transact

/trænˈzækt//trænˈzækt/

معنی: معامله کردن، داد و ستد کردن
معانی دیگر: انجام دادن، به انجام رساندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: transacts, transacting, transacted
مشتقات: transactor (n.)
• : تعریف: to conduct, manage, or carry through (business or other activities) to a conclusion.
مترادف: carry out, discharge, do, perform, prosecute
مشابه: accomplish, complete, conduct, deal with, dispatch, execute, handle, manage, negotiate, take care of

جمله های نمونه

1. I will transact some business in London.
[ترجمه گوگل]من یک تجارت در لندن انجام خواهم داد
[ترجمه ترگمان]من چند تا کار در لندن انجام خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This would free them to transact business across state lines.
[ترجمه گوگل]این امر آنها را برای انجام معاملات تجاری در خطوط ایالتی آزاد می کند
[ترجمه ترگمان]این کار آن ها را برای انجام معاملات تجاری در سراسر خطوط کشور آزاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We will transact with them for truce.
[ترجمه گوگل]ما با آنها برای آتش بس معامله خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]برای آتش بس این کار را انجام خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If so, how do we transact our business.
[ترجمه گوگل]اگر چنین است، چگونه تجارت خود را انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]اگر چنین باشد چه طور باید به کار خود ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Those who transact business in London must know what the rules are.
[ترجمه گوگل]کسانی که در لندن تجارت می کنند باید بدانند قوانین چیست
[ترجمه ترگمان]کسانی که در لندن کار می کنند باید بدانند که قوانین چه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Transact halt cotter today household the settlement of balances still took me 5 dollar factorage, if iron makes the net top voting survey, I will by foot vote.
[ترجمه گوگل]معامله توقف cotter امروز خانواده حل و فصل تعادل هنوز هم در زمان من 5 دلار فاکتوریج، اگر آهن باعث می شود خالص نظرسنجی رای گیری، من با پای رای
[ترجمه ترگمان]transact توقف cotter امروزه، اسکان of هنوز من را ۵ دلار بالا می برد، در صورتی که آهن، نظرسنجی اصلی رای گیری را انجام دهد، من با پای پیاده رای خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Buyer issue bank instrument and ready to transact.
[ترجمه گوگل]خریدار ابزار بانکی صادر و آماده معامله
[ترجمه ترگمان]خریدار ابزار بانک را صادر کرده و برای انجام آن آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Under the circumstance is transact a district visit alone.
[ترجمه گوگل]در این شرایط به تنهایی بازدید از منطقه انجام می شود
[ترجمه ترگمان]تحت این شرایط جز یک بازدید منطقه ای نباید کسی را ملاقات کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He transact business with store all over the country.
[ترجمه گوگل]او با فروشگاه در سراسر کشور تجارت می کند
[ترجمه ترگمان]او باید تمام مدت این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Transact - SQL reserves both the uppercase and lowercase versions of reserved keywords.
[ترجمه گوگل]Transact - SQL هر دو نسخه بزرگ و کوچک کلمات کلیدی رزرو شده را ذخیره می کند
[ترجمه ترگمان]transact - SQL هر دو نسخه های بزرگ و بزرگ کلمات کلیدی ذخیره شده را ذخیره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Assist to transact move - in procedure after the move - in time is confirmed.
[ترجمه گوگل]کمک به انجام تراکنش - در مراحل بعد از حرکت - در زمان تایید شده است
[ترجمه ترگمان]کمک به این حرکت در فرآیند بعد از حرکت به موقع تایید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The railroads have lost a lot of transact business to trucking companies.
[ترجمه گوگل]راه‌آهن تجارت زیادی را به شرکت‌های حمل‌ونقل از دست داده است
[ترجمه ترگمان]راه آهن کاره ای زیادی را برای حمل و نقل با شرکت های حمل و نقل از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I need to consummate my dismission procedure and transact few matters about the certificate of HR in my former company in Shenyang!
[ترجمه گوگل]من باید مراحل اخراج خود را به پایان برسانم و در مورد گواهی HR در شرکت سابقم در شنیانگ، موارد کمی را انجام دهم!
[ترجمه ترگمان]من باید روش dismission را کامل کنم و کاره ای کمی را در مورد گواهی منابع انسانی در شرکت سابق خودم در Shenyang انجام دهم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do I have to transact some procedures before opening it?
[ترجمه گوگل]آیا قبل از باز کردن آن باید برخی از مراحل را انجام دهم؟
[ترجمه ترگمان]قبل از باز کردن آن باید کاری انجام داد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Assist to negotiate rental and to transact renew procedure if necessary.
[ترجمه گوگل]کمک به مذاکره در مورد اجاره و در صورت لزوم برای تجدید روند معامله
[ترجمه ترگمان]هم کاری برای مذاکره درباره اجاره و انجام فرآیند تمدید در صورت نیاز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معامله کردن (فعل)
deal, trade, truck, transact

داد و ستد کردن (فعل)
trade, transact, vend

تخصصی

[حقوق] معامله کردن، داد و ستد کردن، مذاکره کردن، انجام دادن

انگلیسی به انگلیسی

• carry out, conduct, perform
if you transact an arrangement that involves discussion or exchange, for example a business deal, you start it and continue it until an agreement has been reached.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transact
✅️ اسم ( noun ) : transaction
✅️ صفت ( adjective ) : transactional
✅️ قید ( adverb ) : _
تعامل داشتن، در تعامل بودن

بپرس