transmissible

/trænsˈmɪsəbəl//trænzˈmɪsəbl/

معنی: قابل انتقال، ساری، مسری، انتقال پذیر، قابل سرایت، فرافرستادنی، فرستادنی
معانی دیگر: (به ویژه بیماری) انتقال پذیر، واگیر(دار)، ترا گسیل پذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: transmissibility (n.)
• : تعریف: capable of being transmitted, as a disease.
مشابه: contagious, infectious

جمله های نمونه

1. There was no evidence for an additional transmissible multifactorial component since H always went to zero when iterating all parameters.
[ترجمه گوگل]هیچ مدرکی برای یک جزء چند عاملی قابل انتقال اضافی وجود نداشت زیرا H همیشه هنگام تکرار همه پارامترها به صفر می‌رفت
[ترجمه ترگمان]هیچ مدرکی برای یک مولفه چند عاملی اضافی وجود نداشت چون H همیشه وقتی همه پارامترها را مشخص می کرد به صفر می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The virus was transmissible by Acyrthosiphon pisum in the nonpersistent manner, but was not transmitted through pea seed.
[ترجمه گوگل]این ویروس توسط Acyrthosiphon pisum به روشی غیر پایدار قابل انتقال بود، اما از طریق دانه نخود منتقل نمی شد
[ترجمه ترگمان]این ویروس توسط Acyrthosiphon pisum به روش nonpersistent ساخته شد، اما از طریق دانه نخود انتقال داده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All donors are screened for known transmissible diseases.
[ترجمه گوگل]همه اهداکنندگان از نظر بیماری های قابل انتقال شناخته شده غربالگری می شوند
[ترجمه ترگمان]همه اهدا کنندگان برای بیماری های transmissible شناخته شده غربال می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Only the additive genetic variance is transmissible by seed.
[ترجمه گوگل]فقط واریانس ژنتیکی افزایشی از طریق بذر قابل انتقال است
[ترجمه ترگمان]تنها واریانس genetic افزودنی به وسیله دانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By 196they had shown that kuru was transmissible.
[ترجمه گوگل]در سال 196 آنها نشان داده بودند که کورو قابل انتقال است
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶ به این نتیجه رسیدند که kuru transmissible است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A transmissible spongiform encephalopathy of cattle associated with abnormal prion proteins in the brain.
[ترجمه گوگل]یک آنسفالوپاتی اسفنجی شکل قابل انتقال گاو مرتبط با پروتئین های غیر طبیعی پریون در مغز
[ترجمه ترگمان]A encephalopathy spongiform گاوی همراه با پروتئین های غیر عادی در مغز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Approximately 12 million patients are diagnosed a sexually transmissible infection ( STI ) annually in the United States.
[ترجمه گوگل]سالانه حدود 12 میلیون بیمار مبتلا به عفونت مقاربتی (STI) در ایالات متحده تشخیص داده می شوند
[ترجمه ترگمان]حدود ۱۲ میلیون بیمار در ایالات متحده مبتلا به عفونت جنسی تشخیص داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Transmissible gastroenteritis is a highly contagious, enteric disease of swine.
[ترجمه گوگل]گاستروانتریت قابل انتقال یک بیماری بسیار مسری و روده ای خوکی است
[ترجمه ترگمان]Transmissible gastroenteritis، بیماری حصبه بسیار مسری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But to have such an epidemic you need more than an easily transmissible bug.
[ترجمه گوگل]اما برای داشتن چنین اپیدمی به چیزی بیش از یک حشره قابل انتقال نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]اما برای داشتن این بیماری همه گیر، شما به بیش از یک اشکال ساده مبتلا نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mad cow disease, or bovine spongiform encephalopathy ( BSE ), is a chronic, transmissible, fatal neurodegenerative disorder disease in cattle. . . .
[ترجمه گوگل]بیماری جنون گاوی یا آنسفالوپاتی اسفنجی شکل گاوی (BSE)، یک بیماری مزمن، قابل انتقال و کشنده اختلال عصبی در گاو است
[ترجمه ترگمان]بیماری جنون گاوی یا جنون گاوی bovine (BSE)یک بیماری عصبی مزمن، transmissible، کشنده و کشنده دامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The correlation coefficients of rat density, deratization rates and the incidence of rat transmissible diseases were calculated.
[ترجمه گوگل]ضرایب همبستگی تراکم موش، نرخ پوسته پوسته شدن و بروز بیماری های قابل انتقال موش محاسبه شد
[ترجمه ترگمان]ضرایب همبستگی چگالی موش، نرخ deratization و بروز بیماری های موش صحرایی محاسبه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Other transmission indices include Total Transmission Index ( TTI ) and Transmissible Mechanical Advantage ( TMA ) are also used.
[ترجمه گوگل]سایر شاخص های انتقال شامل شاخص کل انتقال (TTI) و مزیت مکانیکی قابل انتقال (TMA) نیز استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]دیگر شاخص های انتقال عبارتند از شاخص انتقال کل (TTI)و مزیت مکانیکی Transmissible (TMA)نیز مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Transboundary animal diseases are epizootic diseases that are highly contagious or transmissible with the potential for very serious and rapid spread, irrespective of national borders.
[ترجمه گوگل]بیماری‌های دامی فرامرزی، بیماری‌های همه‌گیر هستند که بدون توجه به مرزهای ملی، بسیار مسری یا قابل انتقال با پتانسیل شیوع بسیار جدی و سریع هستند
[ترجمه ترگمان]بیماری های دامی Transboundary بیماری هایی هستند که به شدت مسری و یا transmissible با پتانسیل شیوع بسیار جدی و سریع بدون توجه به مرزه ای ملی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل انتقال (صفت)
alienable, transferable, portable, transmissible, inheritable

ساری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous

مسری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous, epidemic, zymotic

انتقال پذیر (صفت)
transferable, transmissible

قابل سرایت (صفت)
transmissible

فرافرستادنی (صفت)
transmissible

فرستادنی (صفت)
transmissible

انگلیسی به انگلیسی

• transferable, conveyable

پیشنهاد کاربران

تراگسیلدنی
( Tarāgosildani )
�تراگسیل� ( transmitt ) و �پسوند �ی� به وجه مصدری ( ible )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transmit
✅️ اسم ( noun ) : transmission / transmitter
✅️ صفت ( adjective ) : transmissible
✅️ قید ( adverb ) : _
transmissible ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: سرایت‏پذیر
تعریف: ویژگی آنچه قابل سرایت از فردی به فرد دیگر یا از یک گونه به گونۀ دیگر است
معادل کلمه ی contagious می باشد

بپرس