transgression

/trænzˈɡreʃn̩//trænzˈɡreʃn̩/

معنی: تجاوز، گناه، خطا، تخلف، سر پیچی، عصیان
معانی دیگر: تخطی، فرا روی، معصیت، ترا رفت، ترا روی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or an instance of transgressing; sin; crime; trespass.
مترادف: crime, offense, sin, trespass, violation
مشابه: breach, error, infraction, iniquity, lapse, misconduct, misdeed, slip, wrongdoing

- She'd forgiven his transgressions in the past, but this time she would leave him.
[ترجمه گوگل] او خطاهای او را در گذشته بخشیده بود، اما این بار او را ترک کرد
[ترجمه ترگمان] گناهان او را در گذشته بخشیده بود، اما این بار او را ترک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. For two millennia, exogamy was a major transgression for Jews.
[ترجمه گوگل]برای دو هزار سال، برون‌همسری یک تخلف بزرگ برای یهودیان بود
[ترجمه ترگمان]برای دو هزاره، exogamy یک گناه بزرگ برای یهودیان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. So the transvestite fails the test of humanist transgression.
[ترجمه گوگل]بنابراین ترنسیستیت در آزمون تخطی اومانیستی مردود می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، transvestite از آزمون تخطی از انسان گرایی ناموفق عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rituals of transgression, sensationalist violation and titillating naughtiness became the stock-in-trade of popular news reporting in the late nineteenth century.
[ترجمه گوگل]در اواخر قرن نوزدهم، آداب تجاوز، تجاوز به جنجال‌پرستانه و شیطنت‌های مضحک تبدیل به سهامی در تجارت گزارش‌های خبری عمومی شد
[ترجمه ترگمان]تجاوز به گناه، نقض sensationalist و titillating (naughtiness)تبدیل به بازار بورس اخبار عمومی در اواخر قرن نوزدهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is evidence of a transgression, meaning that as the Bright Angel Shale was being deposited the sea gradually moved landward.
[ترجمه گوگل]این شاهدی بر یک تخلف است، به این معنی که با ته نشین شدن شیل فرشته درخشان، دریا به تدریج به سمت خشکی حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]این شهادت یک گناه است، به این معنی که چون فرشته روشن Shale به دریا سپرده شد، دریا به تدریج به خشکی برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Janir was in an ecstasy of wickedness and transgression.
[ترجمه گوگل]جانیر در خلسه شرارت و تجاوز بود
[ترجمه ترگمان]Janir در خلسه of و transgression بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In short, their transgression was motivated by false consciousness.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، تجاوز آنها به انگیزه آگاهی کاذب بود
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، transgression با آگاهی غلط برانگیخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We slip away, like the deer, before our transgression is noticed.
[ترجمه گوگل]ما مانند آهو پیش از آنکه متوجه تخلف ما شود، از خود دور می شویم
[ترجمه ترگمان]، مثل گوزن از اینجا میریم قبل از اینکه transgression متوجه بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Microfossil analysis reveals three transgression layers in the CQJ4 borehole, which are at
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل میکروفسیل سه لایه تجاوز را در گمانه CQJ4 نشان می دهد که در
[ترجمه ترگمان]آنالیز Microfossil، سه لایه تخلف را در چاله CQJ۴ نشان می دهد، که در آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ways that I could think of involved transgression of the law.
[ترجمه گوگل]راه هایی که می توانستم به آن فکر کنم شامل تخطی از قانون بود
[ترجمه ترگمان]راه هایی که من می توانستم در مورد تخطی از قوانین فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When haemolysis, haemoglobin from the transgression inside the cell, dissolve in plasma, right now haemoglobin carries aerobic ability to lose.
[ترجمه گوگل]هنگامی که همولیز، هموگلوبین از تجاوز در داخل سلول، در پلاسما حل می شود، در حال حاضر هموگلوبین حامل توانایی هوازی از دست دادن
[ترجمه ترگمان]وقتی haemolysis، هموگلوبین را از transgression داخل سلول، در پلاسما حل می کنند، در حال حاضر هموگلوبین توانایی aerobic را دارد که از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How blessed is he whose transgression is forgiven, Whose sin is covered!
[ترجمه گوگل]چه خوشا به حال کسی که گناهش آمرزیده شد و گناهش پوشیده شد!
[ترجمه ترگمان]چقدر متبرک است که transgression بخشیده شده است، گناه از چه کسی پوشیده شده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No transgression is unforgivable, except pride.
[ترجمه گوگل]هیچ گناهی جز غرور نابخشودنی نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ قانونی غیرقابل بخشش نیست جز غرور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How to determine the subjective transgression against those commodity dealers' vendition of counterfeit trademarks is a problem frequently disputed.
[ترجمه گوگل]نحوه تعیین تخطی ذهنی در برابر فروش علائم تجاری تقلبی توسط دلالان کالا، مشکلی است که اغلب مورد مناقشه است
[ترجمه ترگمان]چگونگی تعیین یک تخلف ذهنی علیه آن فروشندگان کالا از علائم تجاری جعلی که غالبا مورد مناقشه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sequence boundary, major transgression surfaces and the minor regression surface have been confirmed by the enrichment and differences of paleobiology fossils.
[ترجمه گوگل]مرز توالی، سطوح تجاوز عمده و سطح رگرسیون جزئی توسط غنی‌سازی و تفاوت فسیل‌های paleobiology تایید شده‌اند
[ترجمه ترگمان]مرز توالی، سطوح تخلف بزرگ و سطح رگرسیون فرعی با غنی سازی و تفاوت fossils paleobiology تایید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجاوز (اسم)
violation, offense, attack, assault, belligerence, infringement, encroachment, transgression, belligerency, overrun

گناه (اسم)
offense, blame, transgression, fault, sin, guilt, crime, vice, misdeed, delict, misdemeanor

خطا (اسم)
slip, error, mistake, transgression, lapse, fault, miss, sin, blunder, miscue, misfeasance

تخلف (اسم)
violation, delinquency, infringement, transgression, trespass, contravention, infraction

سر پیچی (اسم)
refusal, disobedience, transgression, insubordination, recusance, recusancy

عصیان (اسم)
rebellion, transgression, sin, mutiny

تخصصی

[زمین شناسی] پیشروی

انگلیسی به انگلیسی

• violation, crime

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transgress
✅️ اسم ( noun ) : transgression / transgressor
✅️ صفت ( adjective ) : transgressive
✅️ قید ( adverb ) : _
the act or process of breaking a law or moral rule, or an example of this
تمرد، سرپیچی از قانون، عصیان
زیاده روی
تعدی
پیش روی
پیشروی آب دریا
تقصیر
بزه، جرم، خطا
گسستگی، تخلف، تجاوز

بپرس