transcend

/trænˈsend//trænˈsend/

معنی: برتری یافتن
معانی دیگر: فراتر رفتن، پا فرا گذاشتن، فرا سوی چیزی بودن یا رفتن، برگذشتن، برتر بودن، بهتر بودن، برتری داشتن، پیشی گرفتن، بیشتر بودن، ورارفتن، سبقت جستن، بالاتر بودن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: transcends, transcending, transcended
(1) تعریف: to go beyond or rise above (a common limitation).
مترادف: surpass
مشابه: exceed

- The two soldiers developed a special bond that transcended ordinary friendship.
[ترجمه Helena] این دو سرباز یک پیوند خاص را ایجاد کردند که از دوستی معمولی پیشی گرفت.
|
[ترجمه یارمحمدی] این دو سرباز پیوند خاصی بین خود برقرار کردند که از دوستی عادی فراتر بود.
|
[ترجمه گوگل] این دو سرباز پیوند خاصی ایجاد کردند که فراتر از دوستی معمولی بود
[ترجمه ترگمان] این دو سرباز یک پیوند ویژه را توسعه دادند که از دوستی معمولی پیشی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her intense determination helped her transcend her physical limitations.
[ترجمه یارمحمدی] او با عزمی راسخ، محدودیت های جسمی خود را پشت سر نهاد.
|
[ترجمه مینا] عزم راسخ او کمکش کرد تا محدودیتهای فیزیکی خود را پشت سر بگذارد.
|
[ترجمه گوگل] عزم شدید او به او کمک کرد تا از محدودیت های فیزیکی خود فراتر رود
[ترجمه ترگمان] تصمیم شدید او به او کمک کرد تا محدودیت های فیزیکی خود را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be superior to; surpass.
مترادف: better, exceed, excel, outdo, outstrip, surpass
مشابه: best, cap, eclipse, outclass, outshine, overshadow, prevail over, top

- The quality of his painting transcended the works of all others of his day.
[ترجمه گوگل] کیفیت نقاشی او فراتر از همه آثار دیگر زمان خود بود
[ترجمه ترگمان] کیفیت نقاشی او از کاره ای دیگران فراتر می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My concern for my children's well-being transcends my other cares.
[ترجمه گوگل] نگرانی من برای رفاه فرزندانم فراتر از سایر مراقبت هایم است
[ترجمه ترگمان] نگرانی من نسبت به بچه هام مثل یه برتری دیگه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to be outside and independent of (the material world and time), as a deity.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: transcendingly (adv.)
• : تعریف: to go above or beyond ordinary limits; surpass others.
مترادف: excel, shine
مشابه: take the cake, tower

جمله های نمونه

1. to transcend material existence
فرا سوی وجود مادی رفتن

2. The best films are those which transcend national or cultural barriers.
[ترجمه گوگل]بهترین فیلم ها آنهایی هستند که از موانع ملی یا فرهنگی فراتر می روند
[ترجمه ترگمان]بهترین فیلم ها آن هایی هستند که از موانع ملی یا فرهنگی فراتر می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. At times his technique seems to transcend the limitations of the piano.
[ترجمه گوگل]گاهی به نظر می رسد تکنیک او از محدودیت های پیانو فراتر می رود
[ترجمه ترگمان]گاهی به نظر می رسد که روش او فراتر از محدودیت های پیانو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We must somehow transcend this and create an atmosphere at our meetings which is welcoming to people from all types of background.
[ترجمه گوگل]ما باید به نحوی از این فراتر برویم و در جلسات خود فضایی ایجاد کنیم که پذیرای مردم از هر نوع پیشینه باشد
[ترجمه ترگمان]ما باید به طریقی از این فراتر برویم و فضایی را در meetings ایجاد کنیم که از همه انواع پس زمینه استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This recognition of mortality and the requirement to transcend it is the first great impulse to mythology.
[ترجمه گوگل]این شناخت فناپذیری و نیاز به فراتر رفتن از آن، اولین انگیزه بزرگ اسطوره‌شناسی است
[ترجمه ترگمان]این به رسمیت شناختن مرگ و میر و نیاز به فراتر رفتن از آن اولین ضربه بزرگ به اساطیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A tube top and shorts transcend sportswear when the shorts are beaded.
[ترجمه گوگل]تاپ و شلوارک از لباس‌های ورزشی فراتر می‌روند که شورت‌ها مهره‌دار هستند
[ترجمه ترگمان]لباس ورزشی بالاتر از لباس ورزشی است که در لباس ورزشی منجوق دوزی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But can the child transcend the blackness and wear the white mask with pride?
[ترجمه گوگل]اما آیا کودک می تواند از سیاهی فراتر رود و ماسک سفید را با غرور بپوشد؟
[ترجمه ترگمان]اما آیا این بچه می تواند از تاریکی بالا برود و نقاب سفید را با غرور به تن کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The mystic is seeking to transcend his ego and acquire a disciplined compassion - a crucial virtue in all religions.
[ترجمه گوگل]عارف در پی فراتر رفتن از نفس خود و کسب شفقت منظم است - فضیلتی حیاتی در همه ادیان
[ترجمه ترگمان]این عرفان به دنبال برتری بر نفس خود و بدست آوردن یک دلسوزی منظم است - یک فضیلت حیاتی در همه ادیان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You have to go beyond that, transcend revenge and pique and cruelty and cowardice.
[ترجمه گوگل]شما باید فراتر از آن بروید، از انتقام و دلخوری و ظلم و بزدلی فراتر بروید
[ترجمه ترگمان]شما باید فراتر از آن، transcend و pique و بزدلی و بزدلی بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is despite the acknowledgement that carers' issues transcend health and social care boundaries.
[ترجمه گوگل]این با وجود اذعان به این است که مسائل مراقبین از مرزهای بهداشتی و مراقبت اجتماعی فراتر می رود
[ترجمه ترگمان]این با وجود این تصدیق است که مراقبان از مرزه ای مراقبت بهداشتی و اجتماعی فراتر می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such matters transcend human understanding.
[ترجمه گوگل]چنین مسائلی فراتر از درک انسان است
[ترجمه ترگمان]این مسائل از درک انسانی فراتر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was necessary for him to transcend the terms of the old conceptual system by developing a new one.
[ترجمه گوگل]برای او لازم بود که با توسعه سیستم مفهومی جدید از شرایط سیستم مفهومی قدیمی فراتر رود
[ترجمه ترگمان]برای او ضروری بود که از چارچوب سیستم مفهومی قدیمی با توسعه یک سیستم جدید فراتر رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The beauty of her songs transcend words and language.
[ترجمه گوگل]زیبایی آهنگ های او فراتر از کلمات و زبان است
[ترجمه ترگمان]زیبایی ترانه های او فراتر از کلمات و زبان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our whole vocation is to transcend the baser instincts of the animal world and be stewards and not spoilers of creation.
[ترجمه گوگل]تمام وظیفه ما این است که از غرایز پست دنیای حیوانات فراتر برویم و مباشر و نه خرابکار خلقت باشیم
[ترجمه ترگمان]وظیفه ما این است که از the پست تر از دنیای حیوانات فراتر رود و stewards و spoilers از آفرینش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Corinthian women acted as though their redemption had caused them to transcend their created sexuality.
[ترجمه گوگل]زنان قرنتی به گونه ای رفتار می کردند که گویی رستگاری آنها باعث شده است که از تمایلات جنسی ایجاد شده خود فراتر روند
[ترجمه ترگمان]زنان Corinthian طوری رفتار می کردند که انگار رستگاری آن ها باعث شده بود که آن ها تمایلات جنسی خود را فراتر ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برتری یافتن (فعل)
outreach, overcome, transcend

انگلیسی به انگلیسی

• outdo, excel, rise above, go beyond; be transcendent
if one thing transcends another, it is not limited by the other thing, and is often more important; a formal word.

پیشنهاد کاربران

فراسوی {چیزی} رفتن یا بودن. فراتر رفتن، پا فرا گذاشتن، فرا سوی چیزی بودن یا رفتن، پیشی گرفتن، بیشتر بودن
مثال:
a writer whose fame has transcended his father's.
نویسنده ای که شهرتش از پدرش پیشی گرفته بود. / نویسنده ای که شهرتش بیشتر از پدرش شده بود.
به کمال رسیدن
Verb
فراتر رفتن از چیزی مثلاً مرز یا یه حد و حدود - برتری یافتن - پیشی گرفتن در یه زمینه - جلوتر زدن
💠 Most people pay attention to others only if they are renowned for being wealthy. Society instilling money is the power a person can behold to transcend any limits, resulting in showcasing their wealth in a community.
...
[مشاهده متن کامل]

تعالی یافتن
قائل بر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transcend
✅️ اسم ( noun ) : transcendence
✅️ صفت ( adjective ) : transcendent / transcendental
✅️ قید ( adverb ) : _
فراتر رفتن_ پشت سر نهادن_ رد شدن از ( چیزی ) _ عبور کردن
فائق شدن بر چیزی
پشت سر گذاشتن
صعود کردن ( معنوی )
تعالی دادن
گذار کردن [به ورای چیزی]
فراتر رفتن
Rise above
عبور ( کردن از )
transcend love Keep up your good husband or archduchess
فراتر رفتن از
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس