trade union

/ˈtreɪdˈjuːnjən//treɪdˈjuːnɪən/

معنی: اتحادیه صنفی، اتحادیه اصناف
معانی دیگر: اتحادیه ی کارگری (labor union هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a labor union consisting of workers who are skilled in a particular craft or trade, esp. as distinguished from a union for workers in a given company or industry.
مشابه: craft, union

جمله های نمونه

1. The levels of trade union and political activism in this country have greatly declined in the past fifteen years.
[ترجمه گوگل]سطح فعالیت های صنفی و سیاسی در این کشور در پانزده سال گذشته به شدت کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]سطح اتحادیه تجاری و فعالیت سیاسی در این کشور در ۱۵ سال گذشته به شدت کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They received him into the Trade Union.
[ترجمه گوگل]آنها او را به اتحادیه کارگری پذیرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را به اتحادیه تجارت بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He organized the workers into a trade union.
[ترجمه گوگل]او کارگران را به یک اتحادیه کارگری سازمان داد
[ترجمه ترگمان]او کارگران را در یک اتحادیه تجاری سازماندهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The trade union movement was swept along by the same tidal wave of patriotism which affected the country as a whole.
[ترجمه گوگل]جنبش اتحادیه کارگری توسط همان موج جزر و مدی از میهن پرستی که کل کشور را تحت تاثیر قرار داد همراه شد
[ترجمه ترگمان]جنبش اتحادیه تجاری با همان موج از میهن پرستی که کل کشور را تحت تاثیر قرار داد، حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We maintained a close liaison with the trade union.
[ترجمه گوگل]ما ارتباط نزدیکی با اتحادیه کارگری داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما رابطه نزدیکی با اتحادیه مبادله رو حفظ کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Minister hit out against trade union leaders.
[ترجمه گوگل]وزیر به رهبران اتحادیه های کارگری حمله کرد
[ترجمه ترگمان]این وزیر به رهبران اتحادیه تجاری برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The trade union movement is concerned with working conditions.
[ترجمه گوگل]جنبش سندیکایی نگران شرایط کار است
[ترجمه ترگمان]جنبش اتحادیه تجاری نگران شرایط کاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's been a trade union/party activist for many years.
[ترجمه گوگل]او سالهاست که یک فعال اتحادیه کارگری/حزبی بوده است
[ترجمه ترگمان]او چندین سال است که یک فعال صنفی \/ حزبی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rally was organized by local trade union officials.
[ترجمه گوگل]این تجمع توسط مسئولان اتحادیه های کارگری محلی برگزار شد
[ترجمه ترگمان]این تظاهرات توسط مقامات اتحادیه تجاری محلی سازماندهی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The trade union has a large membership.
[ترجمه گوگل]اتحادیه کارگری تعداد زیادی عضو دارد
[ترجمه ترگمان]اتحادیه تجاری عضویت زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's been a trade union activist for many years.
[ترجمه گوگل]او سال‌ها فعال صنفی بوده است
[ترجمه ترگمان]او چندین سال است که یک فعال اتحادیه تجاری بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The trade union leaders put pressure on the capitalists to change these unreasonable rules.
[ترجمه گوگل]رهبران اتحادیه‌های کارگری بر سرمایه‌داران فشار می‌آورند تا این قوانین غیرمنطقی را تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]رهبران اتحادیه های کارگری به سرمایه داران فشار وارد کردند تا این قوانین غیرمنطقی را تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Trade Union leaders have demanded the government rescind the price rise.
[ترجمه گوگل]رهبران اتحادیه های کارگری از دولت خواسته اند که افزایش قیمت ها را لغو کند
[ترجمه ترگمان]رهبران اتحادیه تجاری خواستار لغو افزایش قیمت شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has never belonged to a trade union.
[ترجمه گوگل]او هرگز عضو اتحادیه کارگری نبوده است
[ترجمه ترگمان]او هرگز به یک اتحادیه کارگری تعلق نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The trade union block vote is an excrescence on democracy.
[ترجمه گوگل]رای بلوک اتحادیه کارگری، رد دموکراسی است
[ترجمه ترگمان]رای گیری بلوکی اتحادیه صنفی an بر دموکراسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتحادیه صنفی (اسم)
syndicate, trade union

اتحادیه اصناف (اسم)
trade union

تخصصی

[نساجی] اتحادیه کارگری

انگلیسی به انگلیسی

• confederation of people of a particular profession, association of craftsmen, guild
a trade union is an organization of workers that tries to improve the pay and working conditions of its members.

پیشنهاد کاربران

trade union ( اقتصاد )
واژه مصوب: اتحادیۀ صنفی
تعریف: سازمانی از کارکنان و صنعتگران یک حرفۀ خاص یا حرفه های مرتبط با هم که با هدف چانه زنی جمعی برای بهبود سطح دستمزدها و شرایط کار و کاهش ساعت کار و ارتفای امنیت شغلی تشکیل می شود |||متـ . اتحادیه 1 syndicate, union 1
trade union BrE
labor union AmE
هر دو به معنی اتحادیه کارگری

بپرس