trash

/ˈtræʃ//træʃ/

معنی: مهمل، تفاله، نخاله، اشغال، خاکروبه، جفنگ، زوائد گیاان، بصورت اشغال در اوردن
معانی دیگر: آشغال (به ویژه شاخ و برگ بریده شده و پوست میوه و سبزیجات و غیره)، خس و خاشاک، (کاغذ پاره و غیره) زباله، تیف، چرندیات، مهملات، یاوه ها، مزخرفات، (امریکا - خودمانی) تخریب کردن، آتش افروزی کردن، ویرانگری کردن، در هم ریختن، توهین کردن، تنقید کردن، به باد انتقاد گرفتن، سر کوفت زدن، چرت و پرت، آدم مهمل، بی سر و پا، بدنام، هیچکاره، خس و خاشاک درخت را گرفتن، هرس کردن، شاخ و برگ خشک را زدن، افسار، زوائد گیاهان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: anything considered worthless or useless, and usu. discarded; rubbish; garbage.
مترادف: dross, garbage, junk, offal, refuse, rubbish, waste
مشابه: chaff, debris, dregs, litter, muck, rejection, rubble, stuff, swill

(2) تعریف: disposable plant prunings, leftover bits of wood, or the like.
مشابه: chaff, compost, flinders, mulch, remnants, shavings, splinters

(3) تعریف: pointless or inferior writing.
مترادف: balderdash, hogwash, rubbish, twaddle
مشابه: drivel, garbage, hooey, junk, kitsch, malarkey, nonsense, poppycock, rigmarole, swill

(4) تعریف: (slang) any person or class considered inferior or disreputable.
مترادف: rabble, riffraff, scum
مشابه: canaille, dregs, good-for-nothing, ne'er-do-well
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: trashes, trashing, trashed
(1) تعریف: (informal) to damage or disarrange.
مترادف: mess up
مشابه: damage, destroy, vandalize, wreck

- The kids trashed the house when the parents were away.
[ترجمه ماری] بچه ها وقتی والدین بیرون بودند خانه را بهم ریختند
|
[ترجمه ....] وقتی والدین خانه نبودند، بچه ها خانه را به هم ریختند.
|
[ترجمه گوگل] بچه ها وقتی پدر و مادر دور بودند خانه را آشغال کردند
[ترجمه ترگمان] بچه ها خونه رو داغون کردن وقتی که پدر و مادرش نبودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to severely criticize (a book, film, or the like) as being worthless.
مترادف: bash, slam
مشابه: attack, badmouth, criticize, rip into

جمله های نمونه

1. trash is burned and its metals are recovered automatically
زباله سوزانده می شود و فلزات آن به طور اتوماتیک بازیابی می گردد.

2. trash can
سطل زباله،مزبله

3. literary trash
مهملات ادبی

4. kobra was sweeping the trash in the backyard
کبری داشت خس و خاشاک حیاط خلوت را جارو می کرد.

5. to clear out the trash can
سطل زباله را خالی و تمیز کردن

6. relegate this sofa to the trash heap
این نیمکت را توی خاکروبه بیانداز.

7. who steals my purse steals trash
(شکسپیر) کسی که کیسه ی پول مرا می دزدد آشغال دزد است.

8. a pile of old newspapers and trash
توده ی روزنامه ی کهنه و زباله

9. those ideas will be committed to the trash heap of history
آن عقاید به زباله دان تاریخ واصل خواهد شد.

10. she collected the broken glass and dumped it in the trash can
شیشه های شکسته را جمع کرد و در زباله دان ریخت.

11. she threw my request for a pay raise into the trash can!
تقاضای اضافه حقوق مرا در زباله دانی انداخت !

12. I simply trash that sort of mail.
[ترجمه گوگل]من به سادگی این نوع نامه ها را سطل زباله می کنم
[ترجمه ترگمان]من فقط یه سری نامه از اون نامه ها می خوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How can you read that trash?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانید آن زباله ها را بخوانید؟
[ترجمه ترگمان]چطور میتونی اون آشغالا رو بخونی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The trash really stinks - why don't you take it out?
[ترجمه Tarane] اَشغالا خیلی بو میدن . چرا نمیبریشون بیرون
|
[ترجمه آراد] اشغال ها بو کرده اند رفتی بیرون ببرشون
|
[ترجمه گوگل]سطل زباله واقعا بو می دهد - چرا آن را بیرون نمی آوری؟
[ترجمه ترگمان]سطل آشغال واقعا بوی گندی میده - چرا درش نمیاری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. How often is the trash and litter cleaned up?
[ترجمه گوگل]زباله ها و زباله ها هر چند وقت یک بار تمیز می شوند؟
[ترجمه ترگمان]زباله و زباله چقدر تمیز می شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I'm going to burn up all the rubbish/trash.
[ترجمه گوگل]من قصد دارم تمام زباله ها / زباله ها را بسوزانم
[ترجمه ترگمان]می خواهم همه آت و آشغال ها را بسوزانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Just put it in the trash .
[ترجمه گوگل]فقط آن را در سطل زباله قرار دهید
[ترجمه ترگمان] فقط بزارش تو سطل آشغال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He thinks most modern artis trash.
[ترجمه گوگل]او فکر می کند بیشتر هنرهای مدرن زباله است
[ترجمه ترگمان] اون فکر می کنه most artis مدرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Coaches say they want to take trash talking out of high school football.
[ترجمه گوگل]مربیان می‌گویند که می‌خواهند سطل زباله را از فوتبال دبیرستان خارج کنند
[ترجمه ترگمان]مربیان می گویند که آن ها می خواهند زباله را از فوتبال دبیرستان بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهمل (اسم)
nonsense, flapdoodle, trash, fiddle-faddle, haver

تفاله (اسم)
slag, bagasse, scum, dross, raff, trash, crap, garbage, residuum, riffraff, slop

نخاله (اسم)
trash, garbage, bran, grits

اشغال (اسم)
inhabitancy, litter, run-off, slag, tenure, occupation, raff, trash, refuse, garbage, junk, busyness, rubbish, scrap, soilage, dump, paltriness, dreg, offal, occupancy, jakes, riffraff, swill

خاکروبه (اسم)
trash, crap, garbage, rubbish

جفنگ (اسم)
fudge, trash, rigmarole

زوائد گیاان (اسم)
trash

بصورت اشغال در اوردن (فعل)
trash

تخصصی

[نساجی] ضایعات - ضایعات گیاهی
[آب و خاک] آشغال

انگلیسی به انگلیسی

• something discarded, something of no value, rubbish, garbage, refuse; nonsense
throw away, discard; destroy, damage; assault, beat up; criticize severely, disparage
trash consists of unwanted things or waste material such as used paper or tins; used in american english.
if you think a book or film is of very poor quality, you can refer to it as trash; an informal use.
if a place is trashed, it is deliberately destroyed, often as the result of a burglary or riot.
if you trash people or their ideas, you try to influence others against them by ridiculing their beliefs or their way of life; used in informal american english.

پیشنهاد کاربران

معادل کُردی:
خه را کردن - خَرا کْرْدْنْ -
*به کلمه کْرْدْنْ، دقت کنین. مثالی از یک خوشه همخوان چهار حرفی در زبان کُردی است.
ترجمه ی واژه به واژه:
خراب کردن
To “trash” something means to ruin or destroy it completely, often to the point where it cannot be repaired or salvaged.
خراب کردن یا نابود کردن کامل چیزی است، اغلب تا جایی که قابل تعمیر یا جبران و احیاء نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

He trashed his phone by dropping it in the pool.
I accidentally trashed my computer by spilling coffee on it.
They trashed their reputation by providing poor customer service.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-ruin/
trash ( n ) ( tr�ʃ ) =things that you throw away because you no longer want or need them, trash can ( n ) ( tr�ʃ k�n )
trash
trash talk= کرکری ( در مسابقات )
trash vs garbage vs rubbish
trash ( AmE ) :
امریکایی. آشغال خشک مثل قوطی کنسرو و جعبه و کاغذ
garbage ( AmE ) :
امریکایی. آشغال تر مثل دور ریز غذا و آشغال گوشت و مواد فاسد شدنی
rubbish ( BrE ) :
بریتیشی. آشغال تر مثل دور ریز غذا و آشغال گوشت و مواد فاسد شدنی
trashtrash
منابع• http://en.enlizza.com/confusing-words-rubbish-garbage-trash-litter-waste-junk/#
به معنی تخریب یک نفر هم هست
تا حالا شده بپرسید فرق Trash با Garbage و Rubbish چیه ؟ litter چطور ؟ خب الان بهتون فرقشونو میگم
◀️ Trash چیه ؟
برید داخل سطل زباله خونتون رو نگاه کنید. هر چیزی که اون تو هست Trash هست. یعنی آشغال یا زباله
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ Garbage چیه ؟
این دقیقا هم معنیه با trash. اما این یکی بیشتر تو انگلستان استفاده میشه و Trash توی آمریکا. هر دو به معنی آشغال هستن
◀️ Litter چیه ؟
وقتی Garbage روی بریزید روی زمین در ملأ عام ( توی خیابون ) این میشه Litter و چیز خوبی نیست. هم اسم هست هم فعل. به عمل ریختن زباله در خیابان میگن Littering و اگه یه وقت دیدید یه جا نوشته Don't Litter این یعنی زباله نریزید
◀️ Rubbish چیه ؟
وسایل بدردنخور. Useless stuff. وسایلی که تو خونتون سردرگمن و استفاده نمیکنید و به دردتون نمیخوره
پس Trash و Garbage دقیقا مثل همن ( Synonym هستن )
Litter is garbage on the ground in public which is not good
Rubbish is not used anymore

به لجن کشیدن
it had trashed the reputation of Parliament. = اعتبار مجلس را به لجن کشیده بود
trash ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: هَرَس‏ماند
تعریف: موادی زائد، معمولاً مواد آلی، از قبیل پسماندهای باغبانی و کشاورزی، که مواد غذایی را شامل نمی شود
زمانی که فردی از نظر ظاهری خیلی نامناسب است.
مثلا مست است و در جایی رسمی وارد میشود.
میگویند :
He is trashed
خیلی داغونه
آشغال
زباله
دور ریختنی
مترادفlitter
در حالت فعل:
خراب کردن و یا کثیف کردن ( یک مکان، وسیله نقلیه و. . . )
انتقاد کردن افراطی و تخریب کردن عقاید یک شخص ( از طریق بی ارزش جلوه دادن اونا )

trash = rubbish = wast = garbage
اجناسی که دیگر به آنها نیاز نداریم مثل شلوار قدیمی و. . .
بی اهمیت جلوه دادن
زباله آشغال
اشغال . زباله
زباله، آشغال، وسیله کثیف
زباله تولید کردن
زباله - آشغال
آشغال
زباله
دورریختنی
تولید زباله
Producing trash

شکست دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس