transformer

/trænsˈfɔːrmər//trænsˈfɔːmə/

معنی: مبدل، تغییر دهنده، تبدیل کننده
معانی دیگر: دگردیسگر، دگرسانگر، دگرگون ساز، تغییر شکل دهنده، ترانسفورماتور، دستگاه تبدیل برق ضعیف به برق قوی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a device that transfers electric current from one circuit or set of circuits to another, by means of electromagnetic induction and usu. for the purpose of changing voltage.

(2) تعریف: that which transforms.

جمله های نمونه

1. We traced the trouble to a faulty transformer.
[ترجمه گوگل]ما مشکل را به یک ترانسفورماتور معیوب ردیابی کردیم
[ترجمه ترگمان]ما مشکل a معیوب رو ردیابی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Keep away from the transformer.
[ترجمه گوگل]از ترانسفورماتور دور نگه دارید
[ترجمه ترگمان]از ترانسفورماتور دور بمانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He switched off the transformer and the buzzing stopped.
[ترجمه گوگل]ترانسفورماتور را خاموش کرد و وزوز قطع شد
[ترجمه ترگمان]او برق را خاموش کرد و وز وز قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Plug the transformer into the mains .
[ترجمه گوگل]ترانسفورماتور را به برق وصل کنید
[ترجمه ترگمان]ترانسفورماتور را به سمت برق اصلی متصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You may need a transformer if you want to run a personal stereo off mains electricity.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید یک استریو شخصی را از برق اصلی استفاده کنید، ممکن است به یک ترانسفورماتور نیاز داشته باشید
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید یک دستگاه استریو را از برق برق بکشید، ممکن است به یک ترانسفورماتور نیاز داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The visionary leader is a transformer, cutting through complex problems that leave other strategists stranded.
[ترجمه گوگل]رهبر رویا یک ترانسفورماتور است که مشکلات پیچیده ای را که استراتژیست های دیگر را سرگردان می کند، برطرف می کند
[ترجمه ترگمان]رهبر بلندپرواز یک ترانسفورماتور است، که از طریق مشکلات پیچیده ای قطع می شود که strategists دیگر را به دام می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Transformer coupling of the source and/or detector to the Wheatstone network is often adopted to match impedance levels or for isolation purposes.
[ترجمه گوگل]جفت ترانسفورماتور منبع و/یا آشکارساز به شبکه وتستون اغلب برای مطابقت با سطوح امپدانس یا برای اهداف ایزوله استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]جفت ترانسفورماتور منبع و \/ یا آشکارساز در شبکه Wheatstone اغلب برای انطباق با سطوح امپدانس و یا برای اهداف جداگانه استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The availability of two variable transformer ratios allows even more widely differing impedances to be compared than is possible with single-transformer bridges.
[ترجمه گوگل]در دسترس بودن دو نسبت متغیر ترانسفورماتور امکان مقایسه امپدانس های بسیار متفاوت را حتی نسبت به پل های تک ترانسفورماتور فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]در دسترس بودن دو نسبت مبدل متغیر اجازه می دهد که impedances با هم مقایسه شوند تا مقایسه با پل های تک ترانسفورمر امکان پذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This effectively gives a 6-0-6 volt transformer having a current rating of 250 milliamps.
[ترجمه گوگل]این به طور موثر به یک ترانسفورماتور 6-0-6 ولتی با درجه جریان 250 میلی آمپر می دهد
[ترجمه ترگمان]این کار به طور موثر یک ترانسفورماتور ۶ - ۰ ولت با نرخ کنونی ۲۵۰ milliamps به دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This would be undesirable behaviour in a transformer but is the essence of fluxgate operation.
[ترجمه گوگل]این رفتار در یک ترانسفورماتور نامطلوب است، اما جوهره عملیات فلاکس گیت است
[ترجمه ترگمان]این رفتار نامطلوب در یک ترانسفورماتور است اما ماهیت عملیات fluxgate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mains transformer T1 must have a generous current rating.
[ترجمه گوگل]ترانسفورماتور اصلی T1 باید دارای جریان سخاوتمندانه باشد
[ترجمه ترگمان]شکل ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This exceeds the transformer current rating.
[ترجمه گوگل]این از امتیاز جریان ترانسفورماتور بیشتر است
[ترجمه ترگمان]این فراتر از نرخ جریان ترانسفورماتور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are connected to a transformer, which provides the 12 V supply to the lights.
[ترجمه گوگل]آنها به یک ترانسفورماتور متصل می شوند که منبع تغذیه 12 ولت چراغ ها را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک ترانسفورماتور متصل می شوند که تامین ۱۲ V را به نورها می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The transformer simply plugs into a mains socket indoors or in a garage, and only the low-voltage wire is taken outside.
[ترجمه گوگل]ترانسفورماتور به سادگی به یک پریز برق در داخل یا در گاراژ وصل می شود و فقط سیم ولتاژ پایین به بیرون منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]ترانسفورماتور به طور ساده به سوکت برق اصلی داخل خانه یا در یک گاراژ انتقال داده می شود و تنها سیم با ولتاژ پایین خارج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Power Distribution Grid; Coupling Transformer; Line Loss; Power Supply Reliability.
[ترجمه گوگل]شبکه توزیع برق؛ ترانسفورماتور کوپلینگ; از دست دادن خط؛ قابلیت اطمینان منبع تغذیه
[ترجمه ترگمان]شبکه توزیع برق؛ ترانسفورماتور مجدد؛ ترانسفورماتور خط؛ قابلیت اطمینان تامین برق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبدل (اسم)
transformer, converter, transducer

تغییر دهنده (اسم)
changer, transformer

تبدیل کننده (اسم)
transformer, converter

تخصصی

[سینما] ترانسفورماتور - مبدل
[عمران و معماری] مبدل - ترانسفورماتور
[کامپیوتر] مبدل
[برق و الکترونیک] ترانسفورماتور - ترانسفورماتور قطعه ای که از دو یا چند پیچک تشکیل شده است که با اتصال مغناطیسی به یکدیگر تزویج شده اند . این قطعه می تواند انرژِی الکتریکی را از یک یا چند مدار، بدون تغییر بسامد، به یک یا چند مدار دیگر منتقل می کند . ولی معمولاً مقادیر جریان و ولتاژ را تغییر می دهد .
[مهندسی گاز] مبدل، تبدیل کننده

انگلیسی به انگلیسی

• device for changing the voltage of electrical current
a transformer is a piece of electrical equipment which changes the voltage of a current.

پیشنهاد کاربران

[ شبکه ی] مبدل
( یک معماری جدید در بحث شبکه ی عصبی )
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: ترادیسگر

⚫ نگارش به خط لاتین: tarādisgar

⚫ آمیخته از: ترا ( trans ) و �دیس� ( form ) و �گر� ( er )
...
[مشاهده متن کامل]


⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

🔷 ( فیزیک )

🔷 واژه مصوب: ترادیسگر

🔷 تعریف: دستگاهی که معمولاً جریان متناوب را، بدون تغییر بسامد، به جریان متناوب دیگری با اختلاف پتانسیل و شدت جریان متفاوت می ترادیسد.
transformer 2 ( n )
transformer
transformer 1 ( n ) ( tr�nsˈfɔrmər ) =a device for reducing or increasing the voltage of an electric power supply, usually to allow a particular piece of electrical equipment to be used
transformer
transformer ( فیزیک )
واژه مصوب: مبدل 1
تعریف: دستگاهی که معمولاً جریان متناوب را، بدون تغییر بسامد، به جریان متناوب دیگری با اختلاف پتانسیل و شدت جریان متفاوت تبدیل کند|||متـ . ترانسفورماتور
transformer ( noun ) = مبدل ( جریان برق ) ، ترانسفورماتور، ترانس
Definition =دستگاهی که ولتاژ یا ویژگی دیگر انرژی الکتریکی را هنگام حرکت از یک مدار به مدار دیگر تغییر می دهد/دستگاهی که خصوصیات جریان الکتریکی را تغییر می دهد/قطعه ای از تجهیزات الکتریکی که نیروی جریان الکتریکی را تغییر می دهد/
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - Wire the fan and a 12 - volt transformer to the light switch.
فن و یک مبدل جریان برق 12 ولت را به کلید برق سیم کشی کنید.
2 - The transformer was placed for a period of approximately two weeks before experimental tests began.
ترانس برای مدت زمان تقریباً دو هفته قبل از شروع آزمایش های تجربی قرار داده شد.

تبدیل شونده، تغییر کننده

بپرس