جنجال به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Brown has kept the tumult at bay.
[ترجمه گوگل]براون از این هیاهو جلوگیری کرده است
[ترجمه ترگمان]Brown در خلیج غوغا برپا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غوغا (اسم)
pandemonium, fray, turmoil, affray, melee, uproar, clamor, mobile, riot, tumult, ruckus, hubbub, scuffle, mob, scrimmage, jangle, rave, peal, canaille, din, embroilment, hordes of locusts, hurly-burly, rumpus

اشوب (اسم)
alarm, turbulence, disturbance, alarum, riot, tumult, unrest, revolution, commotion, sedition, fury, fuss, ruckus, turbulency, convulsion, hurly-burly, misrule

جنجال (اسم)
tumult, pother, hubbub, scuffle, jangle, bobbery, brawl, donnybrook, stramash, garboil

التهاب (اسم)
boil, tumult, inflammation, fervor, ophthalmia, fervour

شلوغ (اسم)
tumult, noise, hullabaloo, pell-mell, hubble-bubble, olio

همهمه (اسم)
uproar, buzz, tumult, ruckus, hullabaloo, ruction

هندل (اسم)
tumult, crank, winch

هنگامه (اسم)
uproar, tumult, scrimmage, rumpus

جنجال راه انداختن (اسم)
tumult

انگلیسی به انگلیسی

• commotion, clamor, confusion; riot, angry demonstration by a crowd; mental turmoil, emotional turmoil
a tumult is a lot of noise caused by a crowd of people; a literary word.

پیشنهاد کاربران

tumult ( n ) ( tuməlt ) =a confused situation in which there is a lot of noise and excitement, often involving large numbers of people, e. g. the tumult of war. tumultuous ( tʊˈmʌltʃuəs )
tumult
آشوب، سروصدا
تنش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : tumult
✅️ صفت ( adjective ) : tumultuous
✅️ قید ( adverb ) : tumultuously
بحبوحه
بلبشو ، سر و صدا، غوغا، همهمه، هیاهو
A state of noisy confusion,

- شلوغی/همهمه/جاروجنجال
- بی قراری/بی تابی
- غرش
tumult of the storm
غرشِ طوفان

بپرس