tucked

جمله های نمونه

1. she tucked her lips and said "oo"
لب هایش را غنچه کرد و گفت ((او)).

2. a cabin tucked in the hills
کلبه ای غنوده در میان تپه ها

3. the priest tucked away the whole chicken
کشیش همه ی مرغ را بالا داد.

4. his shirt was tucked in his pants
ته پیراهنش را توی شلوارش کرده بود.

5. he had a book tucked under his arm
یک کتاب زیر بغل خود گرفته بود.

پیشنهاد کاربران

قراردادن
جمع، جمع و جور،
مثلا: . . . to have our chines tucked. . .
تا کردن و تو کردن لباس ( مثلا پیراهن را جمع کردن و داخل شلوار گذاشتن )
Wear long pants with your shirts tucked in and a belt.
تا کردن بالا زدن
به معنی جمع شدن هست
مثلا وقتی سُم های یک اسب زیر شکمش جمع میشه
When all the hooves are tucked under the horse.
تو گذاشتن

بپرس